اگر در فلان اداره کارتان را راه نیندازند، از فرد و فوقش از آن اداره دلخور میشوید. حرفی هم اگر قرار باشد به انتقاد بر زبان بیاورید از محدوده همان اداره به اداره کل هم تسری پیدا نمیکند. درست هم همین است که کمکاری و نابلدی یک نفر را نباید بهکل تعمیم داد. آنان هم که چنین میکنند حداکثر ناروادارانه، به یک اداره بسنده میکنند. در بهمان سازمان هم اگر اتفاقی چنین بیفتد باز حداکثر فراگیری انتقاد اربابرجوع بهاندازه جغرافیای همان سازمان است و نه بیشتر اما اگر -خداینکرده- در بخشهای مختلف پلیس چنین اتفاقی بیفتد دیگر بحث یک فرد و یک بخش نیست که دایره انتقادات همه حاکمیت را دربرمی گیرد. این را بسیارمان هم تجربه کردهایم و شنیدهایم که کارِ پلیس را به حاکمیت گره میزنند. آنان، پلیس را ویترین حکمیت و تجسم سیاستهای آن در مواجه با مردم میشمارند و با همین انگاره هم به قضاوت میرسند. همین هم اقتضا میکند تا پلیس خود را در تراز باور مردم تعریف و تقویت کند. مولفههای اقتدار و شیوههای عمل خود را بهروز کند تا انگاره مردم، دچار خدشه نشود. در میدان عمل، با همه توان و هنر و دانش خود حاضر باشد تا بدعهدی و نامرادی و بدکرداری، رو به کاهش بگذارد. در جامعه امن بااحساس امنیت بالا، فضا برای توسعه استعدادها فراهم میشود و همه میتوانند متناسب با ظرفیت وجودی خویش با شان بایسته برسند. نظام امن، بسترساز سلامت روحی و روانی همگانی نیز هست. یعنی پلیس کارکردی چندوجهی دارد. یک کار انجام میدهد اما نتیجهگیری شبکهای دارد. اگر خداینکرده کوتاهی اتفاق افتد باز بازخوردها را باید شبکهای دید و این یعنی حساسیت کار پلیس همیشه فوقالعاده است و هرگز عادی نمیشود. چون چنین است پلیس همیشه باید آماده باشد. این بایستگی هم نیازمند شایستگیهایی است که نیروهای ناجا باید مدام در خویش متعالی کنند. رسمالخطی اینگونه هم میطلبد که نظام، این سربازان و سرپنجههای افتدار خویش را ویژه در نظر داشته باشد و با تامین تمام ساحتی آنان، همه ظرفیت شان را برای رسیدن به جامعه مطلوب به خدمت گیرد. در داد و ستد منطقی میان نظام و نیروی انتظامی، مردم به حق خود که داشتن جامعه امن و سالم است میرسند. استعدادها شان میشکفد و این شکوفایی هم نتایج روشنی چون پیشرفت دارد. پیشرفت همهجانبه برای ملت و مملکت.
دیدگاهتان را بنویسید