نخست نیوز: غلامرضا بنی اسدی _” این را بیش از یک قرن پیش یک بانوی نجیب تبریزی بر زبان آورد. وقتیکه نان نداشتند در محاصره 9 ماهه و پسرش بوته علف را با خاک میخورد. ستارخان در خاطراتش میگوید” من هیچوقت گریه نکردم، چون اگر گریه میکردم آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران شکست میخورد. اما در زمان مشروطه یکبار گریستم؛ و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا؛ از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و به دلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه میخورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش میدهد و میگوید لعنت به ستارخان. اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: “اشکالی ندارد فرزندم، خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم.”
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد….” این رسم ما ایرانیهاست؛ خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم. این را بارها و بارها ثابت کردهایم. بهویژه در دفاع مقدس این باور را به فرهنگی تبدیل کردیم که در جهان نیز به سبک زندگی تبدیل میشود. خط سیر محور مقاومت دقیقا همین است.
امروز هم فلسطینیان” خاک میخورند اما خاک نمیدهند.” خون میدهند اما خانه را به اشغالگران وانمیگذارند. قطعا اگر این نگرش به رفتار عمومی فلسطینیها دربیاید. پیروزند حتی اگر صهیونیستها همه تونلها را هم با بمبهای اسفنجی ببندند یا از آب دریا،پُر کنند. اگر در میان مردم آن دیار هزار زخم و هزار شهید، مثل آن مادر آذری ایرانی فراوان شوند آنوقت. شکست اگر هزار برگ هم باشد همه به نام دشمن سند خواهد خورد. اگر حماس بتواند نقش “ستارخان” را زیست کند، فلسطین، زنده خواهد ماند.
دوباره زیتونها بار خواهند داد. چشمهها جاری خواهند شد. کودکان از نانِ گرمِ گندمی خواهند خورد که به دست پدرانشان، در خاکِ خودشان، کاشت شده است. دیگر آسیاب زندگیشان بی گندم نخواهد چرخید. گندم خواهد بود، آراد خواهد شد. به نانوایی خواهد رفت و نان گرم سر سفرهشان فراوان خواهد شد. ان شاالله
دیدگاهتان را بنویسید