×
×
جدیدترین‌‌ها

یادداشت
چقدر به “سلیمانی” شبیه هستیم؟!

  • کد نوشته: 29016
  • دی 9, 1400
  • غلامرضا بنی اسدی – نخست نیوز  شعار اگر بسان رجز در نظر آید و فقط برای شکستن روحیه دشمن به کار رود، امری به‌غایت پسندیده است اما اگر امر را بر خود ما هم مشتبه کند نه‌تنها سازنده نیست که بازنده هم می‌کند ما را. باید هوشیار باشیم و دقیق ببینیم، مومنانه بررسی کنیم و […]

    چقدر به “سلیمانی” شبیه هستیم؟!

    غلامرضا بنی اسدینخست نیوز 

    شعار اگر بسان رجز در نظر آید و فقط برای شکستن روحیه دشمن به کار رود، امری به‌غایت پسندیده است اما اگر امر را بر خود ما هم مشتبه کند نه‌تنها سازنده نیست که بازنده هم می‌کند ما را. باید هوشیار باشیم و دقیق ببینیم، مومنانه بررسی کنیم و هوشمندانه زبان را به کلمات سنجیده غنی‌سازی نماییم تا حاصل نگاهی که به کلام درمی‌آید، علاوه بر “تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ” به معنای واقعی کلمه هم ما را در راستای “وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ” توانمد سازد. از این منظر باید گفت، از هزاران در هزاران نفری که لباس سبز پاسداری پوشیدند، از میان میلیون‌ها رزمنده‌ای که به باور شهادت، جان به کف گرفتند، یک نفر، فقط یک نفر شد ” قاسم سلیمانی” با آن سعه وجودی و اثرگذاری جهانی و تاریخ‌سازی انسانی در تراز فرهنگ دیرینه ملی و اندیشه پویای انقلابی. به جرات، کلمه بر کاغذ می‌نشانم به این عنوان که قاسم سلیمانی بی همانند بود. اینکه گفتیم آمریکا در چه فکریه، ایران را پر از سلیمانیه، درواقع، یک شعار است در حوزه جنگ روانی و تبلیغاتی برای شکستن روحیه دشمن چنان‌که در همه دنیا هم معمول است. آنان که پهلوان و قهرمان واقعی هم ندارند به ظرفیت سینمایی برای خود اسطوره‌سازی می‌کنند. ما اما سلیمانی را داشتیم و داریم و خواهیم داشت. آن شعارِ ایران پر از سلیمانی است هم اگرچه رجز است اما یک نگاه دقیق و عمیق و مومنانه را هم نمایندگی می کند؛ ما راهمان راه سلیمانی است. می‌تواند به یک راهبرد هم تبدیل شود این نگاه. اینکه ما، هرکداممان بکوشیم به اندازه توش و توان و ظرفیت وجودی‌مان، سلیمانی شویم. یعنی سلوک او، رفتار او، ایثار او، عشق او، ایمان او، نگاه ملی او، کنش انقلابی او، مردم دوستی او، ظلم‌ستیزی او، رفق و مدارای او، مروت همه شمول او، و… را بسان سرمشقی موفق، به تعلیم و تکرار بنشینیم به‌گونه‌ای که هر روز بیش از دیروز به او شبیه شویم. این هم یک راهبرد می‌تواند باشد که با تاسی و زیستن به قاعده آن راه‌های بسته را به روی‌مان می‌گشاید و از دل کوچه‌های بن‌بست ما را به میدان آزادی می‌رساند. بله، سلیمانی یگانه بود، نادره بود. نمی‌شود که ایران پر از سلیمانی باشد همان‌طور که سپاه مولا علی(ع) هم نتوانست بیش از یک مالک و عمار داشته باشد. مالک استثنا بود، عمار، استثنا بود. “سرباز سلیمانی” هم از استثناها و حتی از معجزاتِ انقلاب اسلامی است. استثنا‌ها را نمی‌توان در قالب قاعده موردمطالعه و تحلیل قرارداد. اما می‌توان و باید از استثناها الگو گرفت. این هم‌درس قرآن و رسم ایمانی ماست؛ وَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَه. قرار نیست آحاد جامعه پیامبر شوند بلکه باید جامعه و جهان به روزگاران، پُر شود از اخلاق نبوی و زیستن به سبک پیامبر. این نکته ظریفی است که مولوی بزرگ بدان توجه می دهد تا به تامل برخیزیم رفتار و کردار خویش را؛

    شیر را بچه همی ماند بدو / تو به پیغمبر چه می مانی بگو؟!

    پاسخ این پرسش است که ما را به تکاپو وامی دارد تا اگر نمی‌شود از استثناءها قاعده ساخت، به‌قاعده استثناءها زیستن را تمرین و به‌اندازه تلاشمان به آنان نزدیک شویم. این هم تکلیف ملی و انقلابی ماست که خود را به سلیمانی نزدیک و نزدیک‌تر کنیم. به هراندازه که این محقق شود، آن شعار هم تصدیق خواهد شد. این درست که سلیمانی بسان لباس تک سایز است اما می‌توان خود را به‌اندازه این لباس سنجید و کوتاهی قامت خود را دید و برای بزرگ شدن کوشید. می‌شود تمرین کرد تا چون “قاسم، پسر ایران” رفتار خود را تنظیم کرد و به‌جایی رسید که مردم او را از خود بدانند چنان‌که او خود را از همه مردم می‌دانست. توجه کنیم که حاج قاسم خود را “سرباز سلیمانی” معرفی کرد و بر سنگ مزارش هم همین را نوشتند بدون پیشوند و پسوند تا راه را نشانمان داده باشد که هرکس می‌خواهد شبیه سردار دل‌ها شود باید خود را در قامت سربازی تعریف و رفتار خود را سامان دهد. جز این راه، به بیراهه خواهیم رفت و به سردار نخواهیم رسید.

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *