×
×
جدیدترین‌‌ها

چرا مشارکت ۴۰ میلیونی از دست رفت؟

  • کد نوشته: 101602
  • تیر 11, 1403
  • «مبالغه نیست که بگویم مشارکت ۴۰ میلیونی با رفتارصحیح وهوشمندانه و مردم‌سالارانه و جدید شورای نگهبان در دسترس بود. بسیاری ازقهرکنندگان با صندوق رای تایید صلاحیت آقای دکترپزشکیان را نوعی اقدام بی‌خطر فقط برای بالا بردن تعداد رای‌دهندگان دانستند.»
    چرا مشارکت ۴۰ میلیونی از دست رفت؟

    به گزارش نخست نیوز، جعفر گلابی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: با تایید صلاحیت پزشکیان معلوم بود که تاحدودی خطرعدم مشارکت گسترده مردم درانتخابات تشخیص داده شده است ولی این برآورد خطرکامل نبود. اگرتصمیم‌گیران گستره خطر را درمی‌یافتند قطعا شاهد اقدامات درخور و موثر درجذب مشارکت مردم می‌بودیم. تصورکنیم که اگر آقای پزشکیان هم تایید نمی‌شد احتمالا مشارکت عددی بالاتر از ۱۵ میلیون را نشان نمی‌داد.

    صاحب این نوشتار در ابتدای آغازروند انتخابات به صراحت نوشت که تایید آقای پزشکیان خوب است ولی کافی نیست و اقدامات مهم‌تری لازم است تا مردم تمایل به حضور در انتخابات پیدا کنند. مسلما با هر میزان از شعار و دعوت ازمردم کسی که درانتخابات برای خود و خانواده و کشور نفعی نمی‌بیند به مشارکت تن در نمی‌دهد.

    اگرمشارکت بالا یک هدف ضروری و مورد نیاز بود درهمان تایید صلاحیت‌ها باید برای اولین‌بار هم که شده رفتار شورای نگهبان به کلی عوض می‌شد. آیا شکاف آشکار و بزرگ میان ملت و دولت با یک انعطاف قطره‌چکانی آن هم نابرابر برطرف می‌شود؟ مگرمردم نمی‌بینند که ازیک جناح ۵ نفر و ازجناح دیگریک نفربه مصاف هم می‌روند؟ یک رای‌دهنده بی‌طرف هم وقتی این صحنه‌آرایی را می‌بیند احساس نمی‌کند که در روندها تغییر مطلوب و معنادار و عادلانه‌ای رخ داده است.

    اگردراین زمینه که البته تا حدودی سطحی هم هست شواهد آشکاری ازاهمیت به رای و نظر مردم نشان داده می‌شد قطعا مشارکت بالا می‌رفت، و مبالغه نیست که بگویم مشارکت ۴۰ میلیونی با رفتارصحیح وهوشمندانه و مردم‌سالارانه و جدید شورای نگهبان در دسترس بود. بسیاری از قهرکنندگان با صندوق رای تایید صلاحیت پزشکیان را نوعی اقدام بی‌خطر فقط برای بالا بردن تعداد رای‌دهندگان دانستند و حتی نام آن را بازی جدید اصولگرایان و اصلاح‌طلبان نام نهادند.

    آن‌ها این تایید را نشانه‌ای برعزم تصمیم‌گیران برای تغییرحداقل بعضی ازرفتارها و روش‌ها ندانستند و طبیعی است که تمایل‌شان به مشارکت جلب نشد. اگردراین سو حداقل ۲ تن ازاصلاح‌طلبان تایید می‌شدند و برای اولین‌بار ۲ تن ازچهره‌های مستقل که به قانون اساسی ملتزم بودند اجازه ورود به انتخابات پیدا می‌کردند و ۲ تن از اصولگرایانی که پوششی نباشند درمعرض رای مردم قرارمی‌گرفتند احتمالا احساس عدالت دراذهان مردم لمس می‌شد.

    اما همان‌گونه که پیش‌تر بارها ازسوی اغلب صاحب‌نظران گفته شد و یک امربدیهی است مردم باید احساس کنند که رای‌شان دراوضاع کلی کشور تاثیر مستقیم دارد. آیا این سوال بی‌جایی است که کسی بپرسد من چراباید درانتخاباتی شرکت کنم که پزش را دیگران می‌دهند ودرتغییر شرایط زندگی من و مردم تاثیری ندارد و گاهی بدتر می‌شود؟ پاسخ به این سوال ساده و صادقانه، چه بود؟

    نظام خیلی بهتر از دیگران می‌توانست و می‌تواند اثر رای مردم درتغییرها و تحول‌ها را نشان بدهد. طی انواع بحث‌هایی که با مرددین شرکت درانتخابات داشتم و دیگر دوستان هم در فعالیت دلسوزانه خود همین تجربه را نقل می‌کردند این بود که منکران شرکت درانتخابات می‌گفتند: اگر رییس‌جمهور یک تدارکاتچی است، اگر قدرت رفع تشنج با جهان را ندارد، اگر نمی‌تواند برای مصالح ملی با هماهنگی ارکان نظام با جهان مذاکره کند و امتیازبگیرد، اگر نمی‌تواند از دخالت انواع نهادهای غیرپاسخگو حداقل دراموراقتصادی جلوگیری کند و… بگذار خودشان یکی را انتخاب کنند و عصرجمعه‌مان را از دست ندهیم!

    البته به همه سوال‌های فوق پاسخ منطقی و حداقلی داده ومی‌دهیم و مبنای این پرسش‌ها برعدم شناخت ازماهیت سیاست درجهان است ولی به هرحال منطق ساده موجود دراین سوال‌ها را نمی‌توان به سادگی پاسخ گفت و پرسش‌کننده را قانع کرد.

    گویی مردم قهرکننده دیگر به حداقل‌ها رضایت نمی‌دهند و با صراحت در مقابل استدلال‌های محکم بهبود تدریجی اوضاع موضع می‌گیرند! می‌گوییم بین دو کس که یکی هزار روستا را آبرسانی کند، جلو آتش‌سوزی جنگل‌ها و فرونشست زمین و خسارت ناشی از مدیران نالایق ورانتخواری‌ها و ماجراجویی‌های بی‌مبنا و… را بگیرد با کسی که اهداف و آرمان‌هایش ماورایی وتصورگونه است، تفاوت وجود ندارد؟

    می‌گویند بله ولی اولا همین‌ها را هم نمی‌گذارند که انجام شود و ثانیا بگذار همه‌چیز خراب شود تا بلکه ازمیان خرابی‌ها چیزی برآید ونجات یابیم! این ذهنیت‌های سرخورده که حتما همه خوانندگان و مخاطبان با آن‌ها مواجه شده‌اند عمق فاجعه را نشان می‌دهد. با مردم چه کرده‌ایم که حداقل بعضی ازافراد به این نقطه رسیده‌اند و از عواقب عقبگرد کشور و حتی طمع آشکار و ملموس بیگانگان خوفی به دل راه نمی‌دهند و گاهی می‌گویند از سیاهی که رنگی بالاتر نیست!

    به هر حال شاید تا چند روز آینده بتوان مردم را راضی کرد که با یک رییس‌جمهور پاکدست باسوابق درخشان اجرایی و علمی و تقنینی می‌توان راه علمی و تجربه شده سامان امور از طریق اصلاح تدریجی اوضاع را گشود ولی انتخابات هشتم‌تیر نشان داد که اذهان عمومی به‌شدت سوال‌مند و شبهه‌دار شده و گاهی از فرط مشکلات و فشارها و سرخوردگی‌ها حتی خسارت به خویش را می‌پذیرد و بدخواهان و ایران‌ستیزان به‌شدت برتنور آن می‌دمند. این پدیده تکان‌دهنده خردمندان‌‍ دلسوز را عمیقا نگران می‌کند.

    منبع فرارو

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *