×
×
جدیدترین‌‌ها

یادداشت
آیاتِ کوثر داشت می‌سوخت!

  • کد نوشته: 28456
  • دی 2, 1400
  • غلامرضا بنی اسدی – نخست نیوز وقتی معرفت به هنر درآمیزد معجزه می‌کند. وقتی هنر بشود زبانِ معرفت، نه جهان‌گشایی که جان گشایی می‌کند که هزار بار از جهان‌گشایی مهم‌تر است. جهان‌گشایان، به آخر راه می‌رسند اما جان گشایی را بی‌کرانگی است. شعر، جلوه‌ای مانا از هنر است که به روزگاران رسانه فرهنگ و معرفت […]

    آیاتِ کوثر داشت می‌سوخت!

    غلامرضا بنی اسدینخست نیوز

    وقتی معرفت به هنر درآمیزد معجزه می‌کند. وقتی هنر بشود زبانِ معرفت، نه جهان‌گشایی که جان گشایی می‌کند که هزار بار از جهان‌گشایی مهم‌تر است. جهان‌گشایان، به آخر راه می‌رسند اما جان گشایی را بی‌کرانگی است. شعر، جلوه‌ای مانا از هنر است که به روزگاران رسانه فرهنگ و معرفت بوده است. خوانش های نو . تازه سروده‌ها، ادامه همان خط نورانی ابلاغ است که خدا در نهاد انسان قرار داده است. من در بیت به بیت این شعرِ حسن بیاتانی، جریان اعجاز را می‌بینم که از آن حقیقت آتش‌گرفته تا کربلا تا دفاع مقدس را ورق زده و باز به پشت درِ در آتش نشسته مدینه رسیده است. بخوانید؛

    دیر آمدم دیر آمدم در داشت می‌سوخت / هیات میان وای مادر داشت می‌سوخت

    همان آتشی که هنوز در دل‌ها شراره می‌کشد را چنین روایت می‌کند تا استعاره پرشکوهی که در این بیت است؛

    جانکاه قرآنی که زیردست و پا بود / جانکاه‌تر آیات کوثر داشت می‌سوخت

    او از کوچه بنی‌هاشم به بیابان کربلا می‌برد ما را و نشانمان می‌دهد حقیقتی را که در آن وادی به خون و آتش کشاندند؛

    آتش قیامت کرد، هیئت کربلا شد / باغ خدا یک‌بار دیگر داشت می‌سوخت

    او از کربلا به کربلای دفاع مقدس می‌رسد و ما را تا روزهای سنگر و معبر و شهادت می‌برد؛

    باید به یاران شهیدم می‌رسیدم / خط زیر آتش بود معبر داشت می‌سوخت

    او از جبهه معبری به کربلا باز می‌کند. جایی که حقیقتِ تام و تمام آنجاست و آنچه در جبهه دیدیم رشحه‌ای از آن ملکوت بود

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *