به گزارش نخست نیوز، رژیم صهیونیستی با افزایش بمباران و ورود نیروهای زمینی به غزه وارد مرحله دوم از آنچه عملیات علیه حماس عنوان میکند، شده است. با این حال، هنوز تصمیم گرفته نشده است که اسرائیل در مرحله بعدی چه خواهد کرد؛ تهاجم در مقیاس کامل، حملات ضربهای، محاصره طولانی مدت یا برخی اقدامات دیگر.
روزنامه صهیونیستی هاآرتص در یادداشتی به قلم «دانیل کورتزر» سفیر سابق واشنگتن در سرزمینهای اشغالی با تاکید بر اینکه «اسرائیل نباید اشتباهات ایالات متحده را تکرار کند» نوشت: اسرائیل به زودی باید تصمیم بگیرد که فردای آن روز چه کاری انجام دهد – غزه را برای مدتی طولانی اشغال کند یا از آن خارج شود – با یا بدون برنامهای برای حکومت پس از جنگ.
در ادامه این یادداشت آمده است: همزمان که اسرائیل این انتخابها را انجام میدهد، باید به توصیههایی نگاه کند که بسیاری از اسرائیلیها در آستانه حمله ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ به واشنگتن ارائه کردند، توصیههایی که سیاستگذاران آمریکایی از آن استفاده نکردند و به شدت به سیاست آمریکا آسیب زد.
نویسنده این یادداشت با اشاره به اینکه وی در آن زمان به عنوان سفیر ایالات متحده در سرزمینهای اشغالی فعالیت میکرده است، ادامه داد: در تابستان ۲۰۰۲ برای بسیاری از ما روشن شد که دولت بوش (رئیس جمهور وقت آمریکا) قصد دارد به عراق حمله کند و صدام حسین (دیکتاتور عراق) را سرنگون کند. برای برخی از ما، این طرح معنی نداشت، زیرا عراق دخالتی در تروریسم ۱۱ سپتامبر نداشت و بیش از یک دهه محدودیتهای سازمان ملل، ظرفیت نظامی عراق را مختل کرده بود. اما ما فهمیدیم که جنگطلبان در واشنگتن انگیزههای بزرگتری در سر داشتند و با استدلالهایی علیه این تهاجم تحت تأثیر قرار نخواهند گرفت.
وی تصریح کرد: متخصصان عرصه اطلاعات، دیپلماتها، دانشگاهیان و تحلیلگران اندیشکدههای اسرائیل بهطور کلی تجربه گستردهای در تمرکز بر منطقه و همچنین تجربه خاصی در برخورد با عراق داشتند، از جمله تماسهای طولانی مدت با برخی از گروههای مخالف در این کشور. بنابراین، ما تلاش کردیم که این اطلاعات را جمعآوری کنیم.
یکی از اولین مسائلی که ما به آن نگاه کردیم این بود که آیا اسرائیل ایده حمله آمریکا به عراق را به عنوان وسیلهای برای کاهش تهدید از مرزهای شرقی خود ارزیابی میکند یا خیر. از قبل از جنگ ۱۹۶۷، زمانی که خط ساحلی باریک اسرائیل کمتر از ده مایل عرض داشت، برنامهریزان نظامی اسرائیل نگران هجوم یک نیروی نظامی از شرق، به ویژه از سمت عراق از طریق اردن بودند که بتواند اسرائیل را هدف قرار دهد. پس از جنگ ۱۹۶۷، با توجه به عمق استراتژیک کرانه باختری، این ترس کاهش یافت اما نگرانیها بهطور کامل از بین نرفت.
بنابراین، برخی از تحلیلگران در ایالات متحده ارزیابی کردند که با توجه به روابط بسیار نزدیک بین نومحافظهکاران در دولت و جناح راست در اسرائیل، منافع آنها در عراق توسط اسرائیل تقویت شده است.
یکی از اولین ارزیابیهایی که ما به واشنگتن فرستادیم این بود که این ایده ارزش قابل توجهی ندارد. مطمئناً، برخی از اسرائیلیهای جناح راست میخواستند ایالات متحده به عراق حمله کند و آنها را شکست دهد و برخی از این افراد روابط نزدیکی با همتایان راستگرای خود در واشنگتن داشتند، اما به عنوان یک پیشنهاد کلی، آنچه از تحلیلگران اسرائیلی شنیدیم این بود که اسرائیل برای تهاجم ایالات متحده فشار نمیآورد، حتی اگر شکست عراق برای امنیت اسرائیل مفید باشد.
به نوشته این دیپلمات سابق آمریکایی، کارشناسان صهیونیست در آن زمان بر این باور بودند که برخلاف انتظارات واشنگتن که امیدوار بود مردم عراق پس از حمله، نیروهای آمریکایی را بهعنوان نیروی آزادی بخش ببینند، عراقیها خیلی زود آمریکاییها را اشغالگران استعمارگر خواهند دید. این ارزیابی حتی زودتر از آنچه اسرائیلیها انتظار داشتند نتیجه داد؛ س از تصمیم ناگوار دولت بوش برای انحلال ارتش عراق و منع بعثیها از خدمت در دولت، ایالات متحده عراق را بدون تشکیل یک دولت کارآمد ترک کرد و با فرستادن سربازان عراقی به خانه بدون چشمانداز داشتن شغل، بذر مخالفت را ایجاد کرد.
دیپلمات اسبق آمریکا در سرزمینهای اشغالی نوشت: نکته دیگری که اسرائیلیها بر آن تاکید داشتند، به همان اندازه قابل پیشبینی بود، اینکه «فکر نکنید که تهاجم و عواقب آن به دموکراسی منجر میشود. در واقع اسرائیلیها به شدت نسبت به سران عراقی که دولت قصد داشت به قدرت بنشاند، بدبین بودند. اسرائیلیها همچنین به ترکیب پیچیده جامعه عراق- متشکل از سنی، شیعه، کرد و قومیتهای دیگر اشاره و استدلال کردند که هر مدل دموکراسی تحمیلی از بیرون، قطعاً شکست خواهد خورد. همانطور که مدت کوتاهی پس از تهاجم ایالات متحده، این ارزیابی با شورش عراقیها علیه آمریکا در عراق به درستی ثابت شد.
امروز، سران اسرائیل باید عاقلانه در مورد درسهایی که تحلیلگران اسرائیلی در سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ با ایالات متحده به اشتراک گذاشته بودند، فکر کنند. اول، نباید غزه را برای مدت طولانی اشغال نظامی کنند و مطمئناً هیچ تصوری از اشغال مجدد و اسکان مجدد در غزه برای همیشه نداشته باشند. این کار، بار اول نتیجه نداد و برای بار دوم هم موفق نخواهد شد.
این دیپلمات پیشین آمریکایی افزود: دوم، گمان نکنند به حذف حماس منجر به شکوفایی دموکراسی در غزه خواهد شد، به خصوص اگر شرایط اجتماعی و اقتصادی در غزه به همان اندازه وخیم باقی بماند و احتمالاً بدتر شود. اسرائیل باید به جامعه منطقهای و بینالمللی اجازه دهد تا غزه را به شکل قبلی خود بدون محدودیتهایی که چندین دهه بر غزه اعمال کرده است، بازگردانند.
و سوم، مشکلات اساسی غزه مستقیماً با مناقشه اسرائیل و فلسطین مرتبط است. زمانی که جنگ به پایان برسد، اسرائیلیها به محاسبه اشتباه خود روی میآورند و میخواهند زندگی عادی خود را در اسرع وقت از سر بگیرند. این طبیعی است. اما فروبردن سرهایشان در برف و ادعای اینکه زمان مناسبی برای صحبت جدی در مورد ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی نیست، تضمین این است که این جنگ غزه آخرین نخواهد بود.
منبع ایسنا
دیدگاهتان را بنویسید