نخست نیوز : رامین امینی زارع – به سخن دیگر؛شِعر، سُرود، چامه یا چکامه شاخهای از ادبیات است که از ویژگیهای زیباییشناختی و اغلب ریتمیک زبان استفاده میکند، قدیمترین شعر ایران که به دست است گاتاهای زرتشت میباشد که نوعی شعر هجایی محسوب میشود.
به قول ملک الشعرای بهار ” شعر دانی چیست؟ مرواریدی از دریای عقل ، شاعرآن افسونگری کاین طرفه مروارید سفت” در هزاره دوم پیش از میلاد؛ ریگوِدا، که از قدیمیترین اشعار و سرودهای مذهبی هندی به زبان سانسکریت ودایی است، سروده شد.
قدیمیترین سرودههای بهجامانده به وِداهای هندوان باستان بازمیگردد. از تاریخ سرایش وِداها اطلاع دقیقی دردست نیست و تاریخ قدیمیترین سروده ریگودا را از هزار تا پنجهزار سال پیش از میلاد مسیح پنداشتهاند. همانگونه که اشاره شد گاتاهای زرتشت نیز از سرودههای کهن هستند. دیگر سروده قدیمی، گیلگمش نام دارد. حماسه گیلگمش نخستین منظومه حماسی جهان است.
آنجا که تاریخ تمام میشود اسطوره آغاز میشود؛ حماسههای بزرگ مبتنی بر اسطوره هستند و اسطورههای بزرگ بر پایه شرایط تاریخی بنا میشوند. جهان چندین حماسه بزرگ را بهخود دیدهاست:
• در یونان؛ ایلیاد و ادیسه اثر هومر
• در هند؛ مهابهاراتا و رامایانا
• در روم؛ انهایید اثر ویرژیل
• در ایران؛ شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی
که تمامی این حماسهها در بزنگاههای خطیری از تاریخ هر ملت ساخته شدهاند.
خواجه نصیرالدین طوسی ملهم از سخن ابنسینا در کتاب شفا، به پیروی از ارسطو، شعر را «سخنی خیالانگیز که از اقوالی موزون و متساوی ساخته شده باشد» میداند. خواجه نصیر در رابطه شعر با موسیقی چنین میگوید: «و نظر در وزن حقیقی بهحسب ماهیت، تعلق به علم موسیقی دارد و بهحسب اصطلاح و تجربه تعلق به علم عروض دارد؛ و نظر منطقی خاص است به تخیّل و وزن را از آن جهت اعتبار کند که به وجهی اقتضاء تخیّل کند. پس شعر در عرف منطقی، کلام مخیِّل است و در عرف متأخران، کلام موزون مقفّی… اما قدما، شعر را کلام مخیِّل گفتهاند و اگرچه موزون حقیقی نبودهاست و اشعار یونانیان بعضی چنان بوده است و در دیگر لغت قدیم مانند عبری و سریانی و فرس هم وزن حقیقی اعتبار نکردهاند.
ازاین درآمد یا مقدمه که بگذریم 27 شهریور به عنوان روز شعر وادب پارسی نام نهاده شده است.این رزوز به مناسبت پاسداشت زنده یاد استاد محمد حسین بهجت تبریزی ،شهریار شعر ایران نام گذاری شده است.
شهریار که روزگاری کارمند شریف بانک کشاورزی بوده است وخود نیز دراین باره سروده است:
شکردارم که اگر خدمت بانکی کردم
خدمت من همه در بانک کشاورزی بود
درباره این شاعر شیرین سخن بسیار خوانده وشنیده ایم وازاین روی بیشتر سخن گفتن،مصداق اطناب ممل است وازاین روی دراین مقال صرفا کوته نگاهی به صفت پسندیده میهن دوستی این شاعر بزرگ داریم بایادی از اشعارزیبایش.
ایراندوستیِ شهریار در سرودههایش، همچون سروده تختِ جمشید یا در ستایشِ فردوسی بازتابی گسترده دارد.
وطنخواهی در ایران خانمان بر دوش شد چندی
به جز در سینهها آتشکده خاموش شد چندی
چو از شهنامه، فردوسی چو رعدی در خروش آمد
به تن ایرانیان را خونِ ملیت به جوش آمد
زبانِ پارسی گویا شد و تازی خموش آمد
زِ کنجِ خلوتِ دل، اهرمن رفت و سروش آمد
این مناسبت شیرین ملی،بهانه ای بود برای پاسداشت سخن آهنگین ونغز،شیوا ودلنشین شعر این سرزمین که افزون بر زبان پارسی، هرگوشه اش نوایی ومقامی خوش ودلنشین دارد؛ از سرخس،خراسان وبینالود تا کرانه دریای خزر وارس تاالوند وسهندوسبلان سربلند وازخوزستان ولرستان وکرمانشاهان وکردستان وهمدان تا سیستان وبلوچستان ونغمه های خوش عشایربختیاری وقشقایی وشاهسون و شروه خوانی بوشهروترکمن ها ودیگر نغمه هاونواها که هرکدام حکایتی از روزگاران دور ونزدیک گذشته در تاریخ سربلند این سرزمین جاوید است.
پایان سخن به گفتار ملک الشعرای بهار زیبنده است:
شعر دانی چیست، مرواریدی از دریای عقل
شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سفت
صنعت و سجع و قوافی هست نظم و نیست شعر
ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجاگوشی شنفت
ای بسا شاعرکه او در عمرخود نظمی نساخت
وی بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگفت
دیدگاهتان را بنویسید