به گزارش نخست نیوز ، دکتر مهدی یاراحمدی خراسانی
زیر لب زمزمه میکند؛ گاهی شعر، گاهی ذکر، گاهی هم دعا برای عزیزانش. باوجود وزن و وقاری که دارد اما تمام وجودش گویی لرزشی آرام دارد که قدرت تند راه رفتن و تعادل بدون عصا را از او میگیرد اما باکی ندارد چون بهخوبی میداند این سرنوشت محتوم همهی انسانهاست. انگار خسته شده است.
به اولین نیمکتی که میرسد دستش را میگیرد و بهآرامی روی آن مینشیند. ابتدا گوشی تلفن همراهش را درمیآورد. فکر نمیکنم بهجز اعلان ساعت روی گوشی دنبال چیز دیگری باشد. آن را داخل جیبش میگذارد، عینکش را عوض میکند و روزنامهاش را باز میکند و میخواند. تقریباً هرروز صبح اول وقت داخل پارک میآید، قدم میزند و روزنامه میخواند. تمیزی، وقار، کلاس و صفای این پیرمرد را خیلی دوست دارم. خودم را به او رساندم و سلام کردم. گفت: بهبه دوست سحرخیز من! خدا خیرت بدهد که هوای ما راداری، عاقبتبهخیر شوی جوان، روزگار وفق مراد تو باشد و … خدای من! این پیرمرد برای یک سلام ساده چه محبتی به من میکند!
انگشت عصا
آری دقیقا همینگونه است. کهنسالان و بزرگوارانی که در روزها و سالهای پایانی عمر خویش قرار دارند و کماکان منشا برکت و رحمت هستند. آن ها دیگر «آرد خود را ریختن و الک خود را آویختن» و دیگر جز «سلامتی، آرامش و آبرو» هیچچیز دنیا برایشان اهمیت ندارد. حال دیگر نوبت فرزندانشان است که همهی آنچه از زندگی به خاطر «حمایت و برکت» والدین و بزرگترهای خود به دست آوردهاند را قدر بدانند و نسبت به آنها قدرشناسی، تواضع و توجه نشان دهند. و بهراستی چه زیباست نعمت قدردانی و قدرشناسی.
بیدل دهلوی به زیبایی اینگونه میسراید: «به انگشت عصا هر دم اشارت میکند پیری / که مرگ اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجاست» اما چه سود که گذران سریع زمان را از یاد میبریم و همواره غفلت و فراموش میکنیم در برابر بزرگترها و والدین خویش چه وظایفی بر عهدهداریم. خصوصا اکنونکه وضعیت پنجره جمعیتی کشور بهگونهای که بهسرعت رو بهسوی پیری حرکت میکنیم شاید نیازمند آن باشیم بیش از هر زمان دیگری نسبت به این موضوع آگاه و حساس باشیم و در مسیر حمایت، توجه، محبت و امیدبخشی به موسپیدان و سالمندان جامعه خصوصاً آنهایی که به ما نزدیکترند و بر گردن ما حقدارند تلاش کنیم.
موی سپید
باور کنید بالاتر از سیاهی همرنگ دیگری هست و آن «موی سفید» پدران و مادرانی است که همهی عمر خویش را درراه قد کشیدن، تربیت و رفاه فرزندانشان صرف کردهاند و اکنون بعد از چند دهه زندگی سخت، آبرومندانه و عزت مندانه تنها و تنها دلخوشیشان محبت، توجه و حمایت کسانی است که بی محابا برایشان فداکاری کردهاند. پس اکنون نوبت شماست که به سراغ آنها بروید در برابرشان متواضعانه بنشینید و در دل به خود تذکر بدهید و اینگونه سخن بگویید: پدرم، مادرم! بر دستانت بوسه میزنم اکنونکه جبر روزگار بر چهرهات چینوچروک نشانده و گرد پیری بر صورتت پاشیده است.
کربلای 4 ؛ ما ایستاده میمانیم!





دیدگاهتان را بنویسید