به گزارش نخست نیوز, میخواهیم اطلاعاتی از هوش مصنوعی در مورد پدر سید حسن نصرالله بگیریم. جواب میدهد: «پدر سید حسن نصرالله، یعنی سید عبدالوهاب نصرالله، بهعنوان یکعالم دینی و روحانی شناخته میشود…»
برایش مینویسم اشتباه میکنید. اسم پدر سید حسن، عبدالکریم و شغلش میوه و سبزیفروشی بود. سریع متن را تغییر میدهد به زندگی سادهای که سید حسن در کودکی داشته است. فکر میکنم شاید هوش مصنوعی حق دارد که اشتباه کند. وقتی میخواهد در مورد مردی نظر بدهد که یکی از رهبران بزرگ مقاومت است با حسابکتاب خودش تشخیص میدهد باید پدری داشته باشد که یکی از عالمان دینی باشد. ولی نمیداند همین مرد ساده سبزیفروش، چنین پسری تربیتکرده که حالا اسطوره جهان است.
دلمان میخواهد از حال و هوای این روزهای پدر سید حسن بعد از تشییع پسرش بدانیم. مهناز سادات عمادی همسر شهید سیدرضی موسوی برایمان راوی این دیدار میشود و ماجرا را برایمان روایت میکند. فردای روز تشییع سید حسن با خانواده ابومهدی هماهنگ کرده و راهی خانه پدریاش شدیم. پیرمردی محاسن سفید، عبای مشکی روی دوشش انداخته و تسبیح مشکی در دست به استقبالمان میآید. آرامشی که در صدا و چهرهاش موج میزند دلمان را آرام میکند. با قهوه و شیرینی از ما پذیرایی میشود. لبنانیها رسم دارند وقتی عزیزشان به شهادت میرسد با شیرینی از مهمانانشان پذیرایی میکنند.
بعد از سرسلامتی از حاج عبدالکریم میخواهیم از سید برایمان بگوید. حاجآقا به یاد خاطرات کودکی سید حسن میافتد و میگوید: «از کودکی با بچههای دیگر فرق داشت. نه سراغ فوتبال میرفت و نه با بچههای محل برای شنا و آببازی به دریا میرفت. در عوض تمام مساجد منطقه را زیر پا گذاشته بود، سن الفیل، برج حمود، النبعه و… از کلاس چهارم به بعد پشت سر من نماز میخواند. زمانی که به سن تکلیف رسید، دیگر نماز شبش ترک نمیشد. هر محلهای که زندگی میکردیم، سید حسن را همه میشناختند. بهخاطر رفتار و اخلاق و متانتش.»
دیدگاهتان را بنویسید