برخر مُراد سوار شده و یکهتازی میکنند و در خیال خام خود میپندارند خرشان اسب چاپار است که کیلومترها از پل گذشته و حالا حالاها از نفس نمیافتد. متکبرانه جای باد، طوفان به غبغب انداخته، در میانۀ میدان نعرۀ مستانه میزنند و پشت چشم نازک میکنند و بیخیال دیگران تنها هَمُّ و غَم شان کیسهی گود و بیته جيبشان است و توهم دارند که هر کاری دلشان میخواهد میتوانند بکنند و هرگز دست کسی به آنها نمیرسد. غافل از اینکه دست بالای دست بسیار است و دست خدا هم بالای همه دستها
آذر 2, 1402