نخست نیوز : غلامرضا بنی اسدی – واقعیتِ ضرورتِ بازگشت به مبدا است در حقیقتِ عاشورا. دفتر نه چهل برگ که چهل هزار برگی است که در هرکدام باید نسبت هرروز ما با عاشورا تبیین و تدوین شود. باید فهم کردین حقیقتِ خودمان برسیم. درک حقیقی نسبت ما با امام حسین و عاشوراست که به اربعین ما هممعنا میدهد. این هم در دایره فقهی و حقوقی بایستگیها و نتایجی دارد. قرابت است که وراثت را به دنبال دارد.
به دیگر عبارت، ” وارث، قرابت میخواهد. قرابتى بدون حائل و بدون مانع. ” شناسنامهها و شناسهها که این را گواهی کنند، فرد در شمار کسانی قرار میگیرد که “ماترک” میگیرند. اما فقه و حقوق یک استثنا هم میگذارد در این میان به این صراحت؛ ” فرزندى که قاتل پدر باشد، ارث نمیبرد.
فرزندى که کافر باشد از مسلمان ارث نمیبرد.” اینجاست که انگشت تامل هزار بار باید بر لب بنشیند که در این هندسه چه نقشی داریم؟ و باز در شرایطی چنین است که به گفته استاد صفائی حائری(ره) باید بامطالعه در کردار خود، از خویش پرسید،” آیا من حسین را نکشتهام؟ آیا من از آنچه که فهمیدهام، چشم نپوشیدهام و کفر نورزیدهام؟” باید سنگها را با خودمان وابکنیم که” اگر من به ولایت حسین نرسیدم، اگر ابوّت اولیاء را نخواستم اگر فرزند دنیا و یا بدتر بنده دنیا شدم و دین در وجود من شکل نگرفت و تنها بر زبانم نشست، آیا با حسین قرابتى دارم؟ آیا از عاشورا ارثى میبرم و سهمى میگیرم؟” پاسخ را نه در جای دیگر که در پندار و گفتار و رفتار خودمان باید بیابیم. نه شعار که “قولنامه” هم کفایت نمیکند.
” کارنامه” را میخواهند و میخوانند و معلوممان میکنند در دایره قسمت، باید کجا بایستیم. پرگار نه به خواست ما که بر اساس کردار ما به حرکت میآید و میایستد. نقطه ایست پرگار همان جایگاه ماست. خدا کند جوری رفتار کنیم که سهمی روشن از عاشورا روزی ما گردد. اربعین ما نیز نه چون دیگر مناسک برگزار که عاشورایی اقامه شود. ما با اقامه عاشورا در زندگی است که میتوانیم نسبت فرزندی خود با امام حسین(ع) و جریان امامت را ثبت و ضبط و حفظ کنیم. چنین باد روزی و روزگارمان. آمین!
دیدگاهتان را بنویسید