نخست نیوز، غلامرضا بنی اسدی_ما در حوزه کار رسانهای می گوییم روزنامهنگاری در برقراری ارتباط با مخاطب موفق است که بهجای روایت و تعریف کردن، او را به تماشا برساند. یعنی چنان قلم بر کاغذ برد که مخاطب خود را در میان ماجرا ببیند.
این اوج هنر نویسندگی است اما بازهم اینهمه کار نیست. گاه باید مخاطب را به شهود رساند. بهجایی که با چشمِ خویش ببیند و باهوش خویش ضبط و بادانش خویش تحلیل کند.
دریافتی چنین میطلبد تا مردمان را بر زمین حادثه چون کلاس درس نشاند. من سفر راهیان نور را در هیاتی چنین میبینم. دیدن تاریخ، شهودِ واقعیتها و رهیافت به تحلیل درسهایی که باید از تاریخ گرفت. ما تاریخی سرخ تجربه کردهایم در 8 تقویمی که مثل جان جوانانمان پاره، پاره شد. ما جنگی از سر گذراندیم که پرفرازترین فصل تاریخ ماست.
آن را حتما باید بفهمیم. برای این هم علاوه بر خواندن کتابها باید جغرافیای زنده شده به این حماسه را هم ورق بزنیم. راهیان نور، چشمهای دقیق بینیاند که میروند تا خود به خوانش آن حماسه در سرزمینی بپردازند که حماسهسازان به خون در آن غنودهاند. در این خوانش، حروف از جنس خاک و سنگ و کلمات از جنس محیطاند. حتما بر آدمی اثر میگذارند. به باور من، راهیان نور یک حرکت سیاسی و یا سفری سیاحتی نیست. باید آن را از جنسِ زیارت دانست چنانکه شهدا از این جنس بودند. زائر هم سیاح نیست.
اگر سیاح جهانگرد است او باید جهانبین باشد و با جهانبینی شهدا جهان را ببیند. اینگونه دیدن است که جنگ را معکوس میخواند تا به گنج برسد. گنج را هم سرمایه تولید اقتدار میکند تا صلح تاریخ را بنویسد. بله سفر راهیان نور فرق میکند….
دیدگاهتان را بنویسید