نخست نیوز، غلامرضا بنی اسدی_قصه کارگران در نظام تولید هم همین است. همبستر سازی میکنند و هم به تولید، کلمات موفقیت کشور را کنار هم میچینند. بی معلم، نهحرفی تحریر میشود و بی کارگر نه نقصی تکمیل. این دواند که جامعه بر شانه توانمندشان، پیشرفت را بسان تجربهای زیستی پسوپیش زندگی خود دارد. شانی چنین شایسته را سزا آن است که جمله قدر بینند و در تعاملات در صد جایگاه داشته باشند. مطابق نقش خویش در سازندگی برکت در زندگی داشته و سفره آنان برای مسافران هم جا داشته باشد. اما اینکه چقدر به این جایگاه نزدیکیم، نه از سفره- که در خانهها اگر پهن شود هم پنهان است- که در سیما شان هویداست.” رنگِ رخساره” را اگر خبر در نظر بگیریم و به تحلیل بپردازیم، خواهیم دید که “سرِّ درون” دردناک است. با این حقوقها، حقِ شان احقاق نمیشود چه رسد که فضایلِ برای شان احیا شود. بهواقع اینان درآمد و شد میان اینسو و آنسوی شعبِ ابیطالباند.
البته با طرح رتبهبندی، وضع معلمان مقداری بهبود یافت اما نه در ترازشانی که دارند. کارگران ولی همچنان گرفتارند. حقوقشان سه برابر هم که بشود باز نمیتوانند سر از خط فقر بیرون آورند. تا قصه چنین پر غصه نگارش میشود. تا گرانی همچنان سنگِ ترازوست، شان کارگر و معلم، نادیده انگاشته میشود. چنین که شد، موفقیت و پیشرفت، در فهرست آرزوهای ناشدنی، بر صدر خواهد نشست. اگر خواهان پیشرفت تمام ساحتی هستیم باید کارگر و معلم را در اندازه نقشی که دارند و ثمرهای که بر سرشاخه تلاششان میروید ببینیم. اجرای عدالتِ مزدی، مزه دهان همه را به حلاوت خواهد رساند. شیرینکامی کارگر و معلم هم حال همه را خوب خواهد کرد.
دیدگاهتان را بنویسید