نخست نیوز :غلامرضا بنی اسدی_ در تنهایی می توان با او “همه” شد. کسانی تنها و گرفتار سرما و تاریکی می مانند که اهل رفاقت نباشند. کسی که رفیق دارد. برادران و خواهران فراوان دارد حتی اگر پدر و مادرش فقط او را به دنیا آورده باشند. رفاقت برادر ساز است. خواهر برایت می سازد مهربان تر از برادر و خواهر خونی. گوهری است قیمتی.
حتی بالاتر؛ اکسیری است که می شود با آن کیمیا آفرید. کم از کیمیا نیست زمانی که به پشتوانه رفاقت غنی سازی می شود. این را زمانی می توان فهم کرد که در بن بستِ غربت و تنهایی و بیماری و مصیبت، یک دفعه دروازه ای به سوی رفاقت باز شود.
چیزی که همین روزهای پیش شاهدش بودم. حرفِ بیماری و غربت بود درباره بنده خدایی، دوستانِ سابق که شنیدند، دور هم جوع شدند تا رفاقت را لایهای نو بزنند. به همدلی و همراهی با فلان فرد گرفتار بسنده نکردند که همدل و همداستان و همدست شدند تا تقویم دوستی تازه کنند. تقویمی که برای یاد کردن از همهجا داشته باشد. گفتند همدیگر را خواهیم دید و در تازه شدن دیدارها، حرفها تازه خواهد شد تا راههای تازه پیدا شود. حس شادمانی از چشمها میتراوید.
قطعا اگر مرکب میشد و بر کاغذ مینشست، برادری و خواهری، کتابی تازه تحریر مییافت. کتابی که هر سطرش میتوانست سرخط یک کتاب دیگر باشد. من آن روز به این مهم بیشتر واقف شدم که ما به هم ربط داریم.
مثل پارههای یک پیکریم که چون جداجدا افتاده باشیم، هر پاره را گرگی به دندان خواهد کشید اما وقتی در کنار هم باشیم قدرتی تشکیل خواهد شد که گرگهایی چون تنهایی و بیماری و بدبیاری و… را قلاده کوب خواهد کرد. برای بسیارمان امکان داشتن برادر و خواهر خونی و نسبی نیست اما با دوستی و رفاقت میتوان فراوان برادر و خواهر یافت که همهجاهای خالی جدول زندگی را برای ما پُر کنند.
دیدگاهتان را بنویسید