نخست نیوز : از این منظر، پا گذاشتن روی امید، با کاشتنِ دشنه در مزرعه زندگی، تفاوتی ندارد. آنان که دانسته و -چه بسیار- ندانسته، کلامشان، امید کش میشود بدانند که با “قاتلِ زندگیِ مردم” فرقی ندارند. شاید خون بر ذمهشان نباشد اما آرزوهای مرده را حتما در سیاهه اعمالشان خواهند نوشت. پَرپَر کردنِ آرزوی آدمی هم کم از پاشیدنِ قطرات خون او نیست. بهویژه درزمانی که برای نگهداشتِ خون و امتداد درست زندگی هم به امید نیاز داریم. فراوانی کلماتِ یاس آلود که بر زبانداریم. “یاس نوشته” هایی که از قلممان میتراود یا با سرانگشت ما بازنشر میشود، حُکمِ ذره، ذره کشتنِ زندگی را دارد.بالاتر از زندگیِ فردی؛ حُکمِ تخریبِ وطن را دارد. ناامیدی اگر سایه افکند چه میماند از ایرانِ امروز که قرار باشد برای اهالی فردا به میراث رسد؟ مگر نمی گوییم به وطن تعلقخاطر ماندگار داریم؟” چو ایران نباشد تنِ من مباد/ بدین بوم و بر، زنده یکتن مباد” را مگر حکیم ابوالقاسم فردوسی از دیرباز در گوش ما زمزمه نمیکند؟ چه شده است برخی از ماها را که سفیر ناامیدی میشویم؟ برخی هامان در محافل خانوادگی هم – چانهشان گرم نشده- به سلام و احوالپرسی، مسلسل کلمات یاس آلود را در دهان مینشانند و به چهار طرف شلیک میکنند. نتیجه هم چه میتواند باشد جز دلسردی. در هوای سرد هم چیزی پخته نمیشود. خام میماند اندیشههایی که به پخته آن نیاز داریم. بدانیم هرکس مردم را نسبت به امروز و فردای ایران ناامید کند، ملی ستیزی ضدانقلاب است. هر عنوانی برای خود برگزیند هم فرق نمیکند. نقد، در جای خود عیار امید را بالا میبرد. این تخریب است که ویرانه میسازد همهچیز را. مراقب باشیم کشتنِ امید مردم را بر ذمه ما ننویسند. بکوشیم با انتقاد مومنانه و حرفهای راه را برای توسعه سلامت و ارتقای امید فراهم کنیم. به یاد داشته باشیم که ایران را خدایی است که همواره در سختترین شرایط همدست ما را گرفته است. همو بهصراحت فرموده است:” وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ؛ از رحمت خدا نومید مباشید که هرگز جز کافران هیچکس از رحمت خدا نومید نیست.” با امید به سمتِ افقهای روشن فردا برویم.
دیدگاهتان را بنویسید