به گزارش نخست نیوز، دکتر علی خسروشاهی_اینکه سرانجام برخی از اصولگرایان تندرو نیز به این نتیجه رسیدند که برای برونرفت از وضعیت فعلی، باید مذاکره کرد و اختلافشان با دولت، نه اصل مذاکره که میانجیهای مذاکره است، تحول مهمی در تاریخ فکری اینان به شمار میرود، هرچند که تا رسیدن به این نقطه، هزینههای جبرانناپذیری را بر یک ملت تحمیل کردند.
نگاهی به گذشته مذاکراتی نیز نشان میدهد که جریان تندرو، حتی زمانی هم که دستاندرکار مذاکره بود و از سوی نظام، موظف به انجام آن، فقط نمایی از مذاکره را نمایش میداد و به اصل مذاکره پایبند نبود.
دکتر علیاکبر ولایتی، مشاور عالی رهبر انقلاب در امور بینالملل دراینباره گفته بود که سعید جلیلی بهجای مذاکره ، فلسفه میگفت و بیانیه میخواند و درجاهایی حتی جلوی توافقات را نیز میگرفت که نتیجهاش شد قطعنامههای پیدرپی شورای امنیت علیه ایران و تحریمهای گسترده کشورمان.
اما درباره مذاکرات پیش روی ایران و سه کشور اروپایی، باید از اصل وجود میانجی عبور کرد نه اینکه به توصیه تندروها به فکر تغییر میانجی بود.
یکبار حسن روحانی گفته بود که اروپاییها کدخدایی دارند به نام آمریکا که بهتر است بهجای گفتوگو با آنان با کدخدایشان مذاکره کنیم. (بماند که همین تندروهای کذاب روحانی را متهم کردند که گفته است آمریکا کدخدای جهان است).
بعدها در دولت رییسی، مذاکرهکنندگان اصولگرا به سرپرستی آقای باقری کنی، به چشم خودشان دیدند که آمریکا کدخدای اروپاییهاست؛ بدین شکل که هیات ایرانی با اروپاییها در هتل الف مذاکره میکرد و بعد اروپاییها به هتل ب که محل اقامت آمریکاییها بود میرفتند و حرف ایرانیها را به آنها میگفتند و پیام آمریکایی را به هیات ایرانی بازمیگرداندند.
حتی آقای مخبر، معاون اول دولت رییسی نیز یکبار بهصراحت گفت که توافقاتی بین ایران و برخی کشورها برای انتقال پول به کشورمان شکلگرفته بود که دستکم در سه مورد، آمریکا ورود کرد و ظرف ۲۴ ساعت همه توافقات امضاشده را منتفی کرد.
همه اینها نشان میدهد که حق باروحانی بوده است و مذاکره باید با طرف اصلی باشد. بنابراین، اینکه تندروها میگویند باید میانجیها عوض شوند، حرف مفتی بیش نیست چراکه میانجی ها در وهله اول، نفع خود را در نظر دارند تا منافع طرفین را، همچنین در گفتوگوی باواسطه روند مذاکرات کند میشود و احتمال انحراف پیام در تبادلات باواسطه وجود دارد. حتی امکان استفاده از موقعیتهای مذاکراتی زنده و راهکارهایی که از دل گفتوگوی مستقیم شکل میگیرد سلب میشود و از همه مهمتر، مگر ما صغیر هستیم یا اعتمادبهنفس نداریم که باید بینمان میانجی باشد؟
بنابراین، باید ضمن ادامه مذاکره با اروپاییها، موضوعات فیمابین ایران و آمریکا نیز در گفتوگوهای بیواسطه دو کشور بررسی شوند. معنای مذاکره نیز تسلیم نیست، کما اینکه مذاکره با اروپا نیز متضمن چنین معنایی نیست.
اکنون زمان اجرای اصول سهگانه سیاست خارجی یعنی “عزت، حکمت، مصلحت” در مذاکره بی میانجی با آمریکا بهمنظور دفع شر و تامین منافع ملت ایران رسیده است.
دیدگاهتان را بنویسید