نخست نیوز، غلامرضا بنی اسدی_ میخواستیم “مُرداب” را برآشوبیم. میخواستیم آب جاری و حیاتبخش باشد. میخواستیم نه خطرات که شادروزی ها خاطرات ما را رقم بزنند. به همین خاطر بود که خطر کردیم تا دیگر خاطرات فرزندانمان درگیر غل و زنجیر و… نباشد.
نسلِ امروز اما از گذشته نمیداند. گرفتار تصویرسازیهای نا بهجاست که برایش فراهم میکنند. بر اساس همان تصاویر به تصور سازی میپردازد و دست بر یقه نسل ما و پیش از ما دارد و طلبکارانه میپرسد چرا “آرمانشهرِ” تصویر شده را برآشفتیم.
یک بهشت خود را از ما طلبکار میداند حالآنکه انقلاب نه ناسپاسی بهشت که شورش در جهنم بود. ستم همزاد نفس هامان بود. نه سخن که سکوت ما را هم ساواک هزار جور تعبیر و برخورد میکرد. در کنار یک کاخ تا چشم کار میکرد، کوخ بود. حلبیآبادها قصه نبود. واقعیتی بود در فراوانی بسیار که چون زخم بر پیکره ایران، عفونت پیداکرده بود. ما اینها را میدیدیم که به فریاد بودیم.
آنچه در فضای مجازی عرضه میکنند، تصویری کاریکاتوری و حتی فتوشاپ است از گذشته. اگر چنان بود که ملت به میدان نمیزد. اگر همهچیز گلوبلبل بود مینشستیم به نغمه شنیدن و سرود خواندن نه اینکه با نثار خونمان هم که شده زمین را مثل فرش از زیر پای طاغوت بکشیم. اگر آبادی چنان بود که برخی تصور میکنند، قیام به ذهن کسی خطور نمیکرد. ایرانی “ناسپاس” نیست.
نمک و حق نمک را میفهمید. حتی به یک لبخند، شکوفا میشود. اینکه یک ملت به پا میخیزند، بدانید که حکومت از حق تهی شده بود. اینکه گلوله هم مردم را از میدان به درنمیکرد بدانید زندگی، سختتر از مرگ شده بود که دست از جان شسته به میدان میرفتند.
مطمینم نسل امروز اگر آن روز بودند دقیقا همان کاری را میکردند که نسل ما کرد. منتهی تندتر و شدیدتر و طاغوت شکن تر. لطفا درباره انقلاب و امام و انقلابیون بامطالعه و انصاف قضاوت کنید. فضای مجازی نمیتواند شمارا به واقعیت برساند چه رسد به حقیقت.
دیدگاهتان را بنویسید