×
×
جدیدترین‌‌ها

گپ و گفت با بیتا بابلیان،
جست‌وجوگر میراث و هویت ملی | شهرزاد موزه‌ها

  • کد نوشته: 7980
  • اردیبهشت 27, 1400
  • بیتا بابلیان که جست‌وجوگر میراث و هویت ملی است تا کنون ۱۲ پروژه موزه جدید را در شرق کشور هدایت کرده است.
    جست‌وجوگر میراث و هویت ملی | شهرزاد موزه‌ها

    نخست نیوز ؛  بیتا بابلیان راهی را انتخاب کرده است که به گفته خودش، تعداد افرادی که در کشور این شغل را دارند به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد، چه برسد به اینکه یک بانو قدم در مسیر پرچالش شکل‌دهی یک موزه بگذارد. بیتا بابلیان، از زمانی که به یاد دارد، دل در گرو تاریخ اندیشه و زیست انسان و میراث فرهنگی داشته است که در موزه‌ها بیان و تجلی می‌یابد.

    تماشای آثار مختلف در موزه‌ها و روایتی که از طریق آن‌ها بیان می‌شود او را از تونلی به سفر در زمان می‌برد. برای او این کشش و علاقه آن‌قدر زیاد بود که پس از ادامه تحصیل در رشته انسان‌شناسی بصری در آلمان، به وطن بازگشت تا به سهم خود در آشکارسازی تاریخ و هویت پنهان شرق ایران بکوشد. او تاکنون ۱۲ پروژه تأسیس موزه تخصصی جدید در این حوزه جغرافیایی فرهنگی را هدایت کرده است که هرکدام به محتوای تخصصی خاصی متناسب با ویژگی‌های تاریخی و فرهنگی هر شهر در خراسان اختصاص یافته است. از جمله این پروژه‌ها می‌توان به موزه دانشگاه فردوسی مشهد، موزه موسیقی تربت‌جام، موزه نسخ خطی تایباد، خانه‌موزه شهید مطهری در فریمان، خانه‌موزه قرایی رشتخوار و موزه مازاری تربت حیدریه اشاره کرد.

    متولد سال ۱۳۵۶ در نیشابور است. پدرش اهل ساری و مادرش اهل بجنورد بود. رشد در خانواده‌ای با تنوع فرهنگی، علاقه او به اندیشیدن درباره مبحث هویت و فرهنگ را سبب شده است که بدین شکل، سال‌هاست زیر و بم هویت و فرهنگ خراسان بزرگ تاریخی را جست‌وجو کرده و برای آگاهی از آن و نمایاندنش کوشیده است. کودکی تا شانزده‌سالگی را در ساری گذرانده و بعد از آن، به همراه خانواده‌اش، برای مقطعی تا شروع تحصیل در دانشگاه هنر تهران، به مشهد آمده است. این امر سبب آشنایی و تمایل او به فعالیت و پژوهش در این حوزه جغرافیای فرهنگی شده است.
    بابلیان خانواده فرهیخته‌ای داشت. پدرش مهندس راه و ساختمان و مادرش اهل مطالعه تاریخ و فلسفه و نیز هنر بود. او بار‌ها مادر را در اتاق مطالعه خانه می‌دید که چه‌طور با دقت و اشتیاق آثار متفکران جهان را مطالعه می‌کند و علاوه بر این، هنوز به یاد دارد که پدرش هر زمان به کتاب‌فروشی می‌رفت، جعبه‌ای از کتاب‌های آثار هنرمندان و اسطوره‌ها و تاریخ جهان را برای او می‌خرید تا با آن‌ها آشنا شود. به همین دلیل، از دوران کودکی با زندگی و آثار متفکران و هنرمندان زیادی از ایران و جهان آشنا شد که علاقه او را به پژوهش و مطالعه جدی تا‌کنون سبب شده است. «من از کودکی استعداد خوبی در نقاشی داشتم و تنها با راهنمایی‌های مادرم طراحی می‌کردم و به واسطه کتاب‌هایی که پدرم برایم می‌خرید، هنرمندان بزرگ دنیا را می‌شناختم.

    پدر و مادرم یکی از اتاق‌های خانه را برایم به کلاس آموزش تبدیل کرده بودند تا در نه‌سالگی به بچه‌های دیگر اقوام و هم‌سن‌و‌سال‌هایم در محله نقاشی یاد بدهم. به یاد دارم که بچه‌ها تابستان‌ها برای کلاس به خانه ما می‌آمدند. دفتر حضور و غیاب هم داشتم و بچه‌ها در پایان دوره کلاس‌ها برایم هدیه‌ای همچون شکلات یا دسته‌ای گل می‌آوردند. بدین گونه، در دنیای کودکی، معلمی را تجربه کردم. همین تجربه در سال‌های بعد از دانش‌آموختگی، به تمایلم به تدریس در دانشگاه منجر شد که تا‌کنون ۲ دهه است به آن پرداخته و در ۳ رشته گرافیک، عکاسی و معماری داخلی در این سال‌ها تدریس کرده‌ام.»

    پدر و مادر عاملی برای رشد شخصیت اجتماعی‌ام بودند
    او فرزند اول خانواده است و به واسطه حضورش در دوران کودکی در محل کار پدرش و آشنایی با پروژه‌ها و حتی حضور در برخی جلسات کاری پدر، به پروژه‌های سازه‌ای و محیطی در زمینه معماری و مرمت علاقه‌مند شد. علاوه بر این، همیشه پدر و مادرش در سفر‌هایی که داشتند، بچه‌ها را برای بازدید از موزه‌ها می‌بردند. حتی ممکن بود گاهی چند ساعت در جاده‌ای توقف کنند تا ابنیه تاریخی را تماشا کنند. انگار پدر و مادر با چراغی، به شکوفایی و رشد استعداد نهفته و علاقه فرزندشان نور تابانیدند. «زندگی در بستر چنین خانواده‌ای در مسیر تحصیلی و کاری و حرفه‌ای من تأثیر بسیاری داشت، چنان‌که به واسطه شغل پدرم، من هم از هجده‌سالگی در حوزه عمران و معماری به صورت تجربی کار کردم.» بابلیان در تهران تا مقطع کارشناسی ارتباطات بصری (طراحی گرافیک) خوانده و کارشناسی ارشد خود را در رشته انسان‌شناسی بصری و رسانه‌ای در آلمان کسب کرده است. رشته‌ای که او در آن تحصیل کرده است روی مفهوم انسان و تعامل او با محیط تمرکز دارد.

    افرادی که مراحل شکل دهی و راه اندازی موزه را هدایت کنند انگشت شمارند
    بابلیان جزو معدود افرادی است که در کشور، صفر تا صد کار تأسیس موزه را آن هم در پروژه‌های تخصصی انجام می‌دهند. او از زمانی که به ایران برگشت، تمرکز بر پروژه‌های فرهنگی را برای فعالیت انتخاب کرد و تا به حال، ۱۲ پروژه تأسیس موزه را هدایت کرده است که همه آن‌ها مرتبط با خراسان هستند. دلیل آن هم این است که بیشتر دوست دارد در حوزه فرهنگ و تمدن شرق ایران، تجربه و آگاهی کسب کند. «از دهه۱۳۱۰ برنامه‌های کلانی در حوزه موزه‌ها در ایران مدنظر قرار گرفته است. ضمن اینکه ایران به دلیل پشتوانه بزرگی که در تمدن و فرهنگ دارد، یکی از اعضای اصلی ایکوم (شورای بین‌المللی موزه‌های جهان) شد. در ابتدای کار، بیشترشان متخصصان خارجی بودند که موزه‌های کشورمان را همچون موزه ایران باستان یا موزه آبگینه برنامه‌ریزی و طراحی می‌کردند. متأسفانه متخصص طراحی موزه در ایران کم داریم به این دلیل که اگر پروژه‌ای باشد، به طور مستقیم از سوی کارمندان وزارت میراث فرهنگی انجام می‌شود و آموزش ندیدن نیروی متخصص مستقل باعث شده است افراد بسیار کمی باشند که می‌توانند این پروژه‌ها را هدایت و طراحی کنند.»

    یکی از موزه‌هایی که با تلاش و ایده‌های او راه‌اندازی شده موزه دانشگاه فردوسی مشهد است، یکی از نخستین موزه‌های دانشگاهی کشور که تاریخچه دانشگاه را مدنظر قرار داده است. بابلیان معتقد است پیش از این نیز موزه دانشگاهی در کشور داشته‌ایم، اما در این سطح نبوده است. بیشتر نمایشگاه‌هایی بوده که اسم موزه را با خود به همراه داشته‌اند. زمانی که درباره این موزه با او صحبت شد، قرار بر اجرای پروژه کوچکی بود، اما با ایده‌های او و به دلیل ظرفیت بالای تاریخچه‌ای دانشگاه فردوسی، این پروژه وسیع‌تر شد. «زمانی که به این پروژه دعوت شدم، بازسازی داخلی آن انجام شده بود و ایده‌هایی برای چیدمان آن نیز داشتند، اما برای تخصصی شدن کاربری محیط آن، درگیر تغییرات معماری داخلی هم شدم.

    من یک سال به همراه یک گروه روی این پروژه کار کردم و سناریوپردازی، انتخاب آثار و محتوای قابل نمایش، طراحی و چیدمان و نیز نظارت اجرای آن را انجام دادم. حتی نظارت بر محتوای نوشتاری هم با خودم بود. برای این موزه، بخش زیادی از عکس‌های تاریخی را با روش‌های عکاسی همان دوره بازآفرینی کردیم و گرافیک محیطی را متناسب با رویکرد‌های معاصر به کار گرفتیم. حتی مجموعه‌ای از آثار هنرمندان را برای غنای بیشتر موزه سفارش دادم و محصولات فرهنگی بر مبنای آن‌ها برای بخش فروشگاه موزه تولید و ارائه گردید.»

    گردآوری و انتخاب آثاری که باید در این موزه به نمایش درمی‌آمد به واسطه تنوع موضوعاتی که قرار بود به آن‌ها پرداخته شود، نیازمند برنامه‌ریزی و دقت خاصی بود. البته به واسطه نبود مخزن آثار یا آرشیو اشیای مهم مرتبط به تاریخچه دانشگاه، مرتبا آثار و اشیایی را به صورت تصادفی پیدا می‌کردند که می‌بایست به جست‌وجوی صحت و پیشینه تاریخی آن‌ها می‌پرداختند. «برای بخشی از موزه می‌خواستم که چیدمان دفتر ریاست دانشگاه را در دهه‌های آغازین فعالیتش داشته باشم که برای تکمیل اکسسوار آن نیازمند تجهیزات متناسب آن دوره تاریخی بودیم. به کمک نیرو‌های بخش اسناد و مدارک دانشگاه متوجه شدم که یکی از کارمندان دانشگاه از میزی قدیمی برای کار استفاده می‌کند. کنجکاو شدم آن را ببینم. در بازدید، متوجه شدم میزی معمولی نیست، زیرا پایه‌های آن به صورت چنگ طراحی شده بود و این ویژگی آن را میزی منحصربه‌فرد می‌کرد که نشان از اهمیتش داشت.

    جالب آن بود که با جست‌وجو در آرشیو عکس‌های تاریخی دانشگاه، متوجه شدم این میز واقعا متعلق به رئیس دانشگاه در دهه ۴۰ بوده است که خوشبختانه عکس‌هایی برای استناد آن موجود بود و این‌گونه پازل چیدمان با عناصری واقعی تکمیل شد و مستندسازی صورت پذیرفت یا قدیمی‌ترین تلسکوپ شرق کشور را که متعلق به بخش نجوم دانشگاه بود دوباره و به شکل تصادفی، میان اشیای بدون استفاده پیدا کردیم که به کمک استادان دانشگاه مرمت و قابل نمایش شد. خوشبختانه این موزه مجوز رسمی خود را هم از وزارت میراث فرهنگی دریافت کرد و اکنون عضو موزه‌های دانشگاهی است.»

    برخی کشور‌ها بدون پشتوانه تاریخی هویت‌سازی می‌کنند
    بابلیان هدایت پروژه تأسیس موزه را تخصصی میان‌رشته‌ای و چندرشته‌ای می‌داند. به نظر او کسی که می‌خواهد در این حوزه کار کند باید با زمینه‌های متنوع تخصصی همچون روش تحقیق، مستندنگاری و مستندسازی، آرشیوینگ، تاریخ، باستان‌شناسی، انسان‌شناسی و قوم‌شناسی، سبک‌شناسی و فلسفه هنر، مطالعات فرهنگی، زیبایی‌شناسی، معماری و مرمت آثار و ابنیه، نورپردازی، گرافیک محیطی، مخاطب‌شناسی، ادبیات و سناریو‌پردازی و روایتگری، موزه‌داری و استاندارد‌های ایکوم و برندسازی آشنایی داشته باشد. هم‌چنین با دانش فنی در زمینه تأسیسات و زیرساخت‌های موردنیاز موزه، فناوری و رسانه‌های روز و تجهیزات و امکانات دیجیتال و صوتی و تصویری آشنا باشد و قطعا تجربه کافی اجرایی برای هدایت و نظارت اجرایی داشته باشد. همه این‌ها در کنار تجربه برنامه‌ریزی و مدیریت پروژه و نیروی انسانی و برنامه‌ریزی و مدیریت مالی، در هدایت پروژه تأسیس موزه نقش مهمی ایفا می‌کند.

    از آنجایی که در روند شکل‌گیری موزه نیاز به عمق‌بخشی در هر یک از این امور تخصصی وجود دارد، باید کار گروهی متشکل از افراد متخصص در هر حوزه خاص نیز تشکیل شود که هدایت‌کننده این گروه متنوع از متخصصان در حقیقت برایشان نقش کارگردان را ایفا می‌کند. این است که چنین فردی برای نیل به این هدف، نیازمند سال‌ها مطالعه و تجربه کاری در زمینه‌های متنوع تخصصی است. «به زعم من، رشد کیفی در موزه‌ها در حوزه خصوصی بیش از حوزه دولتی ممکن خواهد بود. کشور ما غنی از دستاورد‌های هزاران‌ساله و تاریخچه‌ای طولانی در تمدن و آگاهی و فرهنگ دارد، اما متأسفانه از این ظرفیت کمتر بهره برده شده و بدان به‌درستی پرداخته نشده است. این در حالی است که خیلی از کشور‌ها در جهان، برای خود بدون پشتوانه موجود، هویت آفرینی و تاریخ‌سازی می‌کنند و در عرصه بین‌المللی اهداف متنوعی را از این طریق پی می‌گیرند.»

    گاهی شب در کاروان‌سرایی بدون سکنه خوابیده‌ام
    شاید تأسیس یک موزه از نظر ما کار شسته‌رفته و راحتی به حساب بیاید، حتی بخش انتخاب آثار و جمع‌آوری آن‌ها، اما در حقیقت پشت صحنه هر بخش از روند شکل‌گیری یک موزه، خصوصیات و چالش‌های خودش را دارد. جدا از این، گاهی این کار با خطرات و سختی‌هایی همراه است که کمتر از آن شنیده‌ایم. «گاهی ممکن است برای تحقیق میدانی به دل یک کوه بروم تا سنگ‌نگاره‌ای را که آنجا هست بررسی کنم.

    بعضی اوقات شب‌ها را در کاروان‌سرا‌های بدون سکنه خوابیده‌ام یا پیش آمده است در جایی شب را به صبح برسانم که ممکن بوده است مار و عقرب و حشرات موذی داشته باشد، اما باید در شرایط متنوع کار شناسایی و انتخاب را انجام دهم و برای انتخاب محتوای یک موزه به ده‌ها سفر و بازدید بروم تا اثر و محتوایی متناسب را برای نمایش انتخاب کنم. برای نمونه، ممکن است آثار مرتبط به دوره تاریخی مشخصی در منطقه‌ای دیده شود و من باید برای تحقیق بروم تا متوجه شوم آن اثر از کیفیت و تناسب لازم برای سناریویی که در موزه در نظر گرفته‌ام برخوردار است یا خیر. می‌شود گفت این شغل فقط در حوزه غیرمیدانی و مطالعات کتابخانه‌ای یا کار‌هایی که در بخش دفتری انجام می‌شود ایمنی لازم را دارد.»

    بابلیان، گاهی در فاز تحقیقات میدانی با یک راننده، یا یک نفر از تیم همکارانش یا فردی که از اداره میراث فرهنگی معرفی می‌شود همراه است، اما باز هم بسیاری از این بازدید‌ها را به تن‌هایی انجام داده است. «بار‌ها شده است برای تحقیق به خانه خیلی از افراد در شهرستان‌ها یا روستا‌های کوچک رفته‌ام. تا به حال بانوی دیگری در بخش تحقیقات میدانی با من همراه نشده است.»

    پرچالش‌ترین موزه
    موزه موسیقی تربت‌جام یکی از پرچالش‌ترین و جذاب‌ترین پروژه‌هایی بوده که بابلیان آن را برنامه‌ریزی و طراحی کرده است. البته به نظر او، هر پروژه موزه‌ای از جذابیت خاص خود برخوردار است. او برای این موزه، بسیار از وقت آزاد خود مایه گذاشته و برای گردآوری اطلاعات، چندین سال به خانه استادان نوازندگی و خوانندگی و نیز کارگاه استادان سازسازی آن منطقه رفته و با آن‌ها گفتگو کرده‌است. «این میزان از تحقیقات ارتباطی با وظیفه توافقی من در این پروژه‌ها ندارد و با میل شخصی این سطح از پژوهش و مستندنگاری را انجام می‌دهم. چه بسا خیلی وقت‌ها به این دلیل که زیاد برای تحقیق وقت می‌گذارم، با من مخالفت می‌شود. به طور کلی، در کار سخت‌گیر هستم و وسواس به خرج می‌دهم. البته روبه‌رو شدن با این مقاومت و مخالفت‌ها وقتی سن کمتری داشتم موجب نگرانی‌ام می‌شد. با وجود این، آن را درون خودم نگه می‌داشتم و به کاری که می‌دانستم صحیح است ادامه می‌دادم. عشق من به این سرزمین و دل‌مشغولی‌ام درباره حفظ و گسترش ارزش‌هایش در کارم دخیل است. دوست دارم کار مفید و خوبی برای کشورم انجام بدهم. در واقع قلبم برای این موضوع می‌تپد.»

    بابلیان راه سخت و پرچالشی را پشت سر گذاشته است و البته هنوز هم پیش رو دارد، اما باز هم امید و انگیزه این کار در او زنده است. معتقد است برای کسانی که در پروژه‌های موزه با او همکاری می‌کنند خیلی وقت می‌گذارد تا علاقه به کار و انگیزه آن‌ها را احیا یا بازسازی کند و به آن‌ها بگوید این کار کمک به فرهنگ و آگاهی نسل‌های آینده مملکتشان است. «به طور کلی، هر مسیری که در عرف پذیرفته نشده باشد، سختی‌هایی هم دارد. بیشترین چالشی که در این کار با آن مواجه بودم آدم‌ها بودند، نه پروژه‌ها. در مسیر شکل‌دهی هرکدام از موزه‌ها ماجراجویی و کشفی وجود دارد که به خودی خود جذاب است. اما مساله بعدی در این راه، این است که به عنوان یک مدیر پروژه در این حوزه باید گرایش‌ها یا تخصص‌هایی که عموما در ایران مردانه بوده‌اند را هدایت کنی و به این دلیل که پذیرش این موضوع برای افراد سخت است حتی باید فراتر از دانشی که نیازمند است بدانی و فراتر از صبر، قدرت و انرژی‌ای که می‌طلبد در عمل به خرج دهی و زمان زیادی را به گفتگو و ایجاد تعامل اختصاص دهی. برای نمونه، وقتی مرمت یک آب‌انبار انجام شده است و از نظر من برای تغییر کاربری به موزه اشکالاتی وجود دارد، چالش من از رسیدن به فهم متقابل و نظر مشترک و ایجاد تعامل با استادکار مرمت آن بنا شروع می‌شود تا ناظران و دیگر افراد فنی دخیل در آن کار.»

    بابلیان معتقد است بخش زیادی از ایده‌هایی که برای موزه‌ها در سال‌های فعالیتش ارائه داده انجام نشده است، زیرا استاندارد‌هایی که او در نظر می‌گیرد در مقیاس جهانی است که برای انجام آن‌‎ها هنوز نیاز به فرهنگ‌سازی بسیاری میان مسئولان وجود دارد. او سفر‌های زیادی رفته و از طریق موزه ها‌ی آن سرزمین‌ها با فرهنگ و تمدن‌های دیگر آشنا شده است. «بازدید از موزه‌ها جزئی جدانشدنی در سفرهایم بوده است. به هر موزه‌ای که رفته‌ام عکاسی و یادداشت‌برداری کرده‌ام. البته این امر موجب نشده است در ایران به سمت کپی از مشابه خارجی بروم، زیرا من طراح هستم و در ساحت هنر، خلاقیت ارزشمند است، اما سعی کرده‌ام برخی دانش‌ها را متناسب با نیازمندی‌ها و امکانات بومی‌سازی کنم.»

    عکاسی و مستندسازی
    اطلاعات تنها از طریق محتوای نوشتاری به مخاطب ارائه نمی‌شود و ابزار و رسانه‌های متنوعی برای ارائه آن وجود دارد؛ بنابراین در موزه‌ها نیز می‌توان از روش‌های متنوعی برای انتقال اطلاعات به مخاطب بهره برد. این صحبتی است که بابلیان به آن باور دارد. به همین دلیل، تجربه عکاسی و مستندسازی‌اش در این کار به او کمک کرده است. «در موزه‌های معاصر تلاش می‌کنیم راه‌هایی بیابیم که مخاطب با تمایل بیشتری به بازدید بیاید و محتوای به نمایش درآمده جذابیت بیشتری برای انواع مخاطبان بیابد. در گذشته، خیلی از اقشار جامعه مخاطب موزه نبودند به این دلیل که موزه برای آن‌ها محیطی فاخر یا غیرقابل درک و کسل‌کننده بود. اما موزه‌ها با نگرش‌های جدید و روش‌های نوین در روایتگری، به سمتی می‌روند که افراد را به شکل حداکثری جذب کنند تا زمان بیشتری را در محیط موزه صرف کنند. به همین دلیل دیدگاه سرگرمی را هم در نظر می‌گیرند البته نه به این صورت که هدف اول، یعنی آموزش، از بین برود.»

    عکاسی جزو علایق او بود که پیش از دانشگاه آن را دنبال می‌کرد. گذراندن واحد‌های متنوع عکاسی در دانشگاه نیز او را بیشتر به این سمت سوق داد. یکی از بخش‌های موردعلاقه او در عکاسی، عکاسی مستند و قوم‌نگارانه بود. «عکاسی را خیلی دوست داشتم. به همین دلیل، می‌خواستم رشته‌ای هم که انتخاب می‌کنم مرتبط با آن باشد. رشته انسان‌شناسی بصری این‌گونه است. در آلمان دوره‌های تخصصی عکاسی قوم نگارانه و فیلم مستند را گذراندم و اولین فیلم مستند مستقلم را آنجا ساختم که همان‌جا هم اکران شد که برایم تجربه جدید و بسیار خوبی بود. از زمانی که به ایران برگشته‌ام، علاوه بر اینکه این موضوعات را در دانشگاه تدریس می‌کنم، فیلم تخصصی هم برای موزه‌ها می‌سازم.»

    پروژه‌های موزه‌ای از نظر او که سال‌هاست موزه‌های زیادی را برپا کرده، سنگین است و به زمان کافی نیاز دارد. صبح‌های زیادی را به یاد می‌آورد که آفتاب نزده، باید راهی سفر برای کشف آثار بازمانده از دوران گذشته می‌شده یا به بازدید روند اجرایی موزه‌ای در گوشه‌ای از این خاک پهناور می‌رفته است. بابلیان معتقد است بخش طراحی داخلی و چیدمان پروژه در مقایسه با بخش مطالعه و انتخاب محتوا و شکل‌دهی طرح محتوایی، زمان کمتری طول می‌کشد، هرچند این روند در مقاطعی موازی هم پیش می‌رود، چون به یکدیگر وابسته است. این زمان طولانی در کنار دیگر چالش‌ها این نوع پروژه‌ها را به پروژه‌هایی پیچیده و سخت بدل می‌سازد. «با وجود همه این سختی‌ها، حس خوب و مثبتی که از مردم دریافت کرده‌ام برایم ارزشمند است.

    وقتی تغییر و تحول را می‌بینم، لذت می‌برم و دنبال تشکر نیستم. برای مثال، زمانی که پیشینه و مستندات شکل‌گیری یک قطعه موسیقی محلی را که مردم یک منطقه با آن خاطره داشتند پیدا کردم، خوشحالی را در نگاهشان دیدم، زیرا مردم به پیشینه و هویت خود اهمیت می‌دهند و فراتر از آن، پرداختن به این امر را مهم می‌دانند.»

    معضل کمبود بودجه به موزه‌ها هم راه پیدا کرده است و به این دلیل که پروژه تأسیس موزه، یعنی تحقیق، گردآوری، انتخاب، طراحی و چیدمان و اجرای آن، با هم است، بابلیان در خیلی از موارد برای رسیدن به هدفش از حساب شخصی هزینه کرده است. «پروژه‌هایی چندماهه داشتم که زمان قراردادم به دلیل کمبود بودجه چند سال طول می‌کشید. پرداخت‌ها هم تا مدت‌ها بعد از افتتاح به تعویق می‌افتاد.» بابلیان علاوه بر این کار، به عنوان مشاور برندسازی و طراح گرافیک هم فعالیت می‌کند و شرکتش را که در این زمینه فعال است در ۲ دهه گذشته مدیریت کرده است. او در کار کشاورزی هم در زمین‌هایی که از مادر به ارث برده است، دستی دارد و فعالیت‌های پژوهشی و هنری، حوزه زنان و محیط زیست از دیگر دغدغه‌های اوست.

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *