به گزارش نخست نیوز،
(ضرورت تغییر فرهنگ و رفتار شهروندی در عصر خشکسالی)
دکترمهدی یاراحمدی خراسانی
ایران در دهههای اخیر با یکی از شدیدترین دورههای خشکسالی و کمبود منابع آبی مواجه بوده است. کاهش بارندگی، افزایش دما، مصرف بیرویه آب و ناتوانی زیرساختها در مدیریت بهینه منابع باعث شده است که بحران آب از یک هشدار محیطزیستی به یک موضوع حیاتی و اجتماعی تبدیل شود. در چنین شرایطی، هرچند سیاستگذاری کلان، فناوریهای نو و مدیریت دولتی نقش مهمی دارند، اما نقش شهروندان بهعنوان مصرفکنندگان اصلی و تصمیمگیران روزمره در استفاده از آب، نقشی تعیینکننده و غیرقابلچشمپوشی است. این مقاله تلاش میکند سهم عملی و نقشی را که مردم میتوانند برای عبور از خشکسالی و بیآبی ایفا کنند، در سه محور بررسی کند.
۱. مدیریت مصرف خانگی؛ اولین و گستردهترین میدان مشارکت شهروندان
بیش از نیمی از مصرف آب در بسیاری از نقاط کشور به استفادههای خانگی و شهری مربوط میشود. این بدان معناست که اگر هر خانواده به اصلاح الگوهای مصرف بپردازد، بخش قابلتوجهی از بحران کاهش مییابد. راهکارهایی همچون استفاده از شیرآلات کممصرف، تعمیر نشتیها، کاهش مصرف در شستوشو، استفاده هوشمندانه از ماشین لباسشویی و ظرفشویی، و حتی تغییر عادات حمامکردن میتواند درمجموع هزاران لیتر آب در روز صرفهجویی کند. از سوی دیگر، فرهنگسازی درون خانواده نیز اهمیت دارد. آموزش کودکان درباره اهمیت آب، تبدیل صرفهجویی به یک ارزش خانوادگی و تشویق اعضا به رفتارهای پایدار، نقش مهمی در تغییر بلندمدت رفتار مصرفی دارد. تجربه کشورهای دیگر نیز نشان میدهد که اصلاح الگوهای مصرف، سریعترین و کمهزینهترین راه برای مقابله با بحران آب است؛ زیرا بدون نیاز به سرمایهگذاریهای بزرگ، تنها بر تغییر رفتار تکیه دارد.
۲. مشارکت اجتماعی در حفاظت از منابع آبی و زیستبومها
نقش شهروندان فراتر از مصرف خانگی است. حفاظت از منابع آبی طبیعی همچون رودخانهها، تالابها، قنوات و سفرههای زیرزمینی نیازمند یک مشارکت گسترده اجتماعی و مردمی است. فعالیتهای داوطلبانه مانند پاکسازی منابع آبی، جلوگیری از ریختن زباله در رودخانهها و کانالها، توجه به پوشش گیاهی و جلوگیری از تخریب خاک، همگی باعث افزایش ظرفیت اکولوژیکی محیط برای حفظ آب میشود. علاوه بر این، مشارکت در تشکلهای مردمی و شبکههای محلی که برای صیانت از منابع آبی فعالیت میکنند، میتواند نقش نظارتی و مطالبهگرانه مؤثری داشته باشد. شهروندان میتوانند از نهادهای محلی بخواهند که مدیریت آب را با رویکرد علمی و شفاف پیش ببرند و جلوی بهرهبرداریهای غیرقانونی یا ناکارآمد را بگیرند. درنهایت، مشارکت اجتماعی به یک سرمایه جمعی تبدیل میشود که هم به دولت برای تصمیمگیری کمک میکند و هم حس مسوولیت مشترک را تقویت مینماید.
۳. تغییر سبک زندگی و گذار به الگوهای سازگار با کمآبی
خشکسالی تنها یک مشکل فنی نیست؛ به شکلی مستقیم با سبک زندگی ما گرهخورده است. استفاده از محصولات بومی کممصرف، حمایت از کشاورزی پایدار، کاهش مصرف کالاهایی که نیاز به آب فراوان دارند، و حتی انتخاب معماری و فضای سبز کممصرف میتواند سهم بزرگی در کاهش فشار بر منابع آبی داشته باشد.
در حوزه فضای سبز شهری و خانگی نیز انتخاب گیاهان مقاوم به کمآبی و کنار گذاشتن الگوهای پرمصرف مانند چمنکاری گسترده، گام مهمی محسوب میشود. همچنین استفاده از دانش روز، مانند سامانههای جمعآوری آب باران و بازیافت آب خاکستری، میتواند نشان دهد که چگونه شهروندان میتوانند فناوری را در خدمت زندگی پایدار قرار دهند. درنهایت، تغییر سبک زندگی به این معناست که شهروندان جایگاه خود را از «مصرفکننده صرف» به «مدیریت کننده مسوول» تغییر دهند.
سخن پایانی
عبور از بحران خشکسالی و بیآبی نیازمند یک رویکرد چندلایه است؛ از سیاستهای کلان گرفته تا فناوری و مدیریت علمی. اما هیچیک از این تلاشها بدون مشارکت مؤثر شهروندان به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. مدیریت مصرف خانگی، مشارکت اجتماعی در حفاظت از منابع آبی و تغییر سبک زندگی به الگوهای کممصرف، سه ستون اصلی حضور مردم در مدیریت بحران آب است. اگر هر فرد تنها بخشی کوچک از رفتار خود را اصلاح کند، در مقیاس ملی ثمرهای بزرگ به همراه خواهد داشت؛ زیرا بحران آب با تصمیمات کوچک اما گسترده مردمی قابلکنترل است. امروز زمان آن رسیده است که هر شهروند خود را جزیی از راهحل بداند ، نهبخشی از مشکل.
یک هشدار کافی نیست!





دیدگاهتان را بنویسید