نخست نیوز – ساجده صحرانورد – روایتی غمگین از شهری که به عیسی مسیح نیاز دارد اما مردمش از نجات دادن خود میترسند و ترجیح میدهند در غم و ناامیدی و جهل دست و پا بزنند. به همین دلیل افرادی مثل آیدین را از جامعه طرد میکنند.
سمفونی مردگان روایت متفاوتی از عباس معروفی که در سال 1363 به رشته ی تحریر درآمد و 5سال طول کشید تا به مرحله چاپ رسید، درباره خانواده اورخانی است که 4فرزند به نام های یوسف، آیدین و آیدا و اورهان دارند. رمان سمفونی مردگان یکی از کتابهایی است که نظر خوانندگان بسیاری را به خود جلب کرده است و بسیار توسط خوانندگان و منتقدین ستوده شده است.
رمانی حاکی از شوربختی، غم، سطح پایین سواد و آگاهی ، ترس از پیشرفت، تنهایی و طرد شدن و جنون آدمهایی است که هرکدام با مرگ دست و پنجه نرم میکنند.
عباس معروفی رمان نویس ، نمایش نامه نویس ، روزنامه نگار ، شاعر و ناشر ایرانی مقیم آلمان است. او فعالیت ادبی خودش را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و در دهه شصت با چاپ رمان سمفونی مردگان در عرصه ادبیات ایران به شهرت رسید.
عباس معروفی در شخصیتپردازی رمان بسیار قوی عمل کرده است. رمان سمفونی مردگان بیشتر از هرکس دیگر داستان آیدین فرزند دوم خانواده است. جوان شاعر و اهل مطالعه ای است که پدر خانواده با او سر ناسازگاری دارد. آیدین جوان ماجراجو و آینده نگری است که بیشتر از همه به دنبال کشف خودش است. پدرخانواده یا جابر اورخانی مردی عبوس و بداخلاق است که همه از او حساب می برند اما آیدین به علت ظلم وستمی که پدرش در حق خواهرش و مادرش انجام داده از او متنفر است. پدر نماد سنتگرایی، مرد سالاری است. شخصیت خود را وابسته به اقتدار میداند “پدر مردی بود ساکت و خشک که کارش را بیشتر از هرچیز دوست داشت . اخمو بود و آیدین در طول زندگی با وحشت سلامش می کرد و همیشه تا آخرین لحظه ترسی ناشناخته از پدر در خود داشت ” (معروفی، صفحه 117) اما معروفی با نشان دادن زحمات پدر برای به دست آوردن مخارج خانواده میخواست از او یک شیطان نسازد و ویژگیهای خوب او را هم به تصویر بکشد. با این حال رابطه آیدین و پدرش و شخصیتپردازی دقیق معروفی از آیدین، تقابل سنتگرایی و نوگرایی را نشان می دهد، آیدین هیچ گاه اقتدار پدرش را نشکست. حتی زمانی که وارد خانه شد و با سیاهی گوشه حیاط مواجه شد و باخبر شد که پدر و برادرش تمام کتاب هایش را آتش زدند، پی به بیمهری پدر برد و از لطف او ناامید شد اما به او بیاحترامی نکرد . تمام سعی آیدین بر این بود که مستقل شود و روی پای خودش بایستد “غرور عجیبی دارد. بااینکه خوب کار میکند، خوب درس میخواند. اما غرور عجیبی دارد. آدم هوس میکند این غرور را بشکند. ”
دیدگاهتان را بنویسید