پرسپولیس به گلات رسید و روسیاهیاش ماند برای جماعتی که به دنبال قهرمانی در بیرون از زمین میگشتند. گلات پرسپولیس اگر عاقل باشند برایشان درسهای زیادی دارد. اگر سرشان را مثل کبک در برف نکنند که این قهرمانی و قهرمانیهای قبلی از رانت و وزیر و قلان و بهمان درست شده، میتوانند بفهمند که باری رسیدن به قله باید جنگید، نباید بهانه اورد. ترجیعبند حرفهای رقبای پلاستیکی پرسپولیس وزیر و وکیل و معاون است، و ندیدند که چه خوندلها خورده شد برای اینکه این تیم به پنج قهرمانی برسد. روزی برای تمسخر نام ماندگار پرسپولیس را پیروزی خطاب کردند که بروند روی مغز بازیکن و هوادار، غافل از اینکه این خطاب انگیزه بازیکنان تیم را بالا میبرد، مایوسشان نمیکند.
با این حجم از کینه و ناتوانی، دوباره ایستادن محال است. اصل اول رقابت، به رسمیت شناختن قدرت رقیب است. اگر ساکن ماندی و هی گفتی فلانی «هیچی» نیست، به خودت خیانت کردهای. چقدر در این کشور نشستیم و به بقیه دنیا فحش دادیم؟ حالا آنها کجا هستند و ما کجاییم؟ قصه فوتبال هم همین است. وقتی دشمنان مشغول تهمت زدن بودند و وقتی به سان کمسالترین کودکان با «پیروزی، پیروزی» گفتن به سیل موفقیت سرخها دهانکجی میکردند، پرسپولیس راه خودش را رفت. اتفاقا خیلی از این ضربهها، به هیزمی در آتش انگیزه قرمزها تبدیل شد. شاید سریال قهرمانیها به قسمت پنجم نمیرسید، اگر رقبای شکستخورده خیلی زودتر ناکامی را میپذیرفتند و در صدد احیای خود بر میآمدند. آنها اما راه آسانتر را برگزیدند؛ تهمت زدند و تخریب کردند، غافل از این که هر جمله از این دست، پرسپولیس را مصممتر میکرد. از حالا به بعد هم همین است. مطمئن باشید این همه اصرار برای محدود دانستن قهرمانیهای این تیم به دولت فعلی، پرسپولیس را برای فصل بعد جریتر میکند. رقبا از همین حالا اولین انگیزه را برای تکرار قهرمانی در دولت جدید به سرخپوشان دادهاند!
*
در جشن قهرمانی پرسپولیس کریم باقری یکی از ستونهای اصلی گلات قهرمانی غایب بود. روایت نبودن اقا کریم یکی درگیری لفظی با حامد لک است. او در بازی پیکان به حامد لک تذکر میدهد که حاشیه نرود، اما لک با بددهانی جواب مربیاش را میدهد و به همین دلیل آقا کریم با اینکه اسمش از بلندگوی ورزشگاه خوانده میشود روی سکوی قهرمانی نمیرود. روایت دیگری هم هست که کریم به بازیکنان میگوید وقتی دارید روی سکو میروید کری برای دیگر تیمها نخوانید. بازیکنان گوش نمیکنند و به همین دلیل کریم ترجیح میدهد روی سکویی که بازار کریخوانی در آن گرم است نرود. کریم به دلیل هر کدام از این دو اتفاق روی سکو نرفته باشد دربست حق با اوست. بعضی از بازیکنان و مدیران پرسپولیس را با یک تیم محلی اشتباه گرفتهاند و شان خودشان را هموزن شان پرسپولیس میدانند. وقتی مدیر تیم کری شش تایی شدن قهرمانی میخواند، بازیکن نادان هم باید ادای گیتار زدن بازیکن رقیب را دربیاورد و حرف مربی رقیب را قرقره کند. حتما هوادار هم خوشحال میشود که آفرین، دیدی چه حال فرهاد مجیدی و ارسلان مطهری را گرفت؟ نمیدانند که مسجد فقط جای نمازخواندن است و اینجا هم پرسپولیس است، این شهوتهای زبانی و میل به روکمکنی حریف جایش اینجا نیست، جایش روی سکو و رسانههای هواداری است. این را اگر بفهمید شان تیمتان را حفظ کردهاید. کریم باقری در نایاب فوتبال ما این را خوب فهمیده است و خودش را از دایره این کریخوانیهای ابلهانه کنار کشیده و کارش را میکند. کمی از او یاد بگیرید.
*
عجب حکایتی است این جواد خیابانی. ول کنش را هم از برق بیرون نمیکشد و زودتر با این دنیای حرفهای خداحافظی نمیکند که بیش از این مضحکه خاص و عام نشود. در آخرین قلعه فتح نشده کلام برنده آقا جواد، او خطاب به حسن تفتیان دونده سرعت تیم ملی ایران که در توکیو مقامی نگرفت گفت:« یوسین بولت چطور شده یوسین بولت؟ چطور میشود که او میشود او؟! حسن تفتیان میخواهد بشود او؟!» این درخشانترین جمله یک دهه اخیر یک مجری تلویزوین ایران از یک ورزشکار المپیکی است و بعید میدانم حالا حالاها این رکورد توسط یک مجری دیگر شکسته شود!
دیدگاهتان را بنویسید