×
×
جدیدترین‌‌ها

درفش کاویانی: داستان بودن تا شدن

  • کد نوشته: 142475
  • ۱۵ آذر ۱۴۰۴
  • کاوه فرزند خود را از کام مرگ رهایی داد و نگذاشت مغز او خوراک ماران ضحاک شود. هدف او تنها رهایی فرزندش نبود؛ او به آزادی ایران می‌اندیشید.
    درفش کاویانی: داستان بودن تا شدن

    به گزارش نخست نیوز،

    محمدجعفر محمدزاده

    ▫️ در مجلس بزرگان، بر ضحاک شورید و گواهی بزرگان را که در تأیید او نوشته بودند، پاره کرد. سپس از درگاه شاه بیرون رفت و قیام خود را آشکار ساخت و درفشی را در مخالفت با او برافراشت:

    چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
    بر او انجمن گشت بازارگاه
    همی برخروشید و فریاد خواند
    جهان را سراسر سوی داد خواند
    (فریدون، ب ۲۲۷ و ۲۲۸)

    ▫️ کاوه کار مهمی در پیش داشت: فراخوانی مردم برای «داد». و برای این کار، درفشی باید برافراشته می‌شد. درفش باید نمادی از مبارزه و امید می‌بود، و برای این کار، چرم کهنه و بی‌ارزش آهنگران به کار گرفته شد:

    از آن چرم کآهنگران پشتِ‌پای
    بپوشند هنگام زخم درای
    همان کاوه آن را سرِ نیزه کرد
    همان‌گه‌ ز بازار برخاست گرد
    (ب ۲۲۹ و ۲۳۰)

    در منابعی چون طبری و ثعالبی نیز به قیام کاوه اشاره شده است ولی کوتاه و گذرا. در روایت فردوسی، نکته‌ای مهم که در دیگر منابع پنهان مانده است، برجسته می‌شود: «قصهٔ بودن تا شدن». از چرمی کم‌بها تا درفشی که هویت‌بخش که نماد آزادی و استقلال ایران می‌شود. هدف بزرگ و والای کاوه، حتی پیش از اینکه درفش بر افراشته شود، در دل همین چرم بی‌ارزش نهفته بود. این پوست کم‌بها که در آغاز چیزی معمولی و کم‌ارزش بود، به نمادی از دادخواهی تبدیل شد.

    بدان کم‌بها ناسزاوار پوست
    پدید آمد آوای دشمن ز دوست
    (ب ۲۳۴)

    چرم کم‌بها به خودی خود نقشی نداشت؛ بلکه هدف آرمانی بود که آن چرم برای آن برافراشته شد. این چرم که در آغاز ارزشی نداشت، به‌مرور و به‌واسطه‌ی هدفی که دنبال می‌کرد، ارزشمندتر و گرانمایه‌تر شد، تا جایی که به نمادی جاودانه تبدیل شد که هم نام کاوه را زنده کرد و هم ارزش مادی و معنوی‌اش افزون گشت. به‌گونه‌ای که با نام «درفش کاویانی» در تاریخ ایران ارزشمند و ماندگار شد:

    چُن آن پوست بر نیزه‌ بر دید کَی
    به نیکی یکی اختر افکند پَی
    بیاراست آن را به دیبای روم
    ز گوهر بر او پیکر و زرّ بوم
    بزد بر سر خویش چون گِرد ماه
    یکی فال فرّخ پی‌‌افکند شاه
    فروهشت ازو سرخ و زرد و بنفش
    همی‌خواندش کاویانی درفش
    (ابیات ۲۳۸ تا ۲۴۳)

    چنین شد که چرم بی‌ارزش به نماد «دادخواهی» و مبارزه با بیداد تبدیل شد و از آن پس تا امروز درفش(پرچم) نشانه زنده بودن و سرفرازی ملت است و اهتزاز و احترام به آن نور امید را در دل‌ها زنده نگه می‌دارد:

    ز دیبای پرمایه و پرنیان
    بر آن گونه گشت اختر کاویان
    که اندر شب تیره چون شید بود
    جهان را ازو دل پرامّید بود
    (ب ۲۴۴ و ۲۴۵)

    ** بازنشر گزارش کارگاه‌های شاهنامه‌پژوهی

    سایر اخبار

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *