به گزارش نخست نیوز، ابراهیم ناظمی_ محمد یکی از لواشکها را خودش خورد و یکی را به دیگری داد ، تکهی سوم را هم خودش خورد و تکهی چهارم را هم به دوستش داد، به تکهی آخر که رسید نگاهی به لواشک انداخت و نگاهی به دوستش، مردّد بود که خودش بخورد یا به دوستش بدهد و من شاهد و نظارهگر این تصمیم و این صحنهی زیبا بودم که او بر تردید خود غلبه کرد و لواشک آخر راهم به دوستش داد از ایثارش بسیار ذوق کردم، اما جالبتر برایم این بود که وقتی امیر لواشک را گرفت آن را از وسط به دو قسمت تقسیم کرد، و نیمی را خودش خورد و نیم دیگر را به محمد برگرداند این چند دقیقه لواشک خوردن دو کودک، مرا دراندیشه رفتار بزرگترها فرو برد، به خودمان، به آدمبزرگها ، بهمواجههی آنها با یکدیگر. کاش ما آدمبزرگها هم مثل بچهها بدون حرص و کینه بودیم و میانمان تنها مهر بود و عطوفت و گذشت… به این فکر کردم که ما بزرگترها با رفتارهای ناشایست چقدر به بسیاری از ارزشهای انسانی جفا کردهایم و با اینحال بر کرسی ادعا نشستهایم و خود را اشرف آفریدهها مینامیم به این اندیشیدم که کاش حکمرانی زمین را به کودکان میدادند و ما بزرگترها مدتی عقب مینشستیم و تنها نظارهگر بودیم تا مهر و عاطفه را از کودکان بیاموزیم که بیشک جهان با حکمرانیِ کودکان از زیبایی و عاطفه و محبت… پر میشد.
دیدگاهتان را بنویسید