نخست نیوز _ دکتر علی پاکباز خسرو شاهی . ماه مهر از راه رسید و گفته میشود بسیاری از دانشآموزان ثبتنام نکردند.
مدتی قبلتر مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزشوپرورش گفته بود: “۲۷ درصد کلاس اولیها هنوز ثبتنام نکردهاند.
بررسیهای آماری نیز نشان میدهد طی پنج سال گذشته، بیش از چهار میلیون دانشآموز از تحصیل بازماندند.امر آموزش در کشور این روزها گرفتار حاشیه های زیادی است. از مدرسه تا دانشگاه، بنظر میرسد حال دانش آموزان و دانشجویان و در کل حال و هوای تحصیل چندان خوب نیست. مدیریت و برنامه ریزی در آموزش و پرورش، همواره با چالش های جدی روبرو بوده است و امروز ، اثرات منفی این نوع مدیریت وبرنامه ریزی، بیش از هر زمان دیگری خود را نشان می دهد. مسیر تحول و توسعه در جهان، از نهاد خانواده و آموزش و پرورش آغاز می شود؛ اما امروز کارکرد این دو نهاد به شکل کم سابقه ای زیر سوال است.
خانواده چگونه فرزندی را به آموزش و پرورش تحویل می دهد و آموزش و پرورش چگونه دانش آموزی را به جامعه معرفی می کند؟آیا کودکان امروز ما آماده ورود به مدرسه و تحصیل علم وتربیت هستند؟رییس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودکان کشور، چند روز پیش گفته بود؛ “پنجاه هزار نفر از دانشآموزان پایه اول مجبور به تکرار پایه شدند و بخشی از علل مردودی در پایه اول این است که کودکان آمادگی لازم برای ورود به کلاس اول را ندارند.
“آمارهای مردودی، ترک تحصیل، تحصیل بی کیفیت و دانش آموزان کم سواد،فقر و گرسنگی دانش آموز، دانش آموزان کمبضاعت، کمبود معلم و مدرسه و مواردی از این دست، نشان از یک بحران جدی در گروه های سنی حساس جامعه کنونی ایران دارد.
بحران آن قدر جدی است که آموزش وپرورش به تنهایی نمی تواند به حل بحران کمک کند. عده ای هم اعتقاددارند، نوع نظام حکم رانی در مدیریت آموزش و پرورش، خود بحران زاست.نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز بهتازگی لایحه “عفاف و حجاب” را تصویب و تعیین جریمه حجاب دانشآموزان دغدغه آنها شده است و رتبهبندی معلمان هم معلوم نبود مرهم کدام زخم این وزارتخانه شد.کار به جایی رسیده است که بسیاری از خانوادهها وصاحبنظران در جامعه ایران، از کارکرد مثبت آموزش و پرورش ناامید هستند و سطح انتظار خود را از این نهاد به شدت پایین آورده اند. البته امروز مهاجرت، تنها طبقه نخبه و مرفه جامعه را درگیر نکرده است و حتی بسیاری از دانش آموزان نیز سودای مهاجرت دارند.
زخم های این همه بی مهری، هر ساله در ماه مهر؛ سرباز می کند و ما فراموش می کنیم که کودکان و نوجوانان امروز قرار است فردای این میهن را آباد کنند.این کودکان باید فردای امروز، برای ما برنامه توسعه و چشم انداز خوشبختی ترسیم کنند. همان “برنامه چشم انداز ۲۰ ساله” ای که سالهای پیش نوشتیم و بر اساس آن قرار هست ایران در سال ۱۴۰۴ از همه نظر برترین کشور منطقه باشد.هرچقدر دانش و تربیت در کشور سرگردانتر باشد و بحرانها عمیقتر؛ نمیتوان دل به توسعه و چشمانداز توسعه بست. باید مدارس بتوانند حیاتی دوباره آغاز کنند و از حالت مکانیزه بودن خود بیرون بیایند.امر آموزش و تربیت در تمام دنیا متحول شده است، اما ما گرفتار ناکارآمدی هستیم.میبایست شهامتی باشد که نوع تازهای از خلاقیت، اعتراض، گفتوگو و رویکردهای تحول زا را در نظام آموزشی تربیتی جامعه ایران به رسمیت بشناسد و بیمهرهای ماه مهر را به حداقل برساند وگرنه هرروز جلوهای متفاوت و آمارهایی نگرانکنندهتر از این ناکارآمدی شاهد خواهیم بود.
دیدگاهتان را بنویسید