به گزارش نخست نیوز، در آغاز دهه پنجاه خورشیدی که به استخدام روزنامه کیهان درآمدم. استادی پر آوازه و با سواد داشتم که شاهد مثال و حکایت شیرینی در لا به لای تدریس روزنامه نگاری داشت و آنچنان شهد کلامش بر ذایقه شاگردان و مخاطبانش خوش می نشست که گذشت زمان را حس نمی کردی… انگار در آن روزگار امروز ما را می دید حال که می اندیشم مصداق این بیت را بیش از همیشه درک می کنم…
هرکه ناموخت از گذشت روزگار هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
می گفت: ملت ما ملت شفاهی هستند… زحمت تحقیق و تفکر به خود نمی دهند…
کتاب نمی خوانند چون پایان آن از خواندن چند صد یا چند ده ورق می گذرد لذا اگر چند یا یک کتاب از سر بیکاری و اجبار بخوانند همان صفحات آخرش را می خوانند تا از پایان آن مطلع شوند! و به همین دلیل «نقالی» باب طبع آنهاست و شاهنامه را از زبان نقال می شنیدند و می شنوند تا آن را بخوانند…
در امور اجتماعی و فرهنگی و سیاست هم به همین گونه اند، بی آنکه مطالعه و تحقیق کنند و به وعده و وعید سیاست ورزان و سخنوران بی عمل بسنده می کنند و نتیجه آن می شود که امروز در جامعه حاکم است…
داستان این دولت داستان غریبی است اگر همه حرف و حدیث هایی که توسط رییس دولت و دولتمردانش در طی این 8 سال گفته شده «الک» شود جز وعده های به سرانجام نرسیده چیزی در سبد خانوار این ملت نمی ماند؟!…
تنها نکته مثبت این دولت وزیری است که یکپارچه «نمک» است که هر چه می گوید گویی شوخی است و این حس طنازی آقای وزیر پوزخند به لب ملت می نشاند از جمله کلمات و جملات قصار این وزیر بانمک موضوع واکسن کروناست… هر روز یک داستان، هر روز یک اتفاق، هر روز یک خبر مهم، هر روز یک تفهیم اتهام نسبت به مردم برای رعایت نکردن پروتکل ها و بالاخره یک سال و اندی انتظار برای تولید داخلی، واکسن کوبایی، واکسن هندی، واکسن چینی، واکسن روسی و شاید فردا واکسن بورکینافاسویی و…
خدا را شکر که ما در جغرافیای سرزمین عزیزمان یک کویر پر از نمک مرغوب در «سمنان» داریم! و الا خدا می داند بعد از اتمام مهلت صدارت این وزیر با نمک که عنقریب است، ما چه باید می کردیم؟
گرجه شاعری گفته: به درد خود خو کن و نام دوا مپرس … اگر ما واکسن نخواهیم و عطایش را به لقایش ببخشیم چه کسی را باید ببینیم؟!
دیدگاهتان را بنویسید