×
×
جدیدترین‌‌ها

عاشورایی کردن مانتوباچسباندن برچسب ضریح/برگزاری فقط برای برگزاری؟

  • کد نوشته: 2002
  • ۲۹ مهر ۱۳۹۷
  • سوال اساسی این است که آیا کار ساده‌تر و سطحی‌تری نسبت به آنچه که در طراحی‌ لباس‌های موجود نمایشگاه طراحی «لباسهای عاشورایی» انجام شده هم می‌شد انجام داد یا نه؟! گشت و گذار ـ گروه فرهنگ ـ کار فرهنگی و هنری برخلاف آنچه در ابتدا به نظر می‌رسد اصلا امری انتزاعی و کلی نیست، کار […]

    عاشورایی کردن مانتوباچسباندن برچسب ضریح/برگزاری فقط برای برگزاری؟

    سوال اساسی این است که آیا کار ساده‌تر و سطحی‌تری نسبت به آنچه که در طراحی‌ لباس‌های موجود نمایشگاه طراحی «لباسهای عاشورایی» انجام شده هم می‌شد انجام داد یا نه؟!

    گشت و گذار ـ گروه فرهنگ ـ

    کار فرهنگی و هنری برخلاف آنچه در ابتدا به نظر می‌رسد اصلا امری انتزاعی و کلی نیست، کار فرهنگی و هنری علی‌رغم اینکه به نظر امری غیرملموس و مبتنی بر معناهای محض به نظر می‌رسد، اما در طیفی از مسائل کاملا جزئی، ملموس و انضمامی، معنادار و تاثیرگذار می‌شود. سالها است که ما این واقعیت را از یاد برده‌ایم که فرهنگ، امری عمومی و از این نظر شدیدا اجتماعی و انضمامی است. صرف پرداختن به معناها، نظریات و نمادها از یک اثر، اثری فرهنگی هنری نمی‌سازد. کالا یا اثر فرهنگی هنری اگر قرار باشد به بطن زندگی روزمره و اجتماعی مردم نفوذ کند و برای آنها سبکی از زندگی و اندیشه فراهم آورد، باید به طور انضمامی و ملموس جزیئاتی را مد نظر قرار دهد که با دغدغه‌ها، اندیشه‌ها و زندگی هرروزه و اینجایی و اکنونی مردم ارتباط و پیوند ناگسستنی برقرار سازد. در این زمینه کار فرهنگی و هنری نمی‌تواند به‌تمامی مبتنی بر یکسری از نمادها و نشانه‌ها و فرمهای صرف باشد. فرم‌ها و نشانهایی که دال بر امر فرهنگی و اجتماعی روزمره نباشند، تقریبا خالی از محتوای انضمامیِ دغدغه‌ساز و تاثیرگذار خواهند بود.

    این غفلت فراگیر در خصوص تولید آثار فرهنگی و هنری عموم حوزه‌ها و ذهنیت‌ها را درنوردیده و ما با حجم بسیار زیادی از فعالان و کنشگران فرهنگی – بویژه در حوزه‌های فرهنگ و هنر دینی و اعتقادی ـ مواجه‌ایم که ناتوان از شکل دادن و معناسازی جدید عناصر فرهنگی و هنری موجود در محتوای دینی با ذهنیت و دغدغه‌های مخاطبان هستند. در این زمینه ما با شکلی از سطحی نگری روبرویم که تصور می‌کند به صرف استفاده از برخی نمادها و نشانه‌ها و فرمهای مذهبی و مناسکی می‌توان اثری، کنشی یا کالایی را به امری مقدس و دارای نفوذ با محتوای مذهبی و اعتقادی تاثیرپذیری تبدیل کرد. این سطحی نگری از آنجا ناشی می‌شود که ما سراسر از جزئیاتی که حول محتواهای دینی و مذهبی وجود دارند و می‌توانند پیوند معناداری میان زندگی روزمره و امر کلی مقدس برقرار کنند، غافلیم.

    نه تنها در تولید کالاها و محصولات دینی این غفلت را داریم، بلکه عموما در هنرهای چندگانه‌ای که عموما شکل سکولاری به خود گرفته هم از این سطحی‌نگری رنج می‌بریم. مثلا در سینمای ما، عدم توجه به جزئیات انضمامی یک شخصیت امروزی و به‌روزشده در دل یک جهان مدرن‌شده باعث می‌شود به جاس ساخت «شخصیت» صرفا «تیپ»‌سازی کنیم و از این نظر بسیاری از امکانات تاثیرگذاری را که فقط توسط یک شخصیت به فعلیت می‌رسند، از دست داده و کلیت اثر سینمایی را به امری عقیم و سترون تبدیل کنیم. مثال‌های متعدد دیگری هم می‌توان از محصولات هنری عرصه‌هایی چون تجسمی، شعر، رمان، تئاتر و… هم آورد که بی‌توجهی و سطحی‌نگری در خصوص جزئیات معنادار، به نفع یک کلی‌گرایی تقریبا تظاهری و «گل‌درشت» باعث از دست رفتن امکانات معنادار و تاثیرگذار آن آثار می‌شود.

    یکی از مهمترین تمایزهای چنین آثاری که به هیچ وجه نمی‌توان آنان را با وصف «هنری» توصیف کرد، با آثار هنری اصیل که متاسفانه کمتر در شرایط ذهنی موجود در جامعه ما امکان تولید پیدا می‌کنند و ما بیشتر مجبوریم آنها را در کار هنرمندان غیرایرانی مشاهده کنیم، همین موضوعی است که تلاش شد در اینجا بیان شود. بویژه در زمینه‌های اعتقادی و دینی، ما این ضعف را به شکل جدی‌تری داریم. اولا به دلیل محتواهای این حوزه که نزدیک کردنشان به محصولات انضمامی هنری دشوارتر است، و ثانیا اسیر بودن ما در قالبی از کلی‌گرایی و تکیه صرف بر نمادهای مذهبی که شکلی مناسکی-مناسبتی پیدا کرده‌اند و متاسفانه راه را برای خلاقیت هنری که بر مبنای آن بتوان جزئیاتی انضمامی و معنادار را به کار گرفت و نسبت جهان معنوی آن عناصر با زندگی انضمامی کنونی را برقرار کرد و در نتیجه محصولاتی را تولید کرد که بدون هیچ تبلیغ و ترویج «زورکی» بتوانند به عنوان محصولات موردپسند و قابل استفاده خریداری و مورد استفاده قرار بگیرند.

    وقتی این الگو فضای فراگیر را که سال‌هاست بر فرهنگ و هنر جامعه ما حکومت می‌کند، در کنار برنامه‌ها و اقدامات «مناسبتی» و تا حد زیادی «فرمایشی» بگذارید، نتیجه به مراتب شکل اگزجره‌تری پیدا می‌کند. مثلا نزدیک ایام محرم با یک رویکرد مناسبتی تلاش می‌کند محصولات و کارهای هنری مختلفی را برای مصرف انبوه در ایام محرم و عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) فراهم و ارائه کنند. در این زمینه ما با موجی از محصولات متعدد در بسیار از رشته‌ها مواجه می‌شویم که صرفا به کلیتی از محرم و قام عاشورا اکتفا کرده و یا نمادهای گل‌درشتی از آن پدیده را بر پیشانی دارند، بدون اینکه جزئیات محتوایی، زوایای دید مختلف، انواع جدید مواجه با پدیده‌ای چون عزاداری در محرم، خوانش‌های متنوعی که از قیام عاشورا و… اساسا مد نظر قرار گرفته باشد. در همین فضا مثلاً ما با بینهایت محصول اصطلاحاً فرهنگی و هنری مواجه می‌شویم که روی آنها صرفا یک «پرچم سرخ»، یا یک «کف دست»، یا «تیغه‌های علم» و «زنجیر» و… نقش بسته، بدون اینکه جزئیات جهان معنایی و محتوایی کلیت قیام سیدالشهدا(ع) و پدیده تعلق ما به ایشان در دوران مدرن که قطعا مختصات خاص خود را دارد، به صورت انضمامی مد نظر قرار گرفته باشد و بتواند پیوندش را با جهان و سبک زندگی کنونی برقرار کند.

    در تازه‌ترین پدیده مرتبط با این الگو، در روزهای اخیر شاهد برگزاری نمایشگاهی با عنوان «مد و لباس عاشورایی» به مناسبت فرا رسیدن اربعین حسینی (ع) و در آستانه وقوع پدیده عظیم سال‌های اخیر یعنی حضور و راهپیمایی زائران حضرت سیدالشهدا (ع) در عراق و مسیر بین نجف اشرف و کربلای معلی بودیم. این نمایشگاه که هم‌اکنون در تهران در حال برگزاری است و نفس این برگزاری در نوع خود می‌توانست ارزشمند و قابل تقدیر باشد، با آثاری خود را معرفی کرده که بحث انتقادی بالا کاملا در خصوصشان صدق می‌کند. طرح‌هایی که این لباس‌ها دارند عموماً کاربرد نمادهای عاشورایی گل‌درشت بر روی پارچه‌ها را به ذهن متبادر می‌کنند، بدون اینکه فضایی معنادار را شکل داده باشند و نسبتی با خود لباس‌ها و کاربردشان برقرار کرده باشند. در یک نمونه عجیب شاهد بیت شعری هستیم که درست پشت یک مانتو لباس نقش بسته است و نخستین سوال برای مخاطب این است که چرا بیت شعری که به عنوان یک نماد معنوی و معنایی مورد استفاده قرار گرفته، باید در چنان جایی نقش بسته باشد؟! یا مثلا با مانتویی مواجه می‌شویم که هیچ طراحی متمایزی نسبت به مانتوهایی که هر روزه می‌بینیم، ندارد و فقط در یک گوشه آن تصویر یک «پنجره فولاد» یا «ضریح» که کمی دفرمه‌شده یا یک «پرچم سرخ» و کف دستی که به صورت عمودی از یک کاسه فلزی بالا آمده است نقش بسته و به عنوان «لباس عاشورایی» معرفی و به نمایش گذاشته شده است.

    مسئله این نیست که ما به عنوان مخاطب توقع زیادی از چنین نمایشگاه مناسبتی‌ای داشته باشیم و بخواهیم لباس‌هایی که به عنوان «لباس‌های عاشورایی» را یدک می‌کشند، مرزهای خلاقیت در طراحی مد و لباس را جا به جا کنند، بلکه مسئله و سوال اساسی این است که آیا کار ساده‌تر و سطحی‌تری نسبت به آنچه که در طراحی‌ لباس‌های موجود نمایشگاه طراحی «لباسهای عاشورایی» انجام شده هم می‌شد انجام داد یا نه؟! آیا این ساده‌ترین شکل انجام یک کار مناسبتی که احیاناً تنها با هدف «برگزاری فقط برای برگزاری» یا «برگزاری برای ارائه گزارش کار» بوده، نیست؟ توقع ما زیاد نیست.

    <div id="mediaad-g3v2q"></div> <div id="mediaad-jrNj"></div>

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *