به گزارش نخست نیوز،
محمدجعفر محمدزاده
برخی ممکن است زنده بودن شاهنامه را نشانهای از ایستایی زبان فارسی بدانند، اما این نگرش خود گواهی است بر ناآشنایی با تحولات تاریخ زبان فارسی و ناتوانی در درک پیچیدگیهای سبکشناسی در آن.
اگر کسی با تاریخ زبان فارسی و روند تحول آن در دورههای مختلف آشنا باشد، به خوبی میداند که زبان فارسی نه تنها ایستا نیست، بلکه از دوران باستان و میانه به دوره جدید رسیده و در گذر زمان از سدههای دوم و سوم هجری به تکامل خود ادامه داده و به سختگی و سنجیدگی ساختاری و واژگانی دست یافته است.
زبان فارسی امروز بهقدری توانمند است که در بیش از هزار و دویست سال، با بهرهگیری از ترکیبسازی، قرضگیری از زبانهای همسایه و تعامل با دیگر زبانهای ایرانی، توانسته است به غنای زبانی شگرفی دست یابد.
ویژگی دیگر شاهنامه آن است که ما را در بین ملتهای جهان ملتی صاحب کتاب شناسانده است، کتابی که تاریخ تمدن و فرهنگ ما را در خود دارد و شناسنامه ملی ما به شمار میآید.
شاهنامه، کتابی است دربردارنده تاریخ و فرهنگ ایرانزمین و گرچه تاریخ ایران در آن از دورههای اساطیری و باستانی در آن روایت میشود، اما مفاهیم آن برای نجات انسان است و پیامهایی برای رهایی بشریت دارد.
شاهنامه هدیهای است الهی که از زبان یکی از بزرگترین مردان ایرانزمین به بشریت رسیده است. این اثر نماد ملیت و پرچم شرافت ایرانیان است.
شکوه زبان فارسی را باید در آثاری چون شاهنامه، تاریخ بیهقی، گلستان، بوستان، مثنوی و غزلهای حافظ جستجو کرد. این آثار نهتنها پایههای استوار زبان فارسی هستند، بلکه محتوای ارزشمند آنها نیز به گونهای است که هیچگاه گَرد کهنگی بر صورت و ساختار آن نمینشیند.
یکی از ویژگیهای زبانهای زنده، وجود آثار ارزشمند و معیار در نظم و نثر است. زبان فارسی نیز از این ویژگی برخوردار است که توانسته است با پایه و پیریزی استوار در طول قرنهای متمادی هم خود را حفظ کند و هم محتوای اندیشمندانه، حکمتآمیز و فرهنگیاش را به جهانیان معرفی کند.
کاشت ۲۰ هزار گل نرگس در منطقه 8 شهرداری






دیدگاهتان را بنویسید