به گزارش نخست نیوز، سعید کوشافر
همین برنج پاکستانی معضلی شده ، بعد از جنگ دوازدهروزه قیمتها حدود 50 درصد بالا رفت ، مردم آن را به شرایط جنگی کشور ربط دادند و منتظر ماندند تا دولتمردان برایی بازگشت قیمت کاری کنند ، اما نهتنها قیمتها به قبل برنگشت که حالا مردم فهمیدند برنج کیلویی 7 هزارتومانی را در بازار 220 هزار تومان میخرند و دولت هم هیچ کاری نمیکند . درواقع صبر مردم در برابر گرانیها بهطور قابلملاحظهای کاهشیافته . مگر چقدر میتوان در دیگر بخشهای زندگی صرفهجویی کرد و تمام درآمد را صرف خوردن و آشامیدن کرد . قیمتها دو تا سه برابر شده ولی حقوق و دستمزد فقط 20 درصد افزایش پیداکرده و اینکه قدرت خرید مردم حتی برای معاش روزانه کافی نیست دیگر مربوط به اقشار ضعیف جامعه نیست بلکه اقشار متوسط را هم درگیر کرده است . مساله این است که بالا آمدن خط فقر تا زیر گلوی مردم فقط زمینهساز نارضایتی آنها از حکومت نیست ، بلکه باعث انحراف در بخشهای دیگر میشود که خود دومینو وار مشکلات را هرروز بیشتر و بیشتر میکند . مثلا امروزه همه میدانند که قیمت بنزین بسیار پایین است ،البته قصد مقایسه با کشورهای دیگر را ندارم ، اما در مقایسه با سایر کالاها و محصولات موردنیاز مردم هم با پول یک ساندویچ میتوان یک باک بنزین زد . در مقابل دولت از این بیم دارد که با گران کردن حداقلی بنزین هم نتواند اعتراض مردم را کنترل کند . این یعنی فنر اختلاف قیمت بنزین هرروز فشردهتر میشود و ایجاد تعادل در قیمت آن مشکل و مشکلتر میشود ، بهویژه اکنونکه آب و برق و گاز پیشقدم شدند و قیمتها را تتا جایی که امکان داشت بالا بردند و در عمل تنها کالای ارزان دولتی فقط بنزین است . حتی یارانه که دلخوش بسیاری از اقشار جامعه در مقابل قیمتهای سرسامآور آب و برق و گاز بود هم قطع شد . حالا در نظر بگیرید دولتی که نمیتوان به آن نمره قبولی داد و حتی در تنظیم بازار کالاهای اساسی شکستخورده ، بخواهد قیمت بنزین را اصلاح کند ، آیا میتواند در کنترل هیجانات مردم بعدازآن موفق باشد ؟ قطعا پاسخ خیلی امیدوارکننده نیست . موضوع هم فقط بنزین نیست ، در شرایطی که وضعیت اقتصادی مردم به حد انفجار رسیده ، کار فرهنگی هم بسیار دشوار است مثلا آیا میتوان به مردمی که هزار جور مشکل اقتصادی پیش رودارند ، پند و اندرز دینی یا حتی اخلاقی و انسانی داد ؟
آیا میتواند ثمرات زیانبار برهنگی سخن گفت ؟ بماند که برخی ضد فرهنگها و ضد اخلاقیات هم در این شرایط توجیه پیدا میکند .مثلا کارمندی رشوه را حق خود میداند تا کمبود حقوق و مزایا در مقابل طوفان تورم را جبران کند . یا کارگری که از کار میدزدد تا ظلم کارفرما را جبران کند . تولیدکنندهای که از کیفیت محصولش میزند یا صادرکنندهای که کالایش را قاچاق میکند تا دلارش را در بازار آزاد بفروشد . خاطرم هست استادی در عرصه اقتصاد داشتم که میگفت “تورم دشمن همهی خوبیهاست “و امروز بیشتر از همیشه این سخن را درک میکنم.
چرا هیچ کشوری در ایران سرمایهگذاری نمیکند؟






دیدگاهتان را بنویسید