به گزارش نخست نیوز ،
دکتر مهدی یاراحمدی خراسانی
وقتی برق میرود
خاموشیهایی که نهتنها آرامش شهروندان را بر هم میزند، بلکه اقتصاد، آموزش، سلامت و امنیت را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. مردم بهشدت گلهدارند؛ گله از بیبرنامگی، نبود اطلاعرسانی شفاف، و مهمتر از همه، احساس بیپناهی در برابر بحرانی که هرسال با چهرهای جدید بازمیگردد. قطعی برق تنها خاموش شدن لامپها نیست؛ کودکی که در گرمای خانه بیتاب است، بیماری که نیازمند دستگاه اکسیژن است، دانشآموزی که امتحان آنلاین دارد، مغازهداری که مواد غذاییاش فاسد میشود، و کارگری که کارگاهش تعطیل میماند، همگی قربانی این وضعیت هستند. وقتی برق میرود، بخشی از چرخه زندگی از کار میافتد و این یعنی فروپاشی اعتماد عمومی.
سه ضلع بحران برق
چرا باوجود تجربه چندین ساله، هنوز با نخستین موج گرما یا افزایش مصرف، مجبور به اعمال خاموشیهای گسترده میشویم؟ مگر برنامهریزی درازمدت برای زیرساختهای انرژی جزو وظایف اصلی مدیریت کشور نیست؟ پاسخ روشن است: «فقدان سرمایهگذاری کافی در بخش تولید برق»، «اتلاف گسترده در شبکه توزیع» و «ناتوانی در مدیریت مصرف» سه ضلع این مثلث بحران هستند. آمارها نشان میدهند که راندمان نیروگاههای حرارتی کشور پایینتر از استاندارد جهانی است. از سوی دیگر، شبکه برق کشور با فرسودگی و هدر رفت بالای انرژی روبهروست. اما شاید مهمترین عامل، «نبود فرهنگسازی مؤثر و سیاستگذاری دقیق در حوزه مصرف» باشد. ما هنوز نتوانستهایم مشترکان پرمصرف را به کاهش مصرف وادار کنیم و در عوض، بار مشکل بر دوش همه مردم تقسیم میشود.
چه راهکارهایی وجود دارد؟
بااینحال، راهکارهایی وجود دارد. نخست، توسعه انرژیهای تجدید پذیر نظیر خورشیدی و بادی باید در اولویت قرار گیرد. ایران با میانگین بالای تابش خورشید و پتانسیل مناسب باد در برخی مناطق، ظرفیت تبدیل به یکی از قطبهای انرژی پاک را دارد. سرمایهگذاری در این بخش نهتنها فشار بر شبکه را کاهش میدهد، بلکه موجب اشتغالزایی و کاهش آلایندهها نیز خواهد شد. دوم، استفاده از فناوریهای هوشمند در مدیریت مصرف ضروری است. نصب کنتورهای هوشمند، مدیریت بار لحظهای و تفکیک مشترکان بر اساس الگوی مصرف، میتواند در کنترل وضعیت مؤثر باشد. باید بتوان مشترکان پرمصرف را با تعرفههای تصاعدی، مشوقهای بازدارنده یا حتی جریمه، به اصلاح رفتار مصرفی سوق داد. سوم، اطلاعرسانی شفاف و پیشاپیش درباره برنامه خاموشیها ضروری است. مردم اگر بدانند چه زمانی برق قطع میشود، میتوانند برنامهریزی کنند. قطعی بدون اطلاع، بیاحترامی بهوقت، آرامش و امنیت مردم است. چهارم، ارتقای بهرهوری نیروگاهها و بازسازی شبکه توزیع باید بهعنوان پروژهای ملی دیده شود. کاهش تلفات انرژی به معنای افزایش ظرفیت بدون نیاز به ساخت نیروگاه جدید است. و درنهایت، باید بپذیریم که مصرف بیرویه انرژی، پیامدهای جبرانناپذیری دارد. آموزش از سطح مدارس، رسانهها، و حتی محلهها میتواند در درازمدت الگوی مصرف را تغییر دهد.
نارسایی عمیق در مدیریت منابع
قطعی برق دیگر صرفاً یک مشکل فنی یا گذرا نیست، بلکه نشانهای هشداردهنده از یک نارسایی عمیق و ساختاری در مدیریت منابع، زیرساختهای فرسوده و نبود فرهنگ صحیح مصرف است. این بحران، زاییده نبود راهبردی جامع، ضعف در هماهنگی نهادی و کمتوجهی به آیندهنگری در حوزه انرژی است. تا زمانی که این مساله بهعنوان بحرانی ملی و فرابخشی شناخته نشود، کلاف سردرگم خاموشیها همچنان بر زندگی مردم سایه خواهد انداخت و آسیبهای آن نهفقط در تاریکی خانهها، بلکه در اختلال خدمات درمانی، آموزش، صنعت و حتی اعتماد عمومی بروز خواهد کرد. مردم حق دارند از خدمات اولیه زندگی، ازجمله برق پایدار، بیوقفه و باکیفیت بهرهمند باشند؛ حقی که نباید قربانی اهمال، سومدیریت و بیتدبیری شود.
بحران خاموشی نیازمند نگاه جامع
عبور از بحران خاموشی نیازمند نگاه جامع، تصمیمگیری شجاعانه و مشارکت جمعی است. برق تنها یک خدمت نیست، زیربنای زندگی مدرن است. بیتوجهی به آن، یعنی تضعیف رفاه، امنیت و توسعه پایدار. وقت آن رسیده که با اصلاح ساختارها، ارتقای فناوری و فرهنگسازی، از چرخه فرساینده خاموشیها رهایی یابیم و آیندهای روشنتر برای همه رقم بزنیم. سرمایهگذاری در انرژیهای نو، بهکارگیری مدیریت هوشمند مصرف و افزایش شفافیت در اطلاعرسانی، باید بهعنوان اصولی غیرقابلچشمپوشی پذیرفته شوند. بحران برق تنها با تلاش دولت برطرف نمیشود؛ همکاری مردم، بخش خصوصی، و نهادهای علمی نیز نقشی کلیدی دارند. اگر امروز اقدام نکنیم، فردا نهتنها خاموشیها ادامه خواهند یافت، بلکه هزینههای جبرانناپذیرتری نیز در پی خواهند داشت.
دیدگاهتان را بنویسید