به گزارش نخست نیوز؛ او جراح عمومی است اما از کودکی علاقه به هنر را در خود کشف میکند و روزگار هم گویی با او همراه میشود و از تئاتر و داستاننویسی و هنر سر درمیآورد.
زرینی به تازگی اجرای سومین نمایش خود را با نام «کاما» در پردیس موسیقی و تئاتر باغ کتاب به پایان رسانده است. این نمایش درباره یک استاد فلسفه بود که اخرین روزهای زندگی خود را در بیمارستان میگذارند.
اجرای این نمایش انگیزهای شد تا در ایسنا گفتگوی مفصلی با او داشته باشیم درباره ورودش به فضای هنر و مزایایی که کار هنری در جهان پر فراز و نشیب امروز دارد.
گفتگوی ایسنا را با این پزشک هنرمند میخوانیم:
ـ آیا از آن جوانانی هستید که کار هنری را دوست داشتهاید و به خاطر خانواده رشته پزشکی خواندهاید یا اینکه روال زندگیتان به این سمت رفت؟
اینکه تشخیص بدهم دقیقا این روال چگونه بوده، بسیار دشوار است. در زمان مدرسه اگر کمی بیشتر اهل درس خواندن بودید، هم مدرسه و هم والدین شما را به این سمت میبردند که باید پزشک بشوید. بنابراین تشخیص این موضوع برایم دشوار است که ناشی از علاقه خودم بود یا جاهطلبیام یا اینکه به من تلقین شده بود ولی همیشه این گونه بود که میخواستم دکتر بشوم. به هر حال مدرسه تیزهوشان مشهد میرفتم که محیط آن به شدت رقابتی بود. جزو دانشآموزانی بودم که در المپیاد شرکت میکردم و بحثهای علمی خیلی زیادی داشتیم ولی از جایی، مرز این انتخاب مشخص نیست.
ـ این وسط علاقه به هنر چگونه در شما پیدا شد؟
از همان بچگی، هنر مرا جذب کرد. نقاشی میکردم و داستان مینوشتم و رمان میخواندم. آن زمان در مشهد تئاتری اجرا نمیشد و من هیچ آشنایی با این هنر نداشتم. در مدرسه، معلمهای هنر توصیه میکردند که هنر بخوانم. معلم ادبیات میگفت ادبیات بخوان چون داستان مینوشتم و حتی زمانی به طور اتفاقی معلم ادبیات دبیرستان که ناشر هم بود، به واسطه یکی از بچهها داستانی از من خواند و میخواست آن را چاپ کند ولی خیلی مایل نبودم چون حس میکردم هدفم این است که پزشک بشوم تا یک نویسنده یا آرتیست. ولی هر چه جلوتر رفتیم، متوجه شدم آنچه خیلی ذهنم را درگیر میکند، هنر است. حس میکردم در هنر، بیشتر میتوانم خودم باشم تا رشتههای علمی و آکادمیک.
ـ علاقهتان به هنر بیشتر به سمت ادبیات و نقاشی بود؟
و سینما. از دبستان و راهنمایی تمام مجلههای فیلم و گزارش فیلم و دنیای تصویر را داشتم و همه فیلمها را دنبال میکردم. آن زمان در طبقه پایین پاساژ زیست خاور مشهد فروشگاهی بود که سی دی فیلم میفروخت. بعد از مدرسه مادرم را وا میداشتم که از آنجا لیست فیلمهایی را که تهیه کرده بودیم، بگیریم. ولی اصلا نمیدانستم تئاتر چیست.
ـ اولین آشناییتان با تئاتر چه زمانی رخ داد؟
در ۱۸ سالگی در مازندران دانشجوی پزشکی شدم. دوستی داشتم که خیلی روحیه هنری داشت و اتفاقی، نمایشی در تئاتر شهر تهران دیده بود و به من تلفن زد و گفت چیزی به نام تئاتر دیدهام که باورت نمیشود چقدر عجیب است و مرا تشویق کرد که به تهران بروم و تئاتر ببینم. سال ۸۵ بود که برای اولین بار رفتیم به تئاتر شهر و از گیشه آن بلیت نمایشی به نام «محاکمه» را گرفتیم که در تالار چهارسو اجرا میشد. همین که سالن تاریک شد و نور روی صحنه افتاد، ناگهان وحشت کردم! دیدن این میزان زندگی روی صحنه، اصلا باورم نمیشد! جادو شدم! همان لحظه آرزو کردم که ممکن است قسمتی از یک چنین زندگی باشم!
منبع ایسنا
دیدگاهتان را بنویسید