به گزارش نخست نیوز، امیر شهلا _هر مجمعخیّرینی که بخواهد در این شهر پا بگیرد(از حمایت از زندانیانمُعسر و بیماران لاعلاج بگیر تا مدرسهسازی و ترویجمهارتهایفنّیحرفهای)، محال است نام یکی از آنها وسط نباشد. مردانی که در هشتادوچندسالگی به همین زندهاند که آبی بیاورند و سَبویی پُر کنند.
حمیدخان همهی وقتاش را برای آسایشگاهفیّاضبخش و بیمارستان ناظران گذاشته و در این بیپولیشدید و بیامکاناتیمَدید، از بام تا شام دارد سرمایهی اجتماعیاش را خرجمیکند تا چراغ این دومجموعهیمعظم که یکی «بزرگترین مرکز نگهداری معلولین جسمی حرکتی شرق کشور» است و دیگری «پیشرفتهترین مرکز درمان بیماران سرطانی شرق کشور»، افول نکند و باری بر زمین نماند. آقا رضا هم حالا هفت هشت کارخانهی تولیدیاش(از فرش مشهد و چرم مشهد و ریسندگی مشهد تا موکت نگین و حولهی یاس و پتوی لاله و از رنگرزی مشهد تا گندم دشت) را به مدیرانجواناش سپرده و تمامروز، از این خیریه به آن خیریه و از این بیمارستان به آن بیمارستان میرود و میآید تا هر جا کارد به استخوان رسیده و امیدها به مو بند شده، شانهاش را زیر بار بدهد و کار را از زمین بردارد.
امروز (7/03/1403) که بهاتفاق اخوی ،امین برای پیگیری درمان بابا به ناظران رفته بودیم، سَری هم به اتاق حمید آقا مستشاری زدیم تا احوالی بپرسیم و دستمریزادی بگوییم. از اقبالِ بلندمان آقا رضا حمیدی هم بود. نشسته بودند تا برای کسری بودجه وحشتناک فیاض بخش چارهجویی کنند. آسایشگاهی که ۵۳۰نفر در آن پانسیون هستند و ۴۰۰نفر پرسنل خدوم و زحمتکشاش دارند با حداقلهای قانونی در سه شیفت سخت و طاقتفرسا به آن موجودات معصوم و بیگناه خدمت میکنند. امسال ۱۳۰میلیارد تومان هزینهدارند و بهزیستی ۳۰میلیاردش را میپردازد و این دو مرد باید برای آن صد میلیارد کسری از حالا فکر کنند تا چراغ آسایشگاه روشن بماند.
از اتاق مستشاری که بیرون آمدیم به اخوی امین گفتم: بعضی آدمها لنگر زمیناند و تعادل زندگی دیگران به آنها بسته است. آدمهای جمعپذیر و تیممحوری که همهیخودشان را در خدمتبیمنّت تعریف کردهاند و اصلاً صبح از خواب پا میشوند که تا شب، به درد چند نفر بخورند و به کار چند نفر بیایند. اینها اگر همینقدر مثمر و مؤثر نباشند، دِق میکنند و از بین میروند. خوش به حال مستشاری و حمیدی که آسایش و آرامش کلّی آدمروی کرهی زمین به دَم و بازدَم آنها بسته است.
دیدگاهتان را بنویسید