به گزارش نخست نیوز، دقت در حجم تغییرات ناشی از انقلاب های بزرگ جهان به خصوص انقلاب های فرانسه و روسیه نشان می دهد مجموعه دگرگونی های فکری و فرهنگی در بطن انقلاب های سیاسی و اجتماعی حقیقتی ذاتی و اجتناب ناپذیر است. واقعیتی که به دنبال بزرگترین انقلاب فرهنگی و مذهبی جهان در ربع آخر قرن بیستم، چهار ماه قبل از تهاجم سراسری رژیم بعث عراق به خاک ایران روی داد.
دوم اردیبهشت، چهل و یکمین سالگرد اعلام انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها به فرمان امام خمینی ۱۶ ماه پس از به ثمر رسیدن انقلاب سیاسی و اجتماعی ایران و تبدیل نظام سلطنت به جمهوری اسلامی است.
این فرمان که دگرگونی فکری و فرهنگی ایران پسا پهلوی را هدفگذاری کرده بود از ابتدا جزو برنامه های بنیانگذار جمهوری اسلامی و در شمار مفاد سیزده گانه سیاست های اعلامی ایشان بود که در اولین روز نوروز ۱۳۵۸ با هدف تبیین نقشه راه نظام سیاسی جدید کشور صادر شد. فرمان صادره پالایش نظام آموزش عالی و آموزش و پرورش از وجود اساتید و معلم های وابسته به جریان های فکری غیراسلامی و فرقه های سیاسی وابسته به غرب و شرق را مورد توجه قرار داده بود.
سابقه چند دهه حضور مستشاران نظامی و مبلغان دینی و فرهنگی یهودی و مسیحی در دستگاههای اجرایی و تسلط کارشناسان فرهنگی و اجتماعی غربی بر امور آموزشی و پژوهشی ایران طی ۵۷ سال حکومت خاندان پهلوی و تدوین و آموزش کتابهای درسی توسط اساتید و معلمان دست پروده این نظام فکری از دلایل نارضایتی امام خمینی از وضعیت فرهنگی دهه ۱۳۵۰ ایران بود. ایشان معتقد بودند: «آنان مامور شستشوی مغزی و فاسد کردن جوان های ما بودند.»
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران وابستگی فکری و فرهنگی و در خدمت غرب و شرق بودن نظام آموزشی کشور را از ویژگی های منفی دانشگاهها و مدارس کشور در عصر پهلوی بر می شمردند و از این رو خواستار مستقل شدن این کانون های فرهنگ ساز از همه وابستگی ها بودند. ایشان بروز این رویداد تاریخی در نظام آموزش عالی و آموزش و پرورش را به معنای اسلامی شدن دانشگاه ها و مدارس کشور می دانستند.
کشف بیماری
۲۸ فروردین ۱۳۵۹ تعدادی از دانشجویان مسلمان کنترل دانشگاه تبریز را به دست گرفتند، منافقین و گروهک های ضد انقلاب نیز ۲۹ فروردین، یک روز بعد دانشگاه تربیت معلم را تصرف کردند. شورای انقلاب در اعلامیه ای از گروهک منافقین خواست دست از اشغال دانشگاه تربیت معلم بردارد و سه روز به آنان فرصت داد. در پی این اولتیماتوم مردم شهر چهار روز بعد در تاریخ دوم اردیبهشت به مبارزه با آنان رفتند و آنان را شکست دادند که این اقدام مردم پس از اطلاع رهبر فقید انقلاب اسلامی به تأیید ایشان رسید.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ۳۸ روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اولین روز فروردین ۱۳۵۸ پیامی ۱۳ بندی صادر کردند و در آن پیام چارچوب و نقشه مسیر حرکت مسئولان جدید کشور را مشخص کردند. امام در بند ۱۱ این پیام با اشاره به سیاست های فرهنگیِ ضددینی رژیم پهلوی خواستار توقف بدآموزیهای به جا مانده از رژیم گذشته در دانشگاهها و مدارس و تصفیه اساتید و معلمان وابسته فکری و فرهنگی به شرق و غرب از نظام آموزش عالی و آموزش و پرورش کشور شدند.
رهبر فقید انقلاب اسلامی، تاکید کردند: «باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه های سراسر ایران به وجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غربند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی. باید از بدآموزی های رژیم سابق در دانشگاههای سراسر ایران شدیدا جلوگیری کرد، زیرا تمام بدبختی جامعۀ ایران در طول سلطنت این پدر و پسر از این بدآموزی ها به وجود آمده است.»
ایشان یادآور شدند: «اگر ما ترتیبی اصولی در دانشگاهها داشتیم، هرگز طبقه روشنفکر دانشگاه نداشتیم که در بحرانی ترین اوضاع ایران در نزاع و چند دستگی با خودشان باشند و از مردم بریده باشند و از آنچه که بر مردم می گذرد چنان آسان گذرند که گویی در ایران نیستند. تمام عقب ماندگی های ما به خاطر عدم شناخت صحیح اکثر روشنفکران دانشگاهی از جامعۀ اسلامی ایران بود و متأسفانه هم اکنون هم هست. اکثر ضربات مهلکی که به این اجتماع خورده است از دست اکثر همین روشنفکران دانشگاه رفته ای است، که همیشه خود را بزرگ می دیدند و می بینند و تنها حرفهایی می زدند و می زنند که دوست به اصطلاح روشنفکر دیگرش بفهمد، و اگر مردم هیچ نفهمند، نفهمند. زیرا دیگر چیزی که مطرح نیست مردمند و تمام چیزی که مطرح است خود اوست، برای اینکه بدآموزی های دانشگاهی زمان شاه، روشنفکر دانشگاهی را طوری بار می آورد که اصولاً ارزشی برای خلق مستضعف قائل نبود و متأسفانه هم اکنون هم نیست.»
امام (ره) در ادامه در توصیه به روشنفکران دانشگاه، بیان کردند: «روشنفکران متعهد و مسؤول، بیایید تفرقه و تشتت را کنار گذارید و به مردم فکر کنید و برای نجات این قهرمانان شهید داده، خود را از شرّ «ایسم» و «ایست» شرق و غرب نجات دهید. روی پای خود بایستید و از تکیه به اجانب بپرهیزید.»
رهبر فقید انقلاب اسلامی با مخاطب قرار دادن توامان طلاب و دانشجویان کشور تاکید کردند: طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید دقیقاً روی مبانی اسلامی مطالعه کنند و شعارهای گروههای منحرف را کنار گذارند و اسلام عزیز راستین را جایگزین تمام کج اندیشی ها نمایند. این دو دسته باید بدانند اسلام خود مکتبی است غنی که هرگز احتیاجی به ضمیمه کردن بعضی از مکاتب به آن نیست و همه باید بدانید که التقاطی فکر کردن خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمین است که نتیجه و ثمرۀ تلخ این نوع تفکر در سالهای آینده روشن می گردد. با کمال تأسف گاهی دیده می شود که به علت عدم درک صحیح و دقیق مسائل اسلامی، بعضی از این مسائل را با مسائل مارکسیستی مخلوط کرده اند و معجونی بوجود آورده اند که به هیچ وجه با قوانین مترقی اسلام سازگار نیست. دانشجویان عزیز راه اشتباه روشنفکران دانشگاهی غیرمتعهد را نروید و از مردم خود را جدا نسازید.
قاطعیت در اصلاح نظام آموزش
۱۳ ماه بعد از این سخنان مهم رهبر فقید انقلاب اسلامی شورای انقلاب که تا این تاریخ در فکر سر و سامان دادن به اوضاع نابسامان کشور و طراحی ساختار اداری و تشکیلاتی کشور بود به دیدار بنیانگذار جمهوری اسلامی رفت و بعد از گفت و گو و درک اهداف مدنظر امام خمینی در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ بیانیه ای به این شرح صادر کرد: دانشگاه باید از حالت ستاد عملیاتی گروههای گوناگون خارج شود از این رو سه روز مهلت داده می شود تا دفاتر و تشکیلات گروه ها در دانشگاهها برچیده شود. امتحانات دانشگاهی باید تا ۱۴ خرداد به پایان برسد و از ۱۵ خرداد دانشگاهها تعطیل شود و هرگونه اقدام استخدامی و مانند آن در دانشگاهها متوقف شود و نظام آموزشی کشور بر اساس موازین انقلابی و اسلامی طرح ریزی شود.
به دنبال این اعلام شورای انقلاب، امام خمینی در سخنانی که دو روز بعد در اول اردیبهشت ۱۳۵۹ در جمع دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاه ها و سازمانهای دانشجویی مسلمان سراسر کشور بیان کردند به تشریح دقیق تر دیدگاهشان نسبت به اسلامی شدن دانشگاهها پرداختند.
ایشان در این دیدار خاطرنشان کردند: «من لازم است که یک تذکر به شما بدهم که بدانید مقصود ما از اصلاح دانشگاهها چیست؟ بعضی گمان کردند که کسانی که اصلاح دانشگاهها را می خواهند و می خواهند دانشگاهها اسلامی باشد این است که گمان کردند که ـ این اشخاص توهّم کردند که ـ علوم دو قسم است: هر علمی دو قسم است. علم هندسه یکی اسلامی است، یکی غیراسلامی. علم فیزیک یکی اسلامی است، یکی غیراسلامی. از این جهت اعتراض کردند به اینکه علم، اسلامی و غیراسلامی ندارد و بعضی توهّم کردند که اینها که قائلند به اینکه باید دانشگاهها اسلامی بشود؛ یعنی فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد. یعنی همان شأنی را که مدارس قدیمه دارند باید در دانشگاهها هم همان تدریس بشود.
اینها اشتباهاتی است که بعضی می کنند، یا خودشان را به اشتباه می اندازند. آنچه که ما می خواهیم بگوییم این است که دانشگاههای ما، دانشگاههای وابسته است. دانشگاههای ما دانشگاههای استعماری است. دانشگاههای ما اشخاصی را که تربیت می کنند، تعلیم می کنند، اشخاصی هستند که غرب زده هستند. معلمین بسیاری شان غربزده هستند و جوانهای ما را غربزده بار می آورند. ما می گوییم که دانشگاههای ما یک دانشگاههایی که برای ملت ما مفید باشد، نیست.
ما بیشتر از ۵۰ سال است که دانشگاه داریم، با بودجه های هنگفت کمرشکن که از دسترنج همین ملت حاصل می شود، و در این ۵۰ سال نتوانستیم در علومی که در دانشگاهها کسب می شود خودکفا باشیم. ما بعد از ۵۰ سال اگر بخواهیم یک مریضی را معالجه کنیم، اطبای ما بعضیهایشان یا بسیاری شان می گویند این باید برود به انگلستان؛ ۵۰ سال دانشگاه داشتیم و طبیبی که بتواند کفایت از ملت بکند، از احتیاج ملت بکند، به حسب اقرار خودشان نداریم. ما دانشگاه داشتیم و داریم و برای تمام شئونی که یک ملت زنده لازم دارد احتیاج به غرب داریم. ما که می گوییم دانشگاه باید از بنیان تغییر بکند و تغییرات بنیادی داشته باشد و اسلامی باشد، نه این است که فقط علوم اسلامی را در آنجا تدریس کنند.
نه اینکه علوم دو قسمند. هر علمی دو قسم است: یکی اسلامی و یکی غیراسلامی. ما می گوییم که در این ۵۰ سال یا بیشتر که ما دانشگاه داریم، فرآورده های دانشگاه را برای ما عرضه دارید. ما می گوییم که دانشگاههای ما مانع از ترقی فرزندان این آب و خاک است. ما می گوییم که دانشگاه ما مبدل شده است به یک میدان جنگ تبلیغاتی. ما می گوییم که جوانهای ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند. مربّی به تربیت اسلامی نیستند. آنهایی که تحصیل می کنند، برای این است که یک ورقه ای به دست بیاورند و بروند و سربار ملت بشوند. آنطور نیست که به حسب احتیاجات ملت، به حسب احتیاجاتی که کشور ما دارد دانشگاه به آن ترتیب رفتار کند، و نگذارد این نسل های بزرگ و این جوانهای بسیار عزیز به هدر بروند و قوای آنها به هدر برود، در این ۵۰ سال قوای ما را به هدر بردند یا به خدمت خارجی ها وادار کردند.
معلمین مدارس ما، معلمین اسلامی به حسب نوع نیست، و تربیت در کنار تعلیم نبوده است. و لهذا آن چیزی که از دانشگاههای ما بیرون آمده است، یک انسان متعهد، یک شخصی که برای مملکت خودش دلسوز باشد، و تمام نظرش به این نباشد که منافع خودش را به دست بیاورد، ما نداریم.
ما که می گوییم باید بنیاداً اینها تغییر بکند، می خواهیم بگوییم که دانشگاههای ما باید در احتیاجاتی که ملت دارند، در خدمت ملت باشند، نه در خدمت اجانب. ما معلمینی که درمدارس ما، اساتیدی که در دانشگاههای ما هستند بسیاری از آنها در خدمت غربند. جوانهای ما را شستشوی مغزی می دهند. جوانهای ما را تربیت فاسد می کنند.
ما نمی خواهیم بگوییم ما علوم جدیده را نمی خواهیم. ما نمی خواهیم بگوییم که علوم دو قسم است که بعضی مناقشه می کنند. عمداً یا از روی جهالت. ما می خواهیم بگوییم دانشگاههای ما اخلاق اسلامی ندارد. دانشگاه ما تربیت اسلامی ندارد. اگر دانشگاههای ما تربیت اسلامی و اخلاق اسلامی داشت، میدان زد و خورد عقایدی که مضرّ به حال این مملکت است نمی شد. اگر اخلاق اسلامی در این دانشگاهها بود این زد و خوردهایی که برای ما بسیار سنگین است، تحقق پیدا نمی کرد. اینها برای این است که اسلام را نمی دانند و تربیت اسلامی ندارند.
دانشگاهها باید تغییر بنیانی کند و باید از نو ساخته بشود که جوانان ما را تربیت کنند به تربیت های اسلامی. اگر تحصیل علم می کنند، در کنار آن تربیت اسلامی باشد، نه آنکه اینها را تربیت کنند به تربیت های غربی. نه آنکه یک دسته به طرف غرب بکشانند جوانهای ما را و یک دسته به طرف شرق و یک دسته با اشخاصی که با ما جنگ دارند، بالفعل اشخاصی که ما را می خواهند در انحصار اقتصادی قرار بدهند، یا برای ما ادعا می کنند که ما شما را، حصار اقتصادی می کشیم دور شما و دست و پا می کنند.
در این موارد، یک دسته از دانشگاهی های ما، از جوانهای ما کمک به آنها نکنند. ما می خواهیم که چنانچه ملت ایران در مقابل غرب ایستاد، جوانهای دانشگاهی ما هم همه در مقابلش بایستند. ما می خواهیم که اگر ملت ما در مقابل کمونیست ایستاد، تمام دانشگاهی های ما هم در مقابل کمونیست بایستند. نه اینکه وقتی این جوانهایی که به واسطۀ ساده لوحی خودشان، تربیتهای باطل بعضی از معلمین را قبول کردند و حالا که ما می خواهیم یک دانشگاه مستقل درست کنیم و تغییر بنیادی بدهیم که مستقل بشود، وابسته به غرب نباشد، وابسته به کمونیسم نباشد، وابسته به مارکسیسم نباشد، چنانچه ما بخواهیم اینطور کنیم، جبهه بندی می کنند.
همین دلیل بر این است که ما دانشگاه اسلامی و دانشگاهی که تربیت کرده باشد جوانان ما را نداشتیم و نداریم. همین شاهد است بر اینکه جوانهای ما تربیت صحیح نشدند، و از آن طرف دنبال تحصیل نیستند. تمام عمرشان را صرف شعار می کنند و صرف تبلیغ سوء باطل. طرفداری از امریکا، طرفداری از شوروی. ما می خواهیم که جوانان ما، جوانان مستقل باشند و خودشان را ببینند. احتیاجات خودشان را ببینند. شرقی نباشند. غربی نباشند. اینهایی که راه افتادند در خیابانها یا در خود دانشگاهها و درگیری ایجاد می کنند و زحمت برای دولت و ملت ایجاد می کنند، اینها اشخاصی هستند که طرفدار غرب یا شرقند و به عقیدۀ من طرفدار غربند، طرفدار آمریکایند.
این آقایانی که اشکال می کنند در این معانی و کنار نشسته و اشکال می کنند، اینها گمان می کنند که اعضای شورای انقلاب نمی فهمند به اینکه معنی اسلامی کردن این نیست که در همۀ علوم دو قسم ما داریم. یک قسم هندسۀ اسلامی داریم. یک قسم هندسۀ غیراسلامی. اشکال می کنند. نمی دانند که اعضای شورای ما که بعضی از آنها دکتر هستند و بعضی از آنها مجتهد هستند، نمی فهمند اینها که علوم اسلامی جایی دارد. در مدارس قدیمه هست و اینجا جای علوم دیگر است.
لکن باید دانشگاه اسلامی بشود تا علومی که در دانشگاه تحصیل می شود در راه ملت و در راه تقویت ملت و با احتیاج ملت همراه باشد. ما می گوییم که برنامه هایی که در دانشگاه ها هست، منتهی می کند جوانان ما را به اینکه طرف کمونیسم کشیده بشوند یا طرف غرب و نباید اینطور باشد.
ما می گوییم که جوانان ما را این معلمینی که یا اساتیدی که در دانشگاه بودند و بعضی از آنها که هستند، نمی گذارند تحصیل حسابی بکنند، آنها را متوقف می کنند. مانع از پیشرفت آنها هست. در خدمت غرب هستند و می خواهند ما در همه چیز محتاج به غرب باشیم.
معنی اسلامی شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم.
عزیزان من، ما از حصر اقتصادی نمی ترسیم. ما از دخالت نظامی نمی ترسیم. آن چیزی که ما را می ترساند وابستگی فرهنگی است. ما از دانشگاه استعماری می ترسیم. ما از دانشگاهی می ترسیم که جوانهای ما را آنطور تربیت کنند که خدمت غرب بکنند. ما از دانشگاهی می ترسیم که آنطور جوانهای ما را تربیت کنند که خدمت به کمونیسم کنند. ما می خواهیم که دانشگاه ما مثل اشخاصی که ـ بعضی از این اشخاصی که ـ اشکال به این مسئله کردند، نباشند. اینها نمی فهمند معنای استقلال و معنای اسلامیت دانشگاه را.
من آن چیزی را که شورای انقلاب و رئیس جمهور گفته اند راجع به تصفیۀ دانشگاه و راجع به اینکه باید دانشگاه از این جهاتی که در آن هست بیرون برود تا مستقل بشود، تا بتوانیم ما استقلالش را حفظ کنیم، پشتیبانی می کنم و من از تمام جوانها، از تمام جوانها خواستارم که کارشکنی نکنند و مقاومت نکنند و نگذارند که اگر مقاومت کردند، ما تکلیف آخر را برای ملت معین کنیم. از خداوند تعالی سعادت ملت اسلام را و سعادت جوانها را خواستارم و امیدوارم که همان طوری که پیشنهاد شده است، دانشگاهها را از همۀ عناصر تخلیه کنند و از همۀ وابستگی ها تخلیه کنند، تا اینکه ان شاءالله یک دانشگاه صحیح [با] اخلاقی اسلامی [و] فرهنگ اسلامی تحقق پیدا بکند.»
تولد ستاد انقلاب فرهنگی
امام خمینی ۵۳ روز بعد از سخنرانی اردیبهشت ماه در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۵۹ در حکمی رسمی ضمن تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی، اعضای این ستاد را مشخص و معرفی کردند.
در متن فرمان امام امت آمد: «مدتی است ضرورت انقلاب فرهنگی که امری اسلامی است و خواست ملت مسلمان میباشد، اعلام شده و تاکنون اقدام مؤثری انجام نشده است و ملت اسلامی و خصوصاً دانشجویان با ایمان متعهد نگران آن هستند و نیز نگران اخلال توطئهگران که هم اکنون گاه گاه آثارش نمایان میشود و ملت مسلمان و پایبند به اسلام خوف آن دارند که خدای نخواسته فرصت از دست برود و کار مثبتی انجام نگیرد و فرهنگ همان باشد که در طول مدت سلطه رژیم فاسد کارفرمایان بیفرهنگ، این مرکز مهم اساسی را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند.»
بنیانگذار انقلاب اسلامی در این فرمان آقایان محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آلاحمد، جلال الدین فارسی و علی شریعتمداری را به عنوان اعضای ستاد انقلاب فرهنگی انتخاب کردند و به آنان ماموریت دادند «از افراد صاحبنظر متعهد، از بین اساتید مسلمان و کارکنان متعهد با ایمان و دیگر قشرهای تحصیل کرده، متعهد و مؤمن به جمهوری اسلامی» دعوت کنند تا «شورایی تشکیل دهند و برای برنامه ریزی رشته های مختلف و خطمشی فرهنگی آینده دانشگاهها، بر اساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آماده سازی اساتید شایسته، متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام کنند.»
امام (ره) همچنین به اعضای ستاد انقلاب فرهنگی ماموریت دادند تا «دبیرستانها و دیگر مراکز آموزشی که در رژیم سابق با آموزش و پرورشی انحرافی و استعماری اداره می شد، تحت رسیدگی دقیق قرار گیرد تا فرزندان عزیزم از آسیب و انحراف مصون گردند.»
اصلاح زیربنای فرهنگی دانشگاهها
بنا بر خواست بنیانگذار انقلاب اسلامی، ستاد انقلاب فرهنگی با دعوت از صاحب نظران، گروههای برنامه ریزی در رشته های پزشکی، فنی و مهندسی، علوم پایه، کشاورزی، علوم انسانی و هنر تشکیل داد علاوه بر آن کمیته اسلامی کردن دانشگاهها در ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد تا برای ایجاد تغییر در مدیریت دانشگاه ها، تغییر سازمان دانشگاه ها و اسلامی کردن محیط دانشگاه ها برنامه ریزی کند.
علاوه بر اقدامات مذکور تعطیلی دانشگاهها در نیمه خرداد ۱۳۵۹ موجب اجرایی شدن طرح ها و برنامه های مختلفی در حوزه تشکیلات فرهنگی کشور از جمله تاسیس جهاد دانشگاهی، تدوین برنامه های آموزشی جدید، ادغام و انحلال برخی دانشگاهها، انتصاب مدیران متعهد در دانشگاهها، تدوین لایحه تربیت مدرس، تامین گزینش استاد، تشکیل مرکز نشر دانشگاهی، تشکیل کمیته اسلامی کردن دانشگاهها، طرح اعزام محصل به خارج و طرح تقسیم مناطق آموزشی و هماهنگی با تقسیمات کشوری شد.
اولین ترمیم ستاد انقلاب فرهنگی
هفت ماه و ۱۱ روز پس از بازگشایی دانشگاهها در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۶۱، در دومین سالگرد ترور شهید آیت الله محمد مفتح، سیدعلی خامنه ای رییس جمهور وقت کشورمان در مورخه هشتم شهریور ۱۳۶۲ در نامه ای به رهبر فقید انقلاب اسلامی بر لزوم ایجاد تحرک مضاعف در روند پذیرش دانشجو در نظام آموزش عالی و رفع مشکلات باقی مانده در این نظام تاکید کرد و خواستار ترمیم و تکمیل اعضای ستاد انقلاب فرهنگی شد.
مشروح درخواست ایشان به این شرح بود: «با نزدیک شدن زمان بازگشایی دانشگاهها و با توجه به اهتمامی که آن حضرت همواره نسبت به دانشگاه و دانشگاهیان ابراز فرموده اید لزوم تحرک مضاعف برای آمادگی هرچه بیشتر دانشگاه جهت پذیرش دانشجویان احساس می شود، با تقدیر و احترام نسبت به کلیه تلاشهایی که از سوی اعضای محترم ستاد انقلاب فرهنگی و همه استادان و محققان و دانشجویان دست اندرکار امور دانشگاهی مخلصانه مبذول گردیده است، ترمیم و تکمیل ستاد انقلاب فرهنگی استدعا و ترکیب جدید آن به ترتیب زیر پیشنهاد می گردد: نخست وزیر محترم، وزیر فرهنگ و آموزش عالی، وزیر ارشاد اسلامی، آقای دکتر شریعتمداری، آقای دکتر احمدی، آقای دکتر سروش، آقای دکتر معین و دو نفر دانشجو به انتخاب جهاد دانشگاهی. امیدوار است با توجه ویژه امام بزرگوار بازگشایی دانشگاه با حرکتی اسلامی و با توفیقی الهی قرین باشد.»
امام (ره) نیز با موافقت با این درخواست نوشتند: «با تشکر از زحمات اعضای محترم ستاد انقلاب فرهنگی و تمام کسانی که برای اسلامی و انسانی نمودن دروس و محیط دانشگاهها زحمت کشیده اند، امید است با ترمیم ستاد محترم و کوشش دانشجویان عزیز و متعهد و هماهنگی اساتید محترم و تلاش تمامی دست اندرکاران مؤمن و پشتیبانی ملت معظّم، این پایگاه اسلامی ـ ملی، که سرنوشت کشور در آتیه دور و نزدیک به آن پیوستگی دارد، با استقلال و شایستگی به خدمت خود ادامه دهد و امروز که کشور از استقلال شایسته برخوردار است و قید و بند غرب و شرق و غربزدگان و شرقزدگان از کشور و دانشگاه گسسته شده است، جوانان عزیز دانشگاهی هرچه بیشتر در کسب علوم و فنون در اعتلای کشور معظم خود کوشش نمایند؛ و از نفوذ عناصر منحرف و وابسته به چپ و راست قاطعانه جلوگیری کنند، و نگذارند محیط مقدس دانشگاه آلوده به اغراض منحرفان و وابستگان به اجانب گردد. و اگر انحراف و گرایشی به شرق و غرب خدای نخواسته از اساتید یا دانشجویان مشاهده کردند، به ستاد فرهنگی اطلاع دهند، و در رفع آن با ستاد همراهی لازم را بنمایند.»
دومین ترمیم ستاد انقلاب فرهنگی
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی ۱۵ ماه و ۱۱ روز بعد از اولین ترمیم ترکیب ستاد انقلاب فرهنگی در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۶۳ بار دیگر بر ضرورت توسعه و اصلاح مراکز آموزشی و انقلاب فرهنگی تاکید کردند و با اضافه کردن اعضای جدید به ترکیب این ستاد، هم بستر دستیابی صددرصدی به اهداف ترسیم شده را به وجود آوردند و هم بنیان شکل گیری شورای عالی انقلاب فرهنگی را گذاشتند.
رهبر فقید انقلاب اسلامی در این نامه با انتصاب مجدد اعضای ستاد فرهنگی و رؤسای سه قوه، وزیر آموزش و پرورش به همراه حجج اسلام آقایان خامنه ای، موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدرضا مهدوی کنی، سید کاظم اکرمی، سید رضا داوری، نصرالله پور جوادی و محمد رضا هاشمی را به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآوردند و جایگاه سازمانی و تشکیلاتی ستاد انقلاب فرهنگی را به سطح شورای عالی انقلاب فرهنگی ارتقاء دادند.
در پیام امام (ره) به اعضای ستاد انقلاب فرهنگی نوشته شد: «اکنون که با تأییدات خداوند متعال و عنایت و دعای حضرت بقیه الله ـ روحی لمقدمه الفداء ـ دانشگاهها و مدارس عالی کشور کار خود را در سطح وسیعی شروع کرده اند و حرکت سازندگی با تمام ابعادش در کشور اسلام رو به گسترش است و مغزهای متعهد و متخصص به فعالیتهای پرارج خود ادامه می دهند، با اخراج کارشناسان خائن اجنبی و فرار کارشناسان غرب و شرق زده، که کشور را وابسته به خارج در تمام ابعاد نموده بودند، نیاز مبرم به متخصصان متعهد و اسلام شناسان متخصص و مغزهای متفکر وطن خواه و نیروهای فعال ماهر و اساتید و مربیان ومعلمان معتقد به اسلام و استقلال کشور در تمام کشور محسوس و در علوم دانشگاهی و فرهنگ مترقی محسوس تر می باشد و ضرورت توسعه و اصلاح مراکز آموزشی و انقلاب فرهنگی به معنای واقعی هر روز روشنتر می گردد.»
ایشان ادامه دادند: «بحمدلله ستاد انقلاب فرهنگی در مدت کوتاهی که از عمرش گذشته خدمت های ارزنده و گام های مفید و مؤثری در این امر حیاتی برداشته؛ و مورد تقدیر و تشکر است ولی خروج از فرهنگ بدآموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزندۀ اسلامی ـ ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینه ها در سطح کشور آنچنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید و با نفوذ عمیقِ ریشه دار غرب مبارزه کرد و ما می دانیم که اگر با دقت ریشه یابی کنیم، آنچه بر ملت ما گذشته و اکنون می گذرد حتی جنگ تحمیلی، سرچشمه از دانشگاه غرب زده و متخصصان غیر متعهد و وابسته گرفته است.»
امام خمینی افزودند: «مع هذا، قشر متدین انقلابی اعم از اساتید متعهد و معلمان وطنخواه اسلامی و دانشجویان انقلابی موظفند با هوشیاری بدون غفلت از این مسئله مهم، به دانشگاهها و مدارس و آنان که هنوز خواب رژیم سابق را می بینند و رویه های فرهنگ شرق را در سر می پرورانند. اجازه ندهند که خارج از دروس موظف خود به صحبتهای انحرافی بپردازند. و در صورتی که نصیحت برآنان اثر نداشت به شورایعالی انقلاب فرهنگی، که شکل گرفته است و انجام وظیفه می کند، اطلاع دهند و باید بدانند با مسامحه در این امر به تدریج در دانشگاهها و دبیرستانها خط انحرافی، نفوذ خواهد کرد و در پیشگاه خداوند متعال مسؤول هستند.»
پس از صدور این فرمان، محمدعلی انصاری در نامه ای از امام خمینی پرسید: آیا لازم است در خبر، نام ستاد انقلاب فرهنگی به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر داده شود؟ امام (ره) نیز در پاسخ ایشان نوشتند: «لزومی ندارد، ولی مانعی ندارد.»
دیدگاهتان را بنویسید