×
×
جدیدترین‌‌ها

درباره کتاب «دانش‌های ناروشن؛
کار علوم انسانی: ژرفایابیِ آگاهی تاریخی

  • کد نوشته: 115012
  • ۲۸ آذر ۱۴۰۳
  • بروس مازلیش (زاده 15 سپتامبر 1923 - درگذشته 27 نوامبر 2016) استاد گروه تاریخ موسسه فناوری ماساچوست در کتاب «دانش‌های ناروشن؛ بنیادهای تاریخی و چشم‌اندازهای علوم انسانی» در تلاش است یک تاریخ تحلیلی از چگونگی صورت بستن علوم انسانی در سیر تطور اندیشه در غرب و چشم‌انداز آینده آن ارائه دهد.
    کار علوم انسانی: ژرفایابیِ آگاهی تاریخی

    به گزارش نخست نیوز، جواد لگزیان_قصد او در این کتاب جستجوی دستاوردها، ضعف‏ها، و امکانات علوم انسانی است که در این زمینه با پرسش‏هایی ازاین‏دست سروکار خواهیم داشت، علوم انسانی مدعی ارائۀ چگونه دانشی هستند و چنان دانشی را تا چه میزان می‏توان «علمی» دانست.

    کتاب در هفت فصل مسئلۀ علوم انسانی، اثبات‏گرایی، گونۀ انسانی به‌‏عنوان موضوع مطالعه، هرمنوتیک، پاره‏ای دستاوردها تاکنون، دانش‌های ناروشن، و بازگشت به آغاز همراه با دو پیوست آمار و کتاب‌شناسی نقادانه سامان یافته است.

    از نگاه مازلیش تاریخ برای علوم انسانی معادل نظریۀ تکاملی برای علوم طبیعی است؛ لیکن موضوع آن برخلاف نظریۀ تکاملی، تکامل فرهنگی است و در حالی که همچون نظریۀ داروین، باور به تصادفی بودن در کانون تاریخ است، اما متأسفانه تاریخ (این بار، برخلاف نظریۀ داروین) هیچ درک دقیقی از گزینش به‏مثابۀ سازوکارِ پیشرانش به دست نمی‏دهد. درنتیجه تاریخ فراتر از رویکرد اثباتی، متمایل به رویکردی هرمنوتیکی است و چنین است که تأکید باید بر آگاهی باشد.

    به نظر مازلیش آگاهی طی زمان‏های طولانی از ارتباطات سلولی حاصل آمده است و با انسان، یک جهش کوانتومی رو به جلو پیدا می‏کند: گونۀ انسانی ضمن تطابق با محیط یاد می‏گیرد که نمادها را به کار بندد و درکی از گذشته و آینده به دست آورد و احتمالاً واجد گذشته‏نگری و آینده‏نگری بشود. در این مسیر انسان شروع به اتخاذ فرهنگ می‏کند که انباشتی نمادین از تجارب ناظر بر طبیعت و نیز همنوعانش است. اینک باید تا توجهمان را نه‏تنها به مغز بلکه به ذهن معطوف داریم، ذهنی که تنها انباشته از نورون‏های در حال فعالیت نیست بلکه انباشته از معنا هم هست. آگاهیِ پیشرفته از دید مازلیش تجسد یک موجودیتِ هگلی نیست بلکه از سامان عصبی افرادی که در فرهنگ‏ها زندگی می‏کنند، برمی‏آید: یادگیری انسانی در نهادهایی که در خدمت انتقال و تحول فرهنگ‏اند، مندرج است زیرا که با مرگ فرد انسانی آگاهی و خاطرات او هم می‏میرند. اما آگاهی در نهادهایی چون خانواده، قبیله، و دین که کانون‏های یادگیری‏اند، ذخیره می‏شود و در آن کانون‏هاست که برقرار مانده و انباشته می‏شود.

    توجه ویژۀ مازلیش معطوف به آگاهیِ تاریخی است، خودآگاهی انباشته در فرهنگ که مربوط به خود و جامعه است و تاکید دارد در علوم انسانی هرمنوتیک بخش لازم روشی است برای فهمِ خودهامان و دانشی که ما را می‏سازد و ابزار لازم برای این فهم  همان عدسی‏هایی است که توسط هگل، مارکس، فروید و دیگران تراشیده شده است.

    مازلیش تصریح می‌کند انسان همه‏چیز را، ازجمله خودش را از یک چشم‏انداز ویژۀ خودآگاه می‏بیند و انباشت این چشم‏اندازهاست که آگاهی تاریخی می‏شود. ما جهان و همدیگر و خودهامان را در چشم‏انداز دانش‏هایی می‏بینیم که به میراث برده‏ایم یا از آگاهی مندرج در فرهنگمان فرا گرفته‏ایم. تحول در آگاهی، فرد متفاوتی را خلق می‏کند، یک خودِ تغییریافته که در نسبت با محیط، اعم از طبیعی یا انسانی به شیوۀ متفاوتی عمل می‌‏کند. از این روست که آگاهی اثرات عمده‏ای دارد؛ آن آگاهی دیگر همان آگاهی فکورانه، ادراک مفهومی دانشی ارسطویی نیست، بلکه فعال است؛ درواقع بخشی از کنشگری است: یک دانشِ فعال است.

    از دید مازلیش آگاهی تاریخی به‏رغم ابهام و غیرعلمی بودنش، می‏تواند نتایج عمومی علوم طبیعی و انسانی را که با دست‏یازی به رویه‏های روشمند حاصل شده‏اند، در بر داشته باشد و در بر هم دارد. و همچنان که گونۀ انسانی آگاه‏تر، به‏ویژه خودآگاه‏تر، می‏شود می‏تواند در راستای توسعۀ تاریخی‏اش به نحو فزاینده‏ای برساختنِ نظام ارزشی را در اختیار خود بگیرد. چنان ارزش‏هایی «پروژۀ» ما برای آینده است برای برساختن گونه‏ای انسانی‏تر و روشن‏اندیش‏تر. البته نظام ارزشی در بهترین صورت هدفی است که باید برایش جنگید و تحققش تنها می‏تواند نسبی و غیرقطعی بوده و در معرض نیروهای تعدیل کننده باشد. خلق کردن بشریتی بهتر کاری سرسری نیست بلکه در واکنش به تحول آگاهی ماست که صورت می‌‌‏بندد…علوم انسانی بخشی از پروژه‏ای می‏شود که انسان برای خودش رقم زده است. این علوم با درست کردن یک جامعۀ علمی رسمی نیست که به پیش می‏روند؛ بلکه بشریت در یک آگاهی تاریخی به اشتراک می‏رسد که خودآگاهی فزون‏تری از آن برمی‏آید که باهم، ارزش‏هایشان را رقم می‏زنند. بر این مبناست که نوع بشر در طلب فهم خویشتن است. فهم (انسانی) در واکنش به پیامدهای ناخواسته، پدیده‏هایی را صورت می‏بخشد که علوم انسانی می‏خواهد آن پدیده‏ها را بفهمد. در این وضعیتِ عجیب و ناروشن و نامنتظره است که بشریت شروع می‏کند تا برای تکافویِ نیازهای برآمده از سرشت علوم انسانی، شبیه به یک جامعۀ علمی بشود.

    در اینجا مازلیش از ژرفایابیِ آگاهی تاریخی سخن می‌گوید: ژرفایابی دو سطح دارد. یک سطح همان خواستۀ اندیشمندان غربی قرون هجده و نوزده بود که می‏خواستند که ورایِ نمودها و زیرِ سطح را ببینند. سطح دیگر که ربط بیشتری به بحث و نظر ما دارد، ژرفایابیِ آگاهی تاریخی از طریق به دست آوردنِ دانش است. یک نمونه هگل است که آگاه بود که دانشش بر بسترِ گستردۀ زمانۀ اوست که طرح می‏شود، آنگاه که جغد مینروا شروع به پرواز می‏کند. به پیشرفت‏های علوم انسانی از زمان هگل تاکنون بیندیشید. ما امروزه دربارۀ دو تا سه میلیون سال از پیشاانسان‏نماها بسی بیشتر از پیش می‏دانیم. همین آگاهی ژرفا یافته است که فارغ از چگونگیِ انتشار تفکیکی (اجزایش)، فردانیت هر یک از ما را صورت داده و در جوامع ما کاشته شده و اغراض آگاه یا ناخودآگاه ما را صورت بخشیده است.

    به عقیده مازلیش کارِ علوم انسانی چندان این نیست که کنترل یا پیش‏بینی‏ای را بر آنچه در بیرون ذهن انسانی می‏گذرد، انجام دهد بلکه کارِ علوم انسانی ژرفابخشی به دانش ما نسبت به آنچه در درون ذهن ما می‏گذرد است. همین دانش است که چیستیِ فرد را می‏سازد. نباید غافل از آن بود که ما دانشِ اثباتی هرچه بیشتری دربارۀ مبانی فیزیکی، شیمیایی و زیست‏شناختی آگاهی به دست آورده و در حالِ به دست آوردنیم. لیکن این همان دانشی نیست که در مورد محتوایِ آگاهی باشد؛ دانش در موردِ محتوای آگاهی است که عرصۀ علوم انسانی است.

    جمع‌بندی مازلیش این است که شاید در چند صد سال یا چند هزار سال آینده خواهیم توانست که شاهد علوم انسانی توسعه و ژرفایافته باشیم: در آینده احتمال پیدایش علوم انسانی‏ای که بیشتر اثباتی باشد ــ فارغ از مطلوب بودنش، در نظر هر کسی ــ قوی است. این احتمال بر هرمنوتیک ناظر بر علوم انسانی هم صادق است. اما این دو روند چگونه به هم مربوط خواهند شد؟ می‏توانیم گمانه بزنیم که انسان‏ها، هرچند با شرایط ابهام‏آلود و ناروشن‏شان باقی خواهند ماند، چنان شرایطی هرچه علمی‏تر سنجیده و محاسبه خواهد شد و هم‏زمان هرچه هرمنوتیکی‏تر و فرهنگی‏تر فهم خواهد شد و البته هر دو شاخۀ متحول، بخشی از علوم انسانی خواهد بود.

    کتاب «دانش‌های ناروشن؛ بنیادهای تاریخی و چشم‌اندازهای علوم انسانی» نوشته «بروس مازلیش» با ترجمه علی جوادزاده را  انتشارات اختران در ۴۶۶ صفحه و با قیمت ۲۸۰۰۰۰ تومان  رهسپار بازار کتاب کرده است.

     

     

    <div id="mediaad-g3v2q"></div> <div id="mediaad-jrNj"></div>

    سایر اخبار

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *