×
×
جدیدترین‌‌ها

خدا کجاست؟

  • کد نوشته: 106000
  • ۰۷ شهریور ۱۴۰۳
  •  باری که روی دوش داشت چند برابر بزرگ‌تر از خودش بود.کیسه‌ای بزرگ که به‌خوبی می‌شد فهمید داخل آن قوطی‌های پلاستیکی و فلزی و مقداری کارتن و کاغذ باطله هست.اما عجیب‌تر از باری که داشت، حضور دو دختر خردسال در کنارش بود.
    خدا کجاست؟

    به گزارش نخست نیوز: محمدباقر عطاریانی_ گوشه و کنار خیابان‌ها و معابر به جستجو مشغول بودند و به داخل سطل‌های زباله شهرداری هم سری می‌زدند تا این‌گونه کسب روزی کنند.نمی‌دانم در روز چند کیلومتر یا چند محله را طی طریق‌ می‌کردند اما حال‌وروزشان نشان می‌داد که نای ادامه مسیر نداشتند.وقتی گفتم سوار ماشین بشوید تا یکجایی برسانم ، ذوق‌زده سوار شدند.دخترکان بسیار باادب بودند و مدام تشکر می‌کردند.از مادر حال‌وروزش را پرسیدم.گفت: شوهرم به خاطر تصادف خانه‌نشین است و تمام بار زندگی بر دوش من است.از روستاهای تربت‌حیدریه به مشهد مهاجرت کرده‌ایم و در حاشیه شهر ساکن هستیم.خدا را شاکرم اما از نگاه مردم رنج می‌برم.تابه‌حال دست گدایی به‌طرف کسی دراز نکرده‌ام درحالی‌که همه فکر می‌کنند به‌وسیله و به بهانه بچه‌ها دنبال گدایی هستم.چند روز پیش راننده یک خودرو که حال مرا دید فقط در حد یک جمله به من گفت: خدا کجاست؟ اما باور کنید به‌محض اینکه دور شد راننده یک خودروی دیگر ما را سوار کرد و مقداری مایحتاج برای‌مان خرید و رفت.با خودم گفتم خدا هست و همه‌جا هم هست و ناظر ماست.خدا کمک می‌کنه منتهی قسمت ما این‌چنینی هست.تنها نگرانی و دغدغه‌ام آینده این بچه‌هاست که امیدوارم باکارم ، کاری کنم که آینده‌شان تاریک و تلخ نشود!!

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *