×
×
جدیدترین‌‌ها

مشاور اقتصادی پزشکیان:
ما سوسیالیست نیستیم!

  • کد نوشته: 101179
  • تیر 6, 1403
  • وی گفت: مهم‌ترین راه جبران کسری دولت، حذف بسیاری از هزینه‌های غیرضروری دولت است؛ بسیاری برگ و بال و شاخه‌های دولت و نهاد‌های اضافی در کشور داریم که مردم بود و نبودشان را احساس نمی‌کنند و حتی نبودنشان برای مردم فراغت خاطر بیشتری را ایجاد می‌کند.
    ما سوسیالیست نیستیم!

    نخست نیوز،

    رضا علایی یکی از اعضای تیم اقتصادی مسعود پزشکیان است. او فارغ‌التحصیل ام‌بی‌ای شریف است و در عین حال تحصیلات خود را در سطح دکترا در رشته سیاستگذاری عمومی در موسسه نیاوران به پایان رسانده است. او از نویسندگان استراتژی صعنتی شریف سال ۱۳۸۱ است؛ استراتژی که در آن مقطع زمانی سروصدای زیادی به پا کرد و ما‌حصل کار مشترک ۷۰ پژوهشگر اقتصادی بود.

    وقتی از دکتر علایی پرسیدم که آیا بیشتر اعضای تیم اقتصادی پزشکیان را نویسندگان همین استراتژی تشکیل می‌دهند؛ به نشانه تاسف سری تکان داد و گفت از آن ۷۰ نفر شاید ۵ نفر نیز در ایران نمانده‌اند و همه مهاجرت کرده‌اند. علایی در عین حال، فوق‌لیسانس دومش و همچنین پست دکترای خود را در آلمان گذرانده است. دکتر علایی با تاکید بر اینکه تیم اقتصادی پزشکیان بیش از ۳۲ مساله مهم و اساسی را شناسایی کرده‌اند و برای همه آن‌ها برنامه دارند، اضافه می‌کند: خصوصیت این مسائل، تعدادشان نیست. مساله این است که این چالش‌ها همدیگر را بازتولید می‌کنند.

    وقتی او با این سوال مواجه می‌شود که تاکید آقای پزشکیان بر عدالت اجتماعی یادآور ادبیات اقتصادددان‌های نهادگرا و همچنین سوسیالیست‌هاست، با تعجب می‌گوید: آنچه تجربه جهانی به ما نشان می‌دهد، این است که تنها کشور‌هایی که مسیر اقتصاد بازار آزاد را برگزیده‌اند، روی رشد و توسعه را دیده‌اند؛ به همین دلیل هم دیدگاه آقای دکتر پزشکیان در کسب‌و‌کار کاملا به سمت دیدگاه‌های اقتصاددانان بازار آزاد نزدیک است؛ اما در عین حال حمایت از اقشار فرو دست و ارائه خدمات عام المنفعه نیز مدنظر قرار می‌گیرد.

    آقای دکتر علایی! در روز‌های گذشته به‌خصوص پس از نطق اول تلویزیونی آقای پزشکیان، برداشت‌هایی در ارتباط با دیدگاه‌های ایشان مطرح شد ازجمله این گمان و برداشت که آقای پزشکیان دارای دیدگاه‌های سوسیالیستی است. با توجه به این برداشت‌ها به نظر حضرتعالی در کانون گفتمان اقتصادی ایشان چه کلیدواژه‌ای وجود دارد؟

    اجازه بدهید از همین واژه دیدگاه سوسیالیستی آغاز کنم. می‌دانید که اکنون دیگر در دنیا به آن معنی‌ای که ما از سوسیالیست استفاده می‌کنیم، دیگر هیچ فرد مدرنی استفاده نمی‌کند و در جهان دیدگاه سوسیالیستی به آن شکلی که ما استفاده می‌کنیم، اساسا دیگر وجود خارجی ندارد. احزاب سوسیال دموکرات در همه جای دنیا وجود دارند و اکنون اتفاقا در بخش بزرگی از اروپا حاکم هستند. ولی پرسش اساسی این است که آیا این‌ها آن کار‌هایی را که ما در ایران می‌کنیم، انجام می‌دهند؟ آیا این‌ها بازار‌ها را محدود می‌کنند؟ آیا این‌ها دستکاری در بازار انجام می‌دهند؟ مطلقا خیر. پس بنابراین به آن روایتی که در ایران می‌گویند دکتر پزشکیان سوسیالیست نیست.

    ایشان مطلقا افکار شبه‌کمونیستی ندارد و اتفاقا رقبای ایشان هستند که بیشتر به دخالت در بازارها، ورود در بازار‌ها و رقابت با بخش خصوصی و… از طریق نهاد‌های دولتی پایبند هستند. حتما دکتر پزشکیان شبه کمونیست نیست. با این حال ایشان در حمایت از طبقات فرودست جامعه و تقویت ارائه خدمات عام المنفعه به جامعه ثابت‌قدم و مصمم هستند و از نظر صرف دیدگاه اقتصادی این اتفاقا بسیار دیدگاه درستی هم است. کشور ما در وضعیتی نیست که پیرو هر سیاست اقتصادی ای، توده مردم را به حال خودش رها کند.

    در اینجا بحث اصلی حول حوزه و دامنه دخالت دولت شکل می‌گیرد. بر این اساس اقتصاددان‌های بازار آزاد بیشتر بر این باورند که هرچه بازار رقابتی‌تر باشد و هر چه دولت در مقام ناظر و داور بی‌طرف قرار بگیرد و سیاستگذاری کند، حتما عدالت هم بیشتر فراهم و تامین می‌شود. اما در مقابل، دیدگاهی وجود دارد که شاید به آن دیدگاه سوسیالیست‌های اروپایی هم نزدیک باشد که معتقدند بدون دخالت دولت در حوزه اقتصاد، امر تامین اجتماعی اساسا مقدور و میسر نیست.

    این گزاره درستی نیست. حتی سوسیالیست‌های اروپایی هم در حال حاضر اهداف مرامی خودشان را از طریق دخالت در بازار‌ها به دست نمی‌آورند. آن‌ها به دنبال تقویت ارائه خدمات عام المنفعه و حمایت از اقشار فرودست هستند؛ ولی این مطلقا از طریق دخالت در بازارها، قیمت گذاری‌های تصنعی و محدود کردن کسب‌و‌کار صورت نمی‌گیرد.

    یعنی دیدگاه اقتصادی آقای پزشکیان بیشتر به اقتصاددانان بازار آزاد نزدیک‌تر است؟

    دیدگاه آقای دکتر پزشکیان در کسب‌و‌کار کاملا به سمت دیدگاه‌های اقتصاددانان بازار آزاد نزدیک است و در حوزه حمایت از اقشار فرودست و ارائه خدماتی که عام المنفعه است؛ در واقع خدمات سوشیال، البته نه به معنای شبه‌کمونیستی آن در تکمیل این دیدگاه مورد توجه قرار می‌گیرد. هرچه هست، اقدامات آن شبه کمونیستی، دخالت در بازار و اقدامات رابین هودی و این‌ها اصلا در کار نیست. چون همه این‌ها در این کشور آزموده شده و نتیجه اش همین وضعیتی است که مردم امروز با آن مواجه شده‌اند؛ بنابراین مقررات زدایی، شفاف‌سازی، کمترین دخالت در بازار‌ها و تک‌نرخی شدن‌ها در دستور کار قرار می‌گیرد تا از فساد و توزیع رانت نیز جلوگیری شود. اما در کنار آن حمایت‌های اجتماعی ادامه خواهد داشت و تقویت خواهد شد و برای این موضوع نیز آقای دکتر پزشکیان برنامه دارد.

    شاید بتوانیم بگوییم در این چهار دهه اخیر دو دیدگاه رو‌در‌روی هم قرار گرفته است. به طور مثال در دهه ۷۰ کسانی که سکان‌دار اقتصاد ایران بودند، به بازار آزاد اعتقاد داشتند مثل آقای دکتر نیلی و آقای دکتر طبیبیان که در آن مقطع زمانی در سمت‌های مختلفی نیز مشغول کار بودند. در نقطه مقابل نیز دوره آقای احمدی‌نژاد قرار داشت که باور به یک نوع عدالت توزیعی و حتی یک نوع اقتصاد رابین‌هودی وجود داشت. دوره آقای خاتمی نیز شاید چیزی بینابین دوره آقای احمدی‌نژاد و آقای هاشمی بود. اگر بخواهیم وجه تمایز گفتمان اقتصادی آقای دکتر پزشکیان را با این دیدگاه‌ها مطرح کنیم، به چه عوامل و مولفه‌هایی می‌توانیم اشاره کنیم؟

    من آقای احمدی‌نژاد را واجد یک دیدگاه چپ نرمال نمی‌دانم. آنچه ایشان بر سر اقتصاد کشور آورد، مجموعه‌ای از اقدامات من درآوردی بود که لعاب حمایت از اقشار فرودست و یارانه‌های نقدی را داشت، ولی آنچه که پشت آن بود، تقویت نهاد‌های خارج از دولت و خارج از نظارت و توزیع ثروت در بین آن‌ها بود نه در بین مردم. اکنون مردم نتیجه و ثمره اقدامات آقای احمدی نژاد را کاملا با پوست و گوشت خود می‌چشند.

    اما این حسی که من و شما نسبت به این عدالت توزیعی آقای احمدی نژاد داریم با تصویر و تلقی ایجاد شده در اقشار فرودست، جمعیت روستایی و حاشیه نشین لزوما منطبق نیست. یعنی وقتی با آن‌ها مراوده می‌کنیم، معمولا در ستایش و تقدیر آن دوران و احمدی‌نژاد صحبت می‌کنند.

    چون آن‌ها دارند یک روی سکه را می‌بینند. در دوره آقای احمدی‌نژاد قیمت حامل‌های انرژی برای مصرف‌کنندگان بزرگ افزایش داده شد و قرار بود این ما‌به‌التفاوت از طریق سیستم پرداخت یارانه‌ها به مردم تخصیص داده شود. البته آن یارانه‌ها به مردم داده شد؛ اما آن افزایش قیمت و واقعی شدن قیمت‌ها اتفاق نیفتاد و در واقع ادامه پیدا نکرد؛ بنابراین کسانی در دهک‌های اول و دوم و سوم به ویژه دهک‌های اول و دوم و سوم روستایی که آن یارانه‌ها را گرفتند، وضعیت زندگی‌شان موقتا بهتر شد. ولی اینکه این یارانه‌ها از کجا تامین شد، پرسش نهایی و مهمی است. این‌ها بعد‌ها به کسری بودجه و تورم‌های بسیار بزرگ در پایان دولت ایشان منجر شد و در عین حال ظرفیت رشدی را که در دوره آقای خاتمی اتفاق افتاد، از میان برد.

    قطعا دهک‌های ۱، ۲ و ۳ جامعه آن چیزی را که دریافت کردند، می‌بینند؛ اما از بین رفتن ظرفیت رشد را نمی‌بینند. آن‌ها تصویر روشنی از ازبین‌رفتن زیرساخت‌های کشور ندارند. اجازه بدهید در این باره مثالی بزنم؛ ما اکنون در شرایط موجود کشور بین ۲۰ تا ۲۵‌هزار مگاوات برق کمبود داریم. چرا؟ چون از آن زمان به بعد هیچ سرمایه‌گذاری‌ای در نیروگاه‌های کشور ما صورت نگرفت. چرا؟ چون منابع آن واقعا موجود نبود. درآمدی که باید توانیر می‌داشت و صرف سرمایه‌گذاری می‌کرد، صرف شرکت در پرداخت یارانه‌ها شده است. خب دهک‌های ۱، ۲ و ۳ این را نمی‌بینند پس بنابراین برداشت آن‌ها به درستی آن است که وضعیت آن‌ها در آن تاریخ بهتر شد، ولی پرسش مهم این است که آیا اکنون یارانه ۴۵‌ هزار تومانی دردی از کسی دوا می‌کند؟ خیر؛ بنابراین ما به دنبال اقدام درست هستیم. اقداماتی که در دنیا تجربه شده، جوابش را داده و ظرفیت رشد را ایجاد می‌کند. دیدگاه آقای دکتر پزشکیان این است که ما باید وضعیت معیشت مردم را بهبود دهیم، فقر و شکاف طبقاتی را از بین ببریم؛ ولی این مساله با یارانه و صدقه دادن امکان پذیر نیست یا ادامه پیدا نمی‌کند، بلکه با رشد اتفاق می‌افتد. خیلی خلاصه بگویم؛ سیاست‌های آقای دکتر پزشکیان به زمان آقای خاتمی بسیار نزدیک‌تر است تا به آقای هاشمی یا به آقای احمدی نژاد.

    و این‌ها را شما تحت عنوان سوسیالیسم اروپایی عنوان می‌کنید. درست است؟

    این اسم گذاشتن‌ها ما را محدود می‌کند. شما یک کشور سوسیال دموکرات نظیر آلمان را در نظر بگیرید. آیا می‌توانیم صدراعظم‌های آلمان را احمدی نژادی بدانیم؟ خب ایشان در واقع اکثرا سوسیال دموکرات یا سوسیال مسیحی‌اند، ولی رویکرد سوسیال دموکراتی که سال‌ها در اروپا تجربه شده، این مطلقا شباهتی به آنچه ما در ایران تحت لوای سوسیالیسم یا هر چیزی دیگری انجام می‌دهیم، ندارد.

    با توجه به ادبیات و گفتمان‌های مختلفی که در ایران مطرح است، شما به عنوان مشاور اقتصادی آقای دکتر پزشکیان، خودتان را یک اقتصاددان طرفدار بازار آزاد می‌دانید؟ یا یک نهادگرا؟ یا عناوینی فراتر از این موضوعات؟ یا می‌خواهید راه جدیدی را امتحان کنید؟

    خیر؛ راه جدیدی درکار نیست. این را باید تاکید کنیم که روش من درآوردی جواب نمی‌دهد. تنها استفاده از تجربه موفق جهانی و استفاده از متخصصان این امر جواب می‌دهد؛ بنابراین راه جدید تازه کشف شده‌ای مطلقا مدنظر نیست. نه اینکه بگویید اعتماد به نفس لازم را در طراحی راهکار نداریم؛ ما می‌توانیم بنشینیم و هزاران راهکار محیرالعقول طراحی کنیم؛ ولی آنچه موجود است، ناشی از انباشت تجربه بشریت است. ما نمی‌توانیم و نباید علم را انکار کنیم. کسانی که علم را انکار می‌کنند، دنبال هدف‌های دیگری هستند. در روش؛ همان طور که همه دنیا تجربه کرده، اقتصاد آزاد موفق‌تر و کارآتر بوده است. همه کشور‌هایی که رشد کردند بر مبنای اقتصاد بازار آزاد رشد کردند. ۷۰ سال تاریخ توسعه داریم؛ همه کشور‌هایی که رشد کردند با اقتصاد آزاد رشد کردند. هیچ‌کدامشان بر مبنای اقدامات شبه کمونیستی پیشرفت نکردند، ولی تاکید می‌کنم که این رشد به بهای شکاف بزرگ‌تر اقتصادی و فشار بر دهک‌های پایین صورت نخواهد گرفت.

    شما بار‌ها اشاره کردید که تاکید آقای دکتر پزشکیان این است که رشد همراه با شکاف و فشار نخواهد بود. اما برخی اعتقاد دارند که ما برای حل ابرچالش‌های اقتصادی باید اصلاحات ساختاری و بنیادین انجام دهیم؛ به طور مثال از بودجه سالانه تقریبا حدود شاید ۱۰ تا ۲۰‌ درصد مصروف همین داستان صندوق‌های بازنشستگی می‌شود، اما با این حال ما مدام در حوزه صندوق‌های بازنشستگی بحران داریم؛ به دلیل اینکه جمعیت اضافه می‌شود، ولی در عین حال ورودی ما کمتر از آن است. خب برای حل چنین موضوعی، ما نیاز به یکسری اصلاحات بنیادین داریم. این اصلاحات بنیادین ناخودآگاه فشار را بر طبقات اجتماعی افزایش می‌دهد. از یک طرف اگر ما این اصلاحات بنیادین و ساختاری را مدام به تعویق بیندازیم، احتمالا این ابرچالش‌ها به طور فزاینده و سالانه افزایش پیدا می‌کند. چه باید کرد؟

    ما مسائل مملکت را شناسایی کرده‌ایم. ما اکنون با بیش از ۳۰ مساله مهم در کشور مواجه هستیم که خصوصیت این مسائل کشور، تعدادشان نیست. مساله این است که این چالش‌ها همدیگر را بازتولید می‌کنند. اما ما در مورد این‌ها برنامه دقیقی داریم. این سوالی که شما درباره صندوق‌های بازنشستگی پرسیدید، در مورد موارد دیگری هم می‌توان همین سوال را مطرح کرد که اکنون در وضعیت بدی هستیم، اقدام اصلاحی به مردم فشار می‌آورد و اگر اقدام اصلاحی به تاخیر بیفتد؛ آن وقت در آینده همین مردم آسیب بیشتری می‌بینند. به‌طور مثال بیماری را در نظر بگیرید؛ اگر شما در مراحل ابتدایی بیماری را درمان کنید، درمان راحت‌تر انجام می‌شود، ولی وقتی پیشرفت کرد؛ قاعدتا داروی تلخ تری را باید تحمل کرد. این سوال را باید این‌گونه پرسید که چه اقدامات، رویکرد‌ها و سیاست‌هایی باعث شده که اساسا این مشکل ایجاد شود. ما در مورد صندوق‌های بازنشستگی ۲۵سال پیش این وضعیت را نداشتیم. در آن تاریخ صندوق‌های بازنشستگی ما در وضعیت ثبات نسبی بودند. اقداماتی که باعث شد صندوق‌های ما به این سمت بروند، همین اقدامات شبه‌کمونیستی بود که اعمال شد.

    منظورتان دوران آقای احمدی نژاد است؟

    بله؛ این‌ها از دوران آقای احمدی نژاد با شدت ادامه پیدا کرد، مجلس هم چیز‌هایی به آن اضافه کرد تا به وضعیت موجود رسیدیم.

    اگر قائل باشیم که سیاست‌هایی خاص در گذشته عامل به وجود آورنده بحران در صندوق‌های بازنشستگی و حوزه‌های دیگر است، اما آقای دکتر پزشکیان بار‌ها تاکید کرده‌اند که ما سیاست‌های قبلی و تصویب‌شده را ادامه می‌دهیم؛ یعنی نمی‌خواهیم تغییر سیاست بدهیم و بر پایه همین سیاست‌ها می‌خواهیم روند جاری کشور را مدیریت و مشکلات را حل کنیم. چگونه چنین چیزی ممکن است؟

    اشاره ایشان به اسناد بالادستی مانند سیاست‌های کلی نظام و برنامه هفتم است. این‌ها در واقع یک صورت کلی از سیاست‌ها و خواسته‌های کلان هستند، اما خب در اجرا به سیاست‌های عملیاتی نیاز داریم که آن وقت این سیاست‌های عملیاتی و مقررات تنظیمی اشکالات بسیار دارد.

    خب همین اسناد بالادستی را در نظر بگیرید به‌طور مثال در برنامه هفتم بر رشد ۸ درصدی تاکید شده است؛ در چنین شرایطی رشد ۸ درصدی چگونه مقدور و ممکن است؟

    در اینجا می‌توان دو رویکرد داشت. یکی اینکه کسی بیاید و منکر هرگونه قانونی در کشور شود و بگوید که ما یک طرح نو درمی اندازیم و همه قوانین را ملغی فرض می‌کنیم. این تجربه را در کشور داشتیم که دولت خودش را به هیچ قانونی مقید نمی‌دانسته و آخرش هم دیدیم که چه اتفاقی افتاد. خب قاعدتا این به توسعه منجر نمی‌شود. این به آنارشیسم منجر می‌شود. آقای دکتر پزشکیان وقتی اشاره می‌کنند که قوانین را محترم بدانیم، به همین موضوع اشاره دارند که بالاخره مملکت سازوکاری دارد و خوب یا بد به یکسری اسنادی رسیده که بالادستی هستند. ما ممکن است بسیاری از این اسناد بالادستی را قبول نداشته باشیم و آن‌ها را موافق توسعه ندانیم، ولی با همان مکانیزم قانونی می‌توان آن‌ها را تغییر داد و اصلاح کرد. مطلب دوم اینکه چیزی که عمدتا آقای دکتر به آن اشاره دارند، سیاست‌های کلی نظام است. سیاست‌های کلی نظام اتفاقا سیاست‌های خوبی است و در حوزه اقتصاد بیان آرزو‌های کشور است. هیچ کسی مخالف آن چیزی که به عنوان سیاست‌های کلی ابلاغ شده، نیست. این‌ها همه چیز‌های خوبی است و اتفاقا از این‌ها استقبال می‌کنیم؛ ولی روش رسیدن به آن‌ها در بودجه‌های سنواتی مشخص می‌شود و در برنامه‌های میان مدت عنوان می‌شود. ما بر این باور هستیم که برنامه هفتم چندان کیفیت لازم را ندارد، ولی خب الان یک برنامه بالادستی است. از همان طریقی که تصویب شده، می‌توان آن را تغییر داد. بودجه امسال تصویب شده و تا پایان امسال معتبر است. اما همین بودجه امسال نیز می‌تواند تغییر پیدا کند. اشاره آقای دکتر پزشکیان این است که دولت قانون گریز و قانون شکن سرآغاز مجموعه‌ای از آنارشی و بی بندوباری قانونی در کشور خواهد بود.

    شما در چند بخش به کلیدواژه «توسعه» تاکید کردید. در کشور ما بخش خصوصی و بنگاه‌های کوچک بودجه لازم و سرمایه‌های لازم را برای حرکت دادن موتور توسعه در ایران ندارند. این مقوله ما را از دوره پهلوی اول به این سمت سوق داد که برای امر توسعه مداخله دولت لازم است. به همین دلیل نیز شکل‌گیری سازمان‌های توسعه‌ای که درواقع دولت در آن‌ها نقش اساسی و اصلی را دارد، ضروری تلقی شد. خب ما در اینجا نقش متفاوتی برای دولت قائل می‌شویم و این نقش کاملا متفاوت با آن تلقی‌ای است که اقتصاد بازار آزاد دارد. توسعه در چنین فضا و شرایطی چگونه مقدور است؟

    توسعه محصول کیفیت نهاد‌هایی است که در یک جامعه ساخته می‌شود. این نهادها، حکمرانی قانون و مقررات، رویه‌ها، طرز تلقی‌ها و عرف‌های اجتماعی هستند که مراودات کنشگران اقتصادی را تعیین می‌کنند. وقتی این نهاد‌ها کیفیت داشته باشند، جامعه به سمت توسعه حرکت می‌کند.

    رویکرد آقای دکتر پزشکیان، اصلاح و بهبود این نهادهاست. اما این نکته که بنگاه‌های ما و شرکت‌های ما ارزش افزوده را تولید نمی‌کنند یا توان تجهیز منابع برای رشد را ندارند، این بخشی از معمای توسعه در ایران است. به هر حال بخشی از توسعه «رشد اقتصادی» است و بخشی از همین رشد اقتصادی نیز رشدی است که از بنگاه‌های اقتصادی (کسب‌وکارها) ایجاد می‌شود.

    این مطلب را قبول داریم که متاسفانه کسب‌وکار‌ها در سنوات گذشته قابلیت انباشت سرمایه را از دست دادند؛ چون بخش بزرگی از ارزش افزوده‌ای که در جامعه تولید می‌شود، درواقع توسط دولت جذب و مصرف می‌شود و در عین حال موانع کسب‌وکار نیز بسیار زیاد است. حال در اینجا می‌توان به دو راهبرد توجه کرد؛ یکی رفع موانع رشد و تولید است که مورد تاکید مقام معظم رهبری هم قرار گرفته است. این مساله باید پیگیری شود و پیگیری هم خواهد شد و راهبرد دوم به خود دولت مربوط می‌شود. دولت بزرگ یعنی دخالت بیشتر دولت، یعنی مصرف بیشتر دولت، یعنی تصاحب سهم بیشتری از ارزش افزوده اقتصادی جامعه.

    کما اینکه اکنون مشاهده می‌کنید که دولت کسری بودجه دارد و به جای هر گونه تلاش برای کاهش هزینه‌های دولت، به کسب‌وکار‌ها و مردم برای افزایش مالیات فشار می‌آورد یا از بابت فروش نهاده‌هایی که متاسفانه الان در انحصار دولت هست، به کسب‌وکار‌ها فشار مضاعف می‌آورد. همچنین دولت با انتشار اوراق و تجدید کردن این اوراق بدهی باعث می‌شود که نرخ بهره در جامعه بالا برود و این نرخ بهره بالا، تامین مالی از منابع مختلف را برای کسب‌وکار‌ها دچار اشکال می‌کند. وجود دولت متورم و دولتی که شاخه‌های زیاد دارد و دولتی که پرمصرف است، خود بزرگ‌ترین مانع تحقق رشد و توسعه است.

    خب در شرایطی که کسب‌وکار‌ها و بخش خصوصی و بنگاه‌های کوچک آن ارزش افزوده لازم را ندارند، اینجا تکلیف و مسوولیت و نقشی که بخش خصوصی در امر توسعه و انباشت سرمایه ایفا می‌کند، بر عهده دولت قرار می‌گیرد؟

    خیر. چگونه می‌شود بر عهده دولت باشد؟ دولت کار حکمرانی خودش را انجام می‌دهد، یک دولت حداقلی باید وجود داشته باشد، کسب‌وکار‌ها هم کار خودشان را باید انجام دهند و آزاد باشند تا بتوانند رشد کنند. مهم‌ترین رابطه بین دولت و کسب‌وکار‌ها این است که دولت کالا‌های عمومی مورد نیاز جامعه را فراهم کند و بستر رشد را برای کسب‌وکار‌ها مهیا کند و در عمل مزاحمتی برای کسب‌وکار‌ها به وجود نیاورد. کسب‌وکار‌ها هم وظیفه خودشان را دارند و باید بر مبنای منطق اقتصادی تصمیم‌گیری کنند.

    در چنین فضایی که کسب‌وکار‌ها نحیف هستند، انباشت سرمایه و ایجاد ارزش افزوده چگونه برای حرکت دادن موتور توسعه انجام می‌شود؟

    ما چهار نسل مختلف کشور‌های توسعه یافته یا در حال توسعه داریم که البته نسل اول و دوم مسیر خودشان را داشتند. در نسل سوم که کشور‌هایی از جنس کره و تایوان بودند، شاهد نقش پررنگ دولت بودیم، ولی نقش پررنگ دولت در همه این کشور‌هایی که توسعه پیدا کردند به ایجاد زمینه رشد مربوط بوده نه به تصدی و ورود در کسب‌وکارها.

    ولی خب در کشور ما حالا به دلایل مختلف ازجمله دلایل تاریخی و دلایل جغرافیایی و ساخت قدرت در کشور ما، دولت بزرگ شده و در کسب‌وکار‌ها وارد شده است. نمونه‌ای نداریم که دولت‌ها به این ترتیب وارد کسب‌وکار‌ها شده و توانسته باشند رشد بلندمدت داشته باشند و به توسعه رسیده باشند.

    نکته جالب این است که به لحاظ فرهنگی هم ایفای نقش دولت در برخی از حیطه‌های اقتصادی توسط جامعه مرتب مطالبه می‌شود. برخی از نظرسنجی‌ها در سال‌های اخیر نیز حکایت از همین امر دارد؛ به ویژه وقتی اوضاع بحرانی‌تر می‌شود، این مطالبات جدی‌تر می‌شود.

    منبع فرارو

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *