به گزارش نخست نیوز ،سه منبع معرفتی به ما نشا ن میدهد که در پسپشت انتخابات، غوغایی و تموجی است، هرچند در ظاهر خلاف آن را نشان دهند. منبع اول، بولتنهاست. هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان بولتنهایی تولید میکنند که، چون به ناچار برای یکدیگر در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند، به دست فعالان رسانه هم میرسد. در این بولتنها هر روز حسن به علی پیغام داده و با ممدجواد بسته و به این علیاکبر چنین گفته و با آن علیاکبر چنان بسته و ستادهای انتخاباتی استانها را فعال کرده و فلانی سرفهرست است و بهمانی شرط گذاشته و چنین و چنان.
منبع دوم صفحات اول روزنامههاست. هر روز یکی از همین آقایان یا افراد حلقهها تمامقد و به قول روزنامهایها «فولپیج» در صفحه اول ظاهر میشود و با ابراز دلچرکینی از انتخابات ایران و نظارت استصوابی، امکان حضور جریان سیاسیاش را ضعیف و کمرنگ یا حتی غیرممکن میداند.
منبع سوم، اما عقل است! کدام عاقلی باور میکند آنانکه طعم قدرت و مزه ریاست را چشیده باشند، پیام بدهند که ما دیگر نیستیم و این عرصه چندان به مذاق ما خوش نیامد؟! البته معتقدم شرط عقل هم نیست که سیاستمدار کهنهکار سالم و صالح خود را کنار بکشد، اما اگر با پا، پس و با دست، پیش میکشید، اول بدانید که چقدر نازتان برای مردم خریدار دارد.
این پشتصحنه پرجنبوجوش انتخابات و این نازفروشی در رسانهها معنیاش آن است که از قبول و پذیرش مردم بیم دارید و میخواهید استقبال از خود را محک بزنید. اما آیا با این دوگانگی و نیرنگ و فریب؟! حاشا که سوراخ دعا را گم کردهاید.
امید هست که شورای نگهبان فرصتی برای بهانه به دست نامزدها ندهد. اکنون که ضعف ساختار حزبی و تشکیلاتی، مانع بسیاری از حذفیات و نظارتهای درونحزبی که همان کار نظارت استصوابی را میکند، شده است، بهتر است تا زمان ارتقای ساختار سیاسی کشور، فرصتهای بیشتری برای انتخابات پرشور فراهم شود. اکنون که قانون جدید امکان افزونتری برای احراز صلاحیتها ایجاد کرده است، احرازنشدن صلاحیت بهخاطر «نشناختن افراد» دیگر توجیهپذیر نیست.
دیدگاهتان را بنویسید