ه گزارش نخست نیوز ، حسین راغفر، اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا، دارنده مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد از دانشگاه مینهسوتا آمریکا و دکتری این رشته از دانشگاه اسکس انگلستان است. راغفر در سال ۱۳۶۰ به مدت یکسال به عنوان رییس فدراسیون فوتبال ایران فعالیت کرد تا به عنوان جوانترین رییس تاریخ این فدراسیون شناخته شود و از سال ۶۲ تا ۶۴ نیز قائم مقام سازمان تربیتبدنی و معاون فنی و امور فدراسیونهای این سازمان بود.
در ادامه مشروح گفتوگوی تفصیلی با وی در رابطه با اتفاقات آن سالهای فوتبال و ورزش ایران و نیز فضای این روزهای اقتصاد ورزش در کشور آمده است:
در مورد خانوادهتان بگویید.
بنده فرزند دوم خانواده هستم و دو خواهر و یک برادر دارم. در خانواده ما صرفا بنده ورزش میکردم و به تعبیری خیلی فعال و پر انرژی بودم، فرصتهای ورزشی را غنیمت میشماردم و از آنها استفاده میکردم. زمانی که به دبیرستان رفتم در محله بازی میکردم و از کلاس دهم به دبیرستان خوارزمی رفتم و آنجا نیز عضو تیم مدرسه بودم و مسابقات آموزشگاهی در سطح تهران برگزار میشد.
چگونه بود که به ورزش فوتبال روی آوردید؟
بنده در محله شهرآرا تهران از کلاس سوم دبستان به طور جدی ورزش را آغاز کردم؛ آنجا فضای بازی و ورزش وجود داشت و خوشبختانه در سنین پایین فرصت خوبی را به وجود آورده بودند تا بچهها بتوانند ورزش کنند و در رشته فوتبال نیز زمینه رشد فراهم شد و عدهای از افراد دلسوز با کمکهای خود موجب بهبود وضعیت موجود شدند. فضای جغرافیایی این امکان را به ما میداد که در حوزه ورزش فعالیت کنیم و با تشکیل تیمهای محلی زمینه رقابتهای محلی در منطقه فراهم بود. بنده نیز از نظر فعالیتهای بدنی و ورزشی خیلی فعال بودم و به همین دلیل نیز فوتبال را از همان سنین شروع کردم و پس از مدتی نه چندان طولانی توانستم دروازهبان تیم محله شوم.
راهآهن باشگاهی بود که دقیقا مثل یک آکادمی و مرکز تربیت جوانان فعالیت میکرد و به لحاظ موقعیت جغرافیایی با تراکم جمعیتی در منطقه روبرو بود و طبقات پایین جامعه در آن محدوده زندگی میکردند و همین مسئله موجب میشد تا فرصت بسیار مناسبی برای شکوفایی ذخیرهای از استعدادهای ورزشی فراهم شود.راهآهن باشگاهی بود که دقیقا مثل یک آکادمی و مرکز تربیت جوانان فعالیت میکرد و به لحاظ موقعیت جغرافیایی با تراکم جمعیتی در منطقه روبرو بود. طبقات پایین جامعه در آن محدوده زندگی میکردند و همین مسئله موجب میشد تا فرصت بسیار مناسبی برای شکوفایی ذخیرهای از استعدادهای ورزشی فراهم شود. فوتبال یک چالش بسیار جذاب دائمی است، هر روز باید تمرین و به صورت منظم زندگی کنید. راهآهن اصلیترین مرکز تولید بازیکن تیمملی بود و بیش از هر تیم باشگاهی دیگری به تیمملی خدمت کرده است و بسیاری از بازیکنان از مسیر راهآهن به تیمهای بزرگ تاج و شاهین میپیوستند و عموما بازیکنان مطرح در رده جوانان عضو این تیم بودهاند.
باشگاه راهآهن در حوزه استعدادیابی به خوبی فعالیت میکرد و تیم شهرآرا چند مرتبه به باشگاه راهآهن رفت و بنده را در ۱۵ سالگی انتخاب کردند تا در تیم جوانان راهآهن بازی کنم. ۱۶ ساله بودم که عضو تیم بزرگسالان راهآهن شدم و در عین حال برای تیم جوانان بازی میکردم.
آن زمان مسائل مختلفی در رابطه با اعتیاد جوانان وجود داشت و باشگاه راهآهن محل نجات بسیاری از جوانان بود. به شخصه شاهد بودم که جوانان با چه انگیزهای میآمدند و از طریق ورزش رشد میکردند. همه جوانان نیازمند تحرک و پویایی هستند و ورزش میتواند فرصت ساخته شدن افراد و مواجه آنها با زندگی سخت را فراهم سازد. ورزش از نظر اجتماعی نقش بسیار موثری ایفا میکند و بسیاری از جوانان توانستند با استفاده از ورزش خود را از مصائب و مشکلات نجات بخشند، بنده نیز موفقیتهای خود را مرهون دوره ورزشی به عنوان یک دوره سازنده میدانم.
مسابقات باشگاهی تهران آن زمان مهمترین مسابقات فوتبال کشور بود و حدود ۱۶ تیم باشگاهی در سال با یکدیگر رقابت میکردند. در مسابقات باشگاهی حضور پیدا کردم و خیلی زود برای تیم ملی جوانان انتخاب شدم. در سال پایانی دبیرستان حضور داشتم و سال اول عذرخواهی کردم و نتوانستم تیمملی جوانان را همراهی کنم اما سال بعد که دیپلم خود را گرفتم مجددا برای تیم ملی جوانان انتخاب شدم و در ۱۸ سالگی به این تیم پیوستم و به مسابقات آسیایی تایلند اعزام شدم. تیم ما در آن دوره مسابقات با بدشانسی سوم شد و سال پس از آن مجددا (سال ۱۳۵۲) در مسابقات آسیایی جوانان که در تهران برگزار شد شرکت کردیم و توانستیم به مقام قهرمانی دست پیدا کنیم. بنده همچنان میتوانستم برای تیمملی جوانان بازی کنم اما به تیمملی زیر ۲۳ سال رفتم و در عین حال در تیمملی ب بزرگسالان حضور داشتم و سال ۱۳۵۴ نیز به اردوهای تیمملی بزرگسالان دعوت میشدم.
در فینال مسابقات آسیایی جوانان به مصاف ژاپن رفتیم و ورزشگاه آزادی از جمعیت پر شده بود و توانستیم تیم حریف را با نتیجه یک بر صفر شکست دهیم و قهرمان شویم. ورزشگاه آزادی به تازگی افتتاح شده و با فاصله خارج از تهران بود. شرایط تهران با امروزه بسیار متفاوت، آسمان آبی بود و باد میوزید و جمعیت به این شکل در تهران افزایش پیدا نکرده بود.
در دوره جوانی بین دو راهی فوتبال و تحصیل قرار نگرفتید؟
بنده هرگز فوتبال را به تحصیلات اولویت ندادم و به همین دلیل نیز سال اول که به تیمملی جوانان دعوت شدم چون در سال آخر دبیرستان بودم، عذرخواهی و اقدام به درس خواندن کردم و بعدها نیز درس و تحصیلات را به عنوان اولویت خود انتخاب کردم. زمانی نیز که به دانشگاه رفتم شرایط برای درس خواندن بیشتر فراهم بود. همواره علاقمند بودم به تیمملی بزرگسالان دعوت شوم اما هرگز به این فکر نکردم که حرفه اصلیام ورزش باشد؛ در عین حال ورزش حرفهای در ایران وجود نداشت و آن سالها صرفا برخی بازیکنان معروف مبالغ بیشتری دریافت می کردند.
اگر آن زمان دستمزدها حرفهای بود، فوتبال را انتخاب میکردید؟
هرگز به ورزش به عنوان حرفه اصلی فکر نمی کردم و همواره آن را دوره موقتی و کوتاه می دیدم که در سن ۳۰ تا ۳۵ سالگی باید آن را ترک کرد و جای خود را به جوان ترها داد. آن زمان حتی کشورهای صاحب نام فوتبال نیز به صورت هنگفت پول پرداخت نمی کردند و شرایط ورزش به گونه دیگری بود.
از ابتدا دروازهبان بودید؟
بله. به دروازهبانی در رشته فوتبال علاقمند بودم، آن زمان نیز دروازهبان تیمملی بزرگسالان مرحوم عزیز اصلی بود و نقش چند دروازهبان دیگر نظیر مجید روستا، اکبر مالکی و فرامرز ظلی برای بنده در تیمملی و تیمهای باشگاهی ویژه بود.
با چه بازیکنان مطرحی همبازی بودید؟
حسن روشن همبازی بنده بود و مسیح مسیحینیا، محسن ذاکری، محسن یوسفی و جواد اللهوردی از دیگر بازیکنانی بودند که با آنها هم دوره و همبازی بودم.
مقطع کارشناسی خود را چگونه پشت سر گذاشتید؟
در مقطع کارشناسی در رشته علوم بانکی و در موسسه علوم بانکی که متعلق به بانک مرکزی بود تحصیل کردم و همزمان درتیم ملی جوانان و اردوهای تیم ملی بزرگسالان حضور داشتم.
آن سالها وضعیت مسابقات فوتبال در کشور چگونه بود؟
فضای مسابقات بسیار مطلوب بود و مسابقات به صورت منظم برگزار میشد، پس از آن مسابقات جام تخت جمشید به صورت لیگ ملی مدنظر قرار گرفت و تیمهای شهرستانی اضافه شدند و در سالهای اول ۸ تیم از تهران و ۸ تیم از شهرستانها انتخاب میشدند و سالانه یک تیم از تهران و شهرستانها سقوط می کردند و در عین حال یک تیم از تهران و یک تیم از شهرستانها به مسابقات تخت جمشید صعود میکردند که متاسفانه بعدها این رویه به هم خورد و خیلی چیزها در اثر خصوصیسازیها و نگاه تجاری به ورزش نابود شد و بسیاری فرصتهای ورزشی از بین رفت.
چه سالی به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدید؟
از سال ۱۳۵۴ به اردوهای تیمملی بزرگسالان دعوت شدم، حدود ۲۲ سال داشتم و از سایر بازیکنان جوانتر بودم. در تیم راهآهن بازی میکردم و این مسئله از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود که به چه تیمی تعلق دارید. همواره ۷ نفر از تیم تاج و ۷ نفر از تیم شاهین دعوت میشدند و به نوعی دعوت بازیکنان به تیم ملی سهمیهبندی شده بود. همواره خودم را متعلق به تیم راهآهن میدانستم و از ابتدا هم به دلیل نفوذ سیاسی به تیمهای بزرگ تعلق خاطر نداشتم چراکه از امتیازهای ویژهای برخودار بودند و بنده علاقهای به این امتیازهای ویژه نداشتم.همواره ۷ نفر از تیم تاج و ۷ نفر از تیم شاهین دعوت میشدند و به نوعی دعوت بازیکنان به تیم ملی سهمیهبندی شده بود. همواره خودم را متعلق به تیم راهآهن میدانستم و از ابتدا هم به دلیل نفوذ سیاسی به تیمهای بزرگ تعلق خاطر نداشتم چراکه از امتیازهای ویژهای برخودار بودند و بنده علاقهای به این امتیازهای ویژه نداشتم.
مدتها مسابقات جوانان ایران برگزار میشد و همواره راهآهن یک سر و گردن از بقیه تیمها بالاتر بود و قهرمان میشد. علیرغم اینکه با تیمملی قهرمان آسیا شدیم و از تیمهای تاج و شاهین پیشنهاد داشتم اما در تیم راهآهن به فعالیت خود ادامه دادم. آن زمان روابط بازیکنان با تیم، باشگاه و لباسشان خاص بود و تعهدات اخلاقی وجود داشت و ملاحظات دیگری مطرح نبود، بنده نیز به باشگاه راهآهن تعلق خاطر داشتم و قبول نکردم به یکی از این دو تیم بروم.
مسابقات تیم ملی امید به این شکل منظم و ساماندهی شده برگزار نمیشد اما زمانی که تیمهای خارجی به ایران میآمدند تا با تیمملی بزرگسالان مسابقه دهند با تیمملی امید ایران نیز مسابقه دوستانه برگزار میکردند که به طور مثال میتوان به تیمهایی نظیر نیوکاسل و تیمهایی از مجارستان، چک، روسیه و…اشاره کرد.
سابقه بازی با تیمملی المپیک برزیل را نیز در کارنامه دارید؟
علاوه بر این با تیم المپیک برزیل در ورزشگاه تختی مسابقه دوستانه برگزار کردیم و بنده به عنوان دروازهبان اصلی به میدان رفتم. سال ۵۶ و اولین مسابقهای بود که در ورزشگاه تختی برگزار میشد، این دیدار با نتیجه مساوی دو بر دو به پایان رسید و برخی بازیکنان سرشناس برزیلی نیز این تیم را همراهی میکردند. آن زمان بازیکنانی که در المپیک شرکت میکردند در مسابقات جامجهانی نیز حضور داشتند و شرایط به گونهای نبود که مثل امروزه تمایزات حرفهای وجود داشته باشد.
چه شد که در سن ۲۵ سالگی علیرغم دعوت شدن به تیمملی بزرگسالان در اوج دوران فوتبال خود، خداحافظی کردید؟
از آبان ماه سال ۱۳۵۵ به مدت دو سال به سربازی رفتم و مامور به خدمت شدم و همزمان در تیمملی نیز حضور داشتم. آن زمان به باشگاه ماشینسازی رفتم و تحولاتی در باشگاه راهآهن رخ داده بود و مربی بنده را چند سالی کنار گذاشتند و همین سبب شد که به تبریز بروم. پس از دو سال به تهران آمدم و یک سال در تیم دارایی بازی کردم. کم کم به روزهای انقلاب رسیدیم و آن زمان فعالیتهای سیاسی و انقلابی داشتم و تا اوایل سال ۱۳۵۷ بازی میکردم. همزمان با انقلاب، مسابقات ورزشی به شدت کاهش پیدا کرد و دیگر به صورت منظم برگزار نشد و به نوعی نسل فوتبالی آن زمان با بدشانسی ورزشی روبرو شد و بنده نیز تصمیم گرفتم همان زمان از فوتبال خداحافظی کنم.
چه سالی به آمریکا رفتید؟
پس از انقلاب برای ادامه تحصیل به آمریکا و بیش از دو سال در مقطع کارشناسی ارشد در دانشکاه ایالتی مینهسوتا در رشته اقتصاد درس خواندم و سال ۶۰ بود که به کشور بازگشتم.
چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
سال ۱۳۵۸ همزمان با حمله عراق به ایران در آمریکا ازدواج کردم. سه پسر دارم و پسر دوم نیز دارای دو فرزند است.
سال ۱۳۶۰ پس از بازگشت از آمریکا به عنوان جوانترین رییس تاریخ فدراسیون فوتبال انتخاب شدید. چگونه این اتفاق رخ داد؟
زمانی که به ایران آمدم حدود دو ماه بعد برای تصدی پست ریاست فدراسیون فوتبال از سوی مرحوم مصطفی داوودی که رییس وقت سازمان تربیت بدنی بود دعوت شدم.
از قبل با وی آشنا بودید؟
خیر با وی آشنایی نداشتم و از سوی برخی دوستان مشترک با توجه به سوابق ورزشی معرفی شده بودم و در این بین تعلقاتم به ارزشهای دینی بی تاثیر نبود و قبل از انقلاب نیز وضعیتم مشخص بود که در اردوهای مختلف ورزشی چه شرایطی داشتم. در نهایت به فدراسیون فوتبال رفتم. فوتبال ایران آن سالها عملا تعطیل بود و طی ۶ ماه در سه رده مسابقات فوتبال را در تهران که شامل دسته یک، دو و سه بود راهاندازی کردم و این رویه را در استانها نیز مدنظر قرار دادیم و مسابقات استانی را برگزار کردیم.
آن زمان مسئله بسیار مهم این بود نگاه منفی به حوزه ورزش وجود داشت و تصور میشد ورزش یک ابزار تحمیق و کنترل سیاسی است که در دست حکومتها قرار دارد، بنابراین با توجه به اینکه نگاه و فضای انقلابی بر کشور حاکم بود، بسیاری از تیمها تعطیل شد و بسیاری از بازیکنان تیمملی فوتبال منفک و استعدادهای زیادی از فوتبال دور شدند و در عین حال آن زمان فوتبال همانند امروز نبود که ورزشکاران بتوانند از فرصتهای ورزشی در سایر کشورها استفاده کنند و جذب تیمهای فوتبال خارجی شوند.
بنده کمتر از یکسال در فدراسیون فوتبال بودم و در ماههای ابتدایی سعی کردم فوتبال را در سطح محلات توسعه دهم. پیش از تعطیلی فوتبال در ایران در سالهای ابتدایی انقلاب، طی ماه رمضان فوتبال در سطح محلات بسیار دنبال میشد و یکی از اقداماتی که مدنظر قرار دادیم این بود که تعداد بسیار زیادی توپ خریداری و در سطح محلات تهران و شهرستانها توزیع کردیم تا جوانان بتوانند فوتبال بازی کنند.
توسعه فوتبال از سطح محلات در دستورکار قرار گرفت و علاقمندی بسیار زیادی نسبت به فوتبال در سطح محلات کشور در حالی که فوتبال در کشور تعطیل شده بود، وجود داشت و با استقبال بسیار خوبی از سوی مردم در ماه رمضان روبرو شدیم. در تهران سه رده دسته اول، دوم و سوم را راهاندازی کردیم که خوشبختانه شروع جدی برای برگزاری مسابقات فوتبال بود چراکه عملا فوتبال تعطیل شده بود.
بودجه فدراسیون نیز بسیار ناچیز بود اما کم کم تیمملی فوتبال را تشکیل دادیم و مجددا این تیم در مسابقات آسیایی شرکت کرد و عملا فوتبال به تدریج به گذشته خود در ایران بازگشت. قبل از انقلاب تیمملی فوتبال ایران بهترین تیم آسیا و توانسته بود چند دوره مقام قهرمانی را کسب کند و خوشبختانه تلاشها باعث شد فوتبال به موقعیت قبلی خود در ایران و آسیا بازگردد.
از انتخاب ناصر ابراهیمی به عنوان سرمربی تیمملی بگویید.
آن زمان فضای سیاسی علیه ورزش سنگین بود و در مورد فوتبال حساسیتهای خاصی وجود داشت. با توجه به فضای موجود بنده تصمیم گرفتم با توجه به محدودیتهای انقلاب به گزینه مناسبی برای تیمملی فوتبال برسم، ناصر ابراهیمی از شرایط و وجهه خوبی برخوردار بود و تصمیم گرفتم وی را به عنوان سرمربی تیمملی فوتبال ایران انتخاب کنم.
به چه دلیل از سمت ریاست فدراسیون فوتبال استعفا کردید؟
بنده سعی کردم به تدریج بازیکنان قبلی تیمملی فوتبال ایران را بازگردانم. قرار بر این بود که تیمملی به منظور شرکت در مسابقات آسیایی سنگاپور تشکیل شود. آن زمان ۷ نفر از تیم هما انتخاب شدند و زمانی که قرار بود تیم اعزام شود فضایی ایجاد شد که همراه با ملاحظات سیاسی بود. عنوان شد که ممکن است برخی بازیکنان پس از اعزام به کشور بازنگردند! بنده به رییس وقت سازمان تربیتبدنی اعلام کردم تمامی بازیکنان تیمملی را میشناسم، آنها جوانان علاقمندی به ورزش هستند و قول میدهم که هیچ اتفاقی در این زمینه رخ ندهد.
در مورد چند بازیکن حساسیت وجود داشت و عنوان کرده بودند که صلاحیت لازم را برای اعزام ندارند و این ریسک وجود دارد که به کشور بازنگردند. پس از صحبتهای اولیه و اعلام تعهد بنده نسبت به بازگشت بازیکنان تیمملی، رییس وقت سازمان تربیتبدنی متقاعد شد که این بازیکنان به مسابقات آسیایی اعزام شوند اما متاسفانه پس از جلسهای که بین ما برگزار شد، برخی افراد که به وی نزدیک بودند با صحبتهای خود روی رییس سازمان تربیتبدنی تاثیر گذاشته و در نهایت تصمیم گرفتند که بازیکنان مربوطه به مسابقات آسیایی اعزام نشوند و به همین دلیل نیز از تیمملی فوتبال ایران خط خوردند.در مورد چند بازیکن حساسیت وجود داشت و عنوان کرده بودند که صلاحیت لازم را برای اعزام ندارند و این ریسک وجود دارد که به کشور بازنگردند! پس از صحبتهای اولیه و اعلام تعهد بنده به نسبت به بازگشت بازیکنان تیمملی، رییس وقت سازمان تربیتبدنی متقاعد شد که این بازیکنان به مسابقات آسیایی اعزام شوند اما متاسفانه پس از جلسهای که بین ما برگزار شد، برخی افراد که به وی نزدیک بودند با صحبتهای خود روی رییس سازمان تربیتبدنی تاثیر گذاشته و در نهایت تصمیم گرفتند که بازیکنان مربوطه به مسابقات آسیایی اعزام نشوند و به همین دلیل نیز از تیمملی فوتبال ایران خط خوردند.
پس از خط خوردن این بازیکنان از تیمملی فوتبال ایران و عدم موافقت با اعزام تمامی آنها به مسابقات آسیایی، بنده تصمیم گرفتم از سمت ریاست فدراسیون فوتبال استعفا دهم و به رییس سازمان تربیتبدنی اعلام کردم شما پس از توافق با بنده نسبت به خط زدن برخی از بهترین بازیکنان تیمملی اقدام کردهاید و این مسئله فضای تیمملی را تحت تاثیر قرار داده است و به همین دلیل دیگر تمایلی به ادامه فعالیت در سمت ریاست فدراسیون فوتبال ندارم و این مسئولیت را به فرد دیگری واگذار میکنم. آن زمان فضای انگ زدن و برچسب زدن بسیار رواج داشت، هرچند برخی مسائل وجود داشت و بیربط نبود اما آنگونه نبود که روایت میکردند، حتی برخی بازیکنان از نظر اعتقادی بسیار خوب بودند. شاید سایر افراد نیز به دینداری شهره نبودند اما انسانها و افراد بسیار خوبی بودند. شایعههایی وجود داشت که برخی از این افراد به گروههای سیاسی مخالف انقلاب وابسته هستند و بنده در تلاش بودم با توجه به روابط خوبم با این بازیکنان بتوانم اگر شائبهای در مورد آنها وجود دارد برطرف کنم.
زمانی که این بازیکنان را خط زدند برای بنده بسیار شوک آور بود چرا که در حال کار کردن و فعالیت با آنها بودم و بهانههای لازم به برخی افراد تصمیمگیر داده شده بود. اسامی این بازیکنان مشخص و بعضا از جامعه طرد شدند چرا که برخی از آنها سرشناس بودند و به یکباره از تیم ملی کنار گذاشته شدند. در ابتدا تعداد این افراد حدود ۷ نفر بود که در نهایت ۴ نفر از آنها در تیمملی ماندند و ۳ نفر خط خوردند.
واکنش رییس سازمان تربیتبدنی به استعفای شما چه بود؟
با استعفای بنده موافقت شد چرا که همه چیز مشخص بود و به صراحت دلیل استعفای خود را که تغییر نظر رییس وقت سازمان تربیتبدنی بود، اعلام کرده بودم.
چه سالی به سازمان تربیتبدنی رفتید؟
سال ۱۳۶۲ یعنی یکسال پس از استعفا از فدراسیون فوتبال به دعوت داودی شمسی به عنوان رییس جدید سازمان تربیت بدنی که جایگزین مصطفی داوودی شده بود به عنوان قائم مقام این سازمان و معاون فنی و امور فدراسیونها منصوب شدم. وی تجربه چندانی در حوزه ورزش نداشت و به همین دلیل از بنده دعوت به همکاری شد؛ آن زمان سازمان تربیت بدنی چندان تنوع در فعالیت نداشت و معاونت های آن محدود بود.
چه مدت زمانی در سازمان تربیت بدنی فعالیت کردید؟ در مورد این دوره زمانی توضیح دهید.
حدود دو سال در سازمان تربیت بدنی فعالیت کردم و علت حضور بنده در این سازمان، اعتلای ورزش و اهمیت ویژه به آن بود. یکی از مسائلی که مدنظر قرار داشت مشکلات مربوط به جوانان بود چرا که فرصتهای ورزشی بسیار محدود شده و بنده قصد داشتم این فرصتها مجددا در اختیار آنها قرار گیرد و به همین دلیل تمام تلاش خود را به کار بستم. در ابتدای امر از قهرمانان شناخته شده و با اخلاق هر رشته دعوت به عمل آوردم تا در فدراسیونهای مختلف قبول مسئولیت کنند؛ به طور مثال در فدراسیون کشتی، صنعتکاران را برای سرمربیگری تیم ملی کشتی دعوت کردیم و مشحون را برای ریاست فدراسیون بسکتبال برگزیدیم.
ورزشهای رزمی صرفا زیر نظر یک فدراسیون فعال بود و مرحوم مهرآیین مسئولیت آن را بر عهده داشت که آن را به پنج فدراسیون تبدیل کردیم؛ اولین فدراسیون تکواندو بود که جدا شد و به عقیده بنده توسعه تکواندو در ایران از همان زمان کلید خورد، در عین حال فضای جنگ نیز در کشور کمک کرد این دسته از ورزشهای رزمی سریع تر رشد کند و هرچند در این رشتهها نیازمند امکانات خاص هم نبودیم و با حداقل امکانات نظیر سالن ورزشی امکان فعالیت داشتند به همین دلیل تکواندو، کاراته، جودو و…اولین فدراسیونهایی بودند که آنها را تشکیل دادیم و سرمایهگذاری بسیار خوبی از نظر مشارکت اجتماعی و ایجاد ظرفیتها برای ورزش کردن جوانان مدنظر قرار گرفت و پایهریزی برای عمومی کردن این ورزش ها شکل گرفت.
آن زمان ورزش حرفهای به معنای امروزه وجود نداشت و عمومی کردن ورزشها با بنای مردمی در دستور کار سازمان تربیت بدنی قرار گرفت، متاسفانه آن روزها، نگاه به ورزش تفریحی بود و در شرایط جنگ هم اعتقادی وجود نداشت که باید به ورزش به صورت خاص توجه شود. با این وجود بسیاری از فدراسیونهای ورزشی را همان زمان تشکیل دادیم؛ به طور مثال فدراسیون بوکس یکی از فدراسیونهایی بود که خیلی علاقمند به تشکیل آن نبودند و عنوان میکردند رشته ورزشی خشن و آسیبزایی است اما خوشبختانه تعداد زیادی از فدراسیونها را تشکیل دادیم و افراد توانمندی را برای تصدی ریاست این فدراسیونها انتخاب کردیم.
چه سالی از سازمان تربیت بدنی جدا شدید؟ علت این جدایی چه بود؟
از سال ۶۲ تا ۶۴ در سازمان تربیت بدنی فعالیت کردم و علت جدا شدن از این سازمان نیز به مداخلههای بیرونی باز میگشت. ورزش حرکت رو به جلویی داشت و بیشتر مورد توجه قرار گرفت و به همین دلیل نیز میزان مداخلات افراد افزایش یافت و در امور فدراسیونها دخالت صورت میگرفت و همین مسئله موجب میشد فعالیتها به نحو مطلوب و برنامهریزی شده پیش نرود. متاسفانه با فضای به وجود آمده خیلی همسو و همدل نبودم و احساس میکردم که موانعی در رابطه با توسعه ورزش در کشور که آن را در مسیر مشخصی آغاز کرده بودیم، وجود دارد.از سال ۶۲ تا ۶۴ در سازمان تربیت بدنی فعالیت کردم و علت جدا شدن از این سازمان نیز به مداخلههای بیرونی باز میگشت.
رابطهتان با فدراسیون فوتبال چگونه بود؟
رابطه خوبی بین سازمان تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال وجود داشت و رییس فدراسیون فوتبال آن زمان بهروز صحابه از دوستان ما بود که بنده وی را انتخاب کرده بودم.
خاطره ای از دوران فعالیت خود در سازمان تربیت بدنی برای بازگو کردن دارید؟
برگزاری دیدار تیم های فوتبال استقلال و پرسپولیس با حدود ۱۲۰ هزار تماشاگر در زمان فعالیت بنده در سازمان تربیت بدنی انجام شد و جمعیت بیسابقهای به ورزشگاه آزادی آمده بودند. این مسئله نشان میداد چه استقبال بینظیری نسبت به ورزش در کشور وجود دارد و با توجه به محدودیتهای به وجود آمده، جذابیتهای فوتبال بیشتر هم شده بود و خوشبختانه این دیدار بدون هیچ تنش و درگیری برگزار شد.
شما پس از سال ۶۴ از ورزش به صورت همیشگی منفک شدید؟
بله، پس از سال ۶۴ به عنوان سردبیر کیهان ورزشی انتخاب شدم و مدتی نیز سردبیر کیهان انگلیسی بودم.
پس از سال ۶۴، پیشنهاد قبول مسئولیت در ورزش ایران به شما ارائه نشد؟
چندین مرتبه دعوت به همکاری شدم؛ سال ۷۱ از بنده دعوت به عمل آمد که به عنوان رییس سازمان تربیتبدنی فعالیت کنم اما به دلیل اینکه در حال خروج از کشور به منظور تحصیل در مقطع دکتری در رشته اقتصاد در کشور انگلیس بودم، نپذیرفتم. پس از بازگشت به ایران نیز چند مرتبه برای فعالیت در سمت ریاست فدراسیون فوتبال به بنده پیشنهاد شد که قبول نکردم. جدیترین پیشنهاد نیز از سوی مهرعلیزاده به عنوان رییس وقت سازمان تربیتبدنی در اوایل دهه ۸۰ مطرح شد تا به عنوان رییس فدراسیون فوتبال فعالیت کنم.
به چه دلیل نپذیرفتید؟
افرادی که در حوزه ورزش فعالیت میکنند حمایت سیاسی نداشته و ندارند و همیشه این مسئله وجود داشته است. حتی اگر رییس سازمان تربیت بدنی میشدید یا وزیر ورزش باشید، پشتوانه سیاسی ندارید و از سوی رییس جمهور مورد حمایت قرار نمیگیرید.فضای ورزش آن سالها خیلی تغییر کرده بود و دیگر خیلی فضای ورزش را نمیپذیرفتم. افرادی که در حوزه ورزش فعالیت میکنند حمایت سیاسی نداشته و ندارند و همیشه این مسئله وجود داشته است. حتی اگر رییس سازمان تربیت بدنی میشدید یا وزیر ورزش باشید، پشتوانه سیاسی نداشته و ندارید و از سوی رییس جمهور مورد حمایت قرار نمیگیرید.
اگر به گذشته بازگردید، انتخاب شما ورزش است یا اقتصاد؟
به شخصه فکر میکنم ورزش از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است اما به دلیل اینکه مسئولان کشور اهمیت و نقش ویژه ورزش را نمیدانند و متوجه نیستند تا چه حد ورزش میتواند در تنظیم مسائل جامعه نقش داشته باشد و صرفا نگاه تفننی و تفریحی به ورزش دارند درحالی که ورزش نقشهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روانشناختی بسیاری دارد، بنابراین کار کردن در چنین فضایی بسیار سخت است. همواره تاسف میخورم که ظرفیتهای بزرگ در ورزش ایران محقق نمیشود.
سیاست بسیار تعیین کننده و روی ورزش و اقتصاد اثرگذار است. نقش و اهمیت اقتصاد در زندگی بر کسی پوشیده نیست و در حالی که به ورزش بسیار علاقمند هستم اما انتخاب نهایی بنده، اقتصاد است.
به چه دلیل اقتصاد ورزش در ایران تا این حد آشفته است؟ چرا هیچ نظارت و پاسخگویی وجود ندارد و طی سالهای گذشته، میلیونها دلار در ورزش ایران از بین رفته است؟
اول باید به سراغ اقتصاد برویم و بگوییم به چه دلیل اقتصاد ایران اینگونه است؟ اقتصاد ایران، اقتصاد غارتی است و صرفا مسئله ورزش نیست. در اقتصاد مقیاسهای فساد بزرگتر است و در ورزش این مقیاسها کوچکتر اما همچنان قابل توجه و بسیار مخرب است. علت اصلی این است؛ افرادی که در حوزه ورزش حضور دارند و مرتکب فساد میشوند به کانونهای قدرت وصل هستند اما با این تفاوت که در ورزش عموما فسادها شخصی است در حالی که در حوزه اقتصاد فسادها ساختاری و شخصی است. علت اینکه برخوردی با این افراد عملا صورت نمی گیرد این است که افراد مذکور به جریانات قدرت متصل هستند و مادامی که از مصونیت سیاسی برخوردار باشند، مشکلات جدی همچنان ادامه خواهد داشت.
نظرتان در رابطه با منابع مالی که از بیتالمال به ورزش ایران تزریق وگاها حیف و میل میشود، چیست؟
پولی که بودجه عمومی کشور است باید صرف توسعه ورزش عمومی شود و قطعا باید در حوزه ورزش دانشآموزی، ورزش سالمندی، ورزش زنان و…صرف شود تا مردم بتوانند به صورت ارزان ورزش کنند. سلامت جسمی مردم موجب می شود که شهروندان خیلی بهتری داشته باشیم، ضمن اینکه ورزش تاثیرات بسیاری روی محیط زیست و کیفیت زندگی دارد.
یکی از دلایلی که فساد در ورزش وجود دارد این است که تمام منابع مختص به ورزش جایی رفته که نباید! متاسفانه باشگاههای مختلف دولتی و شبهدولتی هستند و از منابع عمومی برای آنها هزینه میشود. چیزی به عنوان ورزش خصوصی در کشور ما وجود ندارد و همین مسئله موجبات سوءاستفاده اقتصادی و سیاسی را برای گروههایی در کشور فراهم کرده است و هرچند راهکارهایی برای خروج از وضع موجود وجود دارد اما مادامی که نهادهای قدرت در کشور وجود دارند و نسبت به وضع موجود ورزش تعیین کننده هستند و در صف بندیها و یارکشیهای ورزش به صورت پررنگ ایفای نقش میکنند و به دنبال دوختن کلاه برای شخص، گروه و حزب متبوع خود هستند، مشکلات مالی ورزش در ایران کماکان ادامه خواهد داشت؛ این رویه نقش افراد صاحب قدرت را نشان میدهد، افرادی که در عین حال صاحب ثروتهای گسترده نیز شدهاند و از ورزش برای موقعیتهای اجتماعی خود بهره میبرند.
به عنوان سوال پایانی، شما به شخصه موافق خصوصیسازی دو باشگاه استقلال و پرسپولیس هستید؟
فوتبال در دنیا یک ورزش مردمی و سیاسی است اما خصوصیسازی به این معنا، فساد دیگری است؛ خصوصیسازی باید واقعی باشد و باشگاهها به صورت سهامداری اداره شوند و سهامداران نیز طرفداران باشگاهها باشند. خصوصیسازی باید همانند آن چیزی باشد که در دنیای مدرن مدنظر قرار میگیرد و این باشگاهها توسط افرادی اداره شوند که دارای اهلیت هستند، در عین حال دولت نباید این باشگاهها را کاملا به حال خود رها کند بلکه نظارت بر سلامت فعالیتها مسئله بسیار مهمی است که باید مدنظر قرار گیرد.
دیدگاهتان را بنویسید