آرام و باطمانینه راه میرفت اما خلق و خوی نظامی را همچنان داشت. بعد از گذشت حدود ۵ دهه آنقدر خوب راوی روزهای اوج واترپلو و لحظه قهرمانی ایران در بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ بود که گویی همین دیروز بوده است. همانقدر که با غرور از ساخت بهترین استخر دنیا در ایران حرف میزد به خاطر تخریب این شاهکار معماری اشک در چشمانش جاری شد.
حسین توکلی یکی از بهترین بازیکنان واترپلوی ایران است که از ۹ سالگی شنا را در حوض خانه فرا گرفت و کمکم در استخر امجدیه به عناوین قهرمانی رسید. او از ۱۶ سالگی وارد واترپلو شد و به عنوان کاپیتان و مربی در کنار تیم ملی ایران بود که در بازیهای آسیایی قهرمان شدند و مجوز حضور در المپیک مونترال را کسب کردند. او علاوه بر واترپلو و شنا در والیبال هم فعال بود و دو عنوان قهرمانی ارتشهای جهان را در کارنامه دارد.
حسین توکلی با حضور درنخست ورزشی درباره روزهای قهرمانی این رشته، استخر “آزادی” بهترین استخر دنیا، حسرتها و خاطراتش سخن گفت. متن کامل گفتوگوی او را در ادامه میخوانید.
ابتدا از خودتان شروع کنید که بچه کجا هستید و چگونه با واترپلو درآمیخته شدید؟
– در سال ۱۳۲۵ در تهران و خیابان بهارستان متولد شدم. من و خواهر برادرهایم خانوادگی به ورزش علاقه داشتیم. خانه ما بزرگ بود و حوض بزرگی داشت. از ۹ یا ۱۰ سالگی در حوض خانه شنا می کردم و شنا را یاد گرفتم دو برادر بزرگتر از خودم هم داشتم که هر چند قهرمان نبودند ولی همیشه مرا به ورزش تشویق میکردند. از شنا شروع کردم و قهرمان و رکورددار شنا بودم.
زمانی که من نوجوان بودم و واتر پلو بازی میکردم همیشه روی بدن مان گِل و لای بود ولی باور کنید در همان شرایط سخت ما از صفر به ۱۰۰ رسیدیم.آن زمان امکانات مثل امروز نبود، استخر سرپوشیده و روباز نداشتیم. تنها یک استخر امجدیه در تهران بود که حالا سرپوشیده شده است. استخرهایی هم مثل استخر بوستان بود که آب آن همیشه گِلآلود بود. با آب چاه هم پر نمیشد آب جوی بود. زمانی که من نوجوان بودم و واتر پلو بازی میکردم همیشه روی بدن مان گِل و لای بود ولی باور کنید در همان شرایط سخت ما از صفر به ۱۰۰ رسیدیم. من در همان شرایط قهرمان و رکورددار شنا و واترپلو بودم.
زمانی که دیپلم گرفتم میخواستم برای بورسیه به آمریکا بروم یعنی برادرم در آمریکا درس میخواند و برایم بورسیه آمریکا گرفته بود ولی آن زمان از شهربانی به سراغ قهرمانان می آمدند و برای افسری دعوت میکردند. من را هم به دانشکده افسری بردند. من در آنجا مشغول شدم اما همزمان در اردوها و مسابقات تیم ملی واترپلو هم حضور داشتم.
آن زمان چون استخر سرپوشیده نبود و زمستان نمیشد شنا کرد باید یک ورزش دیگری را انتخاب میکردم که به والیبال رفتم. اتفاقا در والیبال هم استعداد داشتم، قهرمان شدم و به تیم ملی رفتم. کاپیتان تیم ارتش بودم و در مسابقات ارتشهای جهان که به میزبانی تهران و عربستان (۱۳۴۷ و ۱۳۵۱) برگزار شد طلا گرفتیم. در تابستان ها دوباره به استخر می رفتیم.
دیدگاهتان را بنویسید