نخست نیوز – این روزها وهمزمان با اکران فیلم “اتومبیل ” که درآن بازی میکند تصویری از ارسلان قاسمی بازیگر جوان سینما و تلویزیون در کنار 3 بادیگارد منتشر شده است .ارسلان قاسمی، بازیگر سینما در اکران مردمی فیلم اتومبیل در پردیس سینمایی ملت حضور یافت.نکته جالب این داستان حضور این بازیگر 26 ساله همراه با چند بادیگارد در این مراسم بود. هر سه بادیگارد ارسلان قاسمی در شرایط کرونا ماسک زده بودند اما این بازیگر جوان بدون ماسک جلوی دوربین عکاسان حاضر شد.
ارسلان قاسمی در مجموعههای تلویزیونی “یوسف پیامبر” و “در چشم باد” بازی کرده بود. همچنین ارسلان قاسمی در عالم خوانندگی هم فعالیت کرده است. این بازیگر جوان سینما و تلویزیون متولد 1 خرداد 1374 در تهران هست و 26 سال سن دارد.قاسمی در سن هفتسالگی برای اولین بار جلوی دوربین رفت.او دو خواهر دارد و یک برادر.وی دارای دیپلم کامپیوتر هست.اولین سابقه بازیگری وی مربوط به زنجیره در چشم باد هست که قاسمی نقش کودکیهای پارسا پیروز فر را بازی میکرد.ارسلان قاسمی بعدازآن نیز در زنجیره یوسف پیامبر نیز حضور داشت و بعدازآن در مجموعههای دیگری به ایفای نقش پرداخت.آخرین تجربه او در بازیگری حضور در زنجیره یاور هست که در رمضان 1400 پخش میگردد.مدتهاست اخباری در شبکههای اجتماعی و سایت های مختلف مبنی بر ازدواج ارسلان قاسمی با ترلان پروانه بازیگر دختر که این دو پیشازاین تجربه همکاری در چند فیلم و سریال را داشتهاند مطرح بود که چندین بار توسط هر دو طرف تکذیب گردید .ارسلان قاسمی نیز به تازگی در جدیدترین مصاحبه اش با سامان گوران گفته است که او یک نفر دیگر را دوست دارد و الان در زندگیاش است و دوست ندارد اسمش را کنار ترلان پروانه بگذراند . برخی از طرفداران وی فردی که ارسلان قاسمی عاشق اوست را دیبا صالحی نامبردهاند که قاسمی چندی پیش عکسی از او با خودش منتشر کرده بود. خود ارسلان قاسمی درباره ورودش به حرفه بازیگری میگوید: در خانواده و نزدیکان من کسی اهل بازیگری و هنر و… نبوده بهجز یکی از پسرداییهای مادرم که او هم در ایران زندگی نمیکند و از ما دور است. برخلاف اکثر بچهها که کارشان را از تیزرهای تبلیغاتی شروع میکنند، بازیگری را از سریال «در چشم باد» شروع کردم. بهاره رهنما که دوست صمیمی و همکلاسی دوران کودکی مادرم است مرا به دستیار آقای جعفری جوزانی، کارگردان سریال «در چشم باد»، معرفی کرد و او هم مرا برای نقش کودکی های پارسا پیروزفر پسندید. آن موقع هفت سالم بود. تجربه عجیبی بود.به خاطر آن کار سه سال و نیم شمال بودم. برای من که بچه کوچکی بودم و قبلا هم این کار را انجام نداده بودم و «در چشم باد» هم یک کار سنگین و تاریخی بود، سخت بود. اما شرایطی هم که آقای جوزانی و آقای کاسه ساز در طول کار فراهم کرده بودند، خوب بود و از سختی کار کم می کرد. برای اولین بار بود که این حجم آدم را می دیدم و مجبور بودم با 30، 40 نفر آدم یک جا باشم و زندگی و کار کنم.استرس داشتم و احساس دلتنگی و غربت می کردم. فقط لطفش به بچه های هم سن و سالم مثل بیتا توکلی بود که با هم بازی می کردیم و حضورشان نمی گذاشت خیلی متوجه سختی ها شوم. حتی درس خواندن ما با بچه های عادی فرق داشت. معلمی به اسم آقای رجبی که از فومن به محل استقرار ما در ماسوله می آمد و به من و بیتا توکلی و پوریا، پسر خانم متخصص، درس می داد.بعد از فومن برگه امتحانات را می آوردند و از ما امتحان می گرفتند و بعد از فومن برایمان کارنامه صادر می کردند. ما هم خیلی اذیت می کردیم. هر روز یکی مان بهانه می گرفت و مثلا می گفت خسته ام و سر کلاس نمیروم و… امیدوارم آقای رجبی هر جا هست از سر اذیتهایی که کردیم، بگذرد.وی در خصوص آرمانهایش هم میگوید: اول اینکه در کارم دوست ندارم فقط به ایران محدود شوم و دوم اینکه دوست ندارم جای کسی یا شبیه کس دیگری باشم. میخواهم جایگاه خودم را داشته باشم. در زندگی هم میخواهم بهجایی برسم که بتوانم رفاه خودم و خانوادهای که در آینده تشکیل میدهم را تامین کنم و برای خودم و آنها آینده امن و راحتی بسازم.
دیدگاهتان را بنویسید