نخست نیوز: جواد ظفر امیلی _اگر واژه دلنشین عشق از ادبیات و روابط انسانی حذف شود بدون شک ادبیات بهروز مرگی و زوال خیال منجر و انسانها دستشان برای همیشه بسته میماند.
هیچکس توان تضعیف عشق را ندارد و هیچگاه عشق کسی را ذلیل نساخته بلکه عاشقان همیشه انگشت نمای اشخاص متعالی و بزرگ بودهاند اینکه میگویند .
عشق جایی در کلام الهی ندارد بدون تردید حرفی از سر عشق ناشناسی ست چراکه عشق ذاتاً ماهیتی ست و آنچه این واژه را پرطمطراق و سکر آور کرده است نامش نبوده بلکه کیفیت خاص آن میباشد که وقتی در کسی حلول کند وی را قدرتی مهارنشدنی در زمینههای فداکاری و جان بازی و ازخودگذشتگی و بخشش عطا میکند که در احوال عادی بروزش محال هست چون عاشق از هستی و تمامی خودش تنها چیزی را که میبیند معشوق و محبوب است حتی سرمایه و دارایی خویش را بهپای محبوب میریزد تا حدی که اندوختههایش را برای معبود فدا میکند و تنها به معشوق میاندیشد حتی اگر محبوب فارغ از او باشد بخشش ، رحمت و لطف باریتعالی هم از جنس عشق است که در عاشقان زمینی هرگز به این اندازه ظهور نکرده و نمیکند که در عنایت حضرت حقتعالی متجلی میشود خداوند خالق و آفریننده عشق بوده و عشقش را به همه بندگانش اثبات نموده است و در آیه مبارکه والدین آمنو اشد حبا ا… به زیبایی و بلاغت هرچه تمامتر ، شدت دوست داشتن بندگانش را به پروردگاررا به رخ کافران کشیده است مگر می توان تصور کرد بندهای محبوبش را در حد عاشقی دوست بدارد و خداوند وی را کمتر از این حد دوست داشته باشد محال است که چنین باشد و غیرممکن است که اینچنین حال و احوالی عشق نباشد برای همین است که نام عاشقان در ذهن عام و خاص ثبتشده است و بالطافت و ملاحت جریان دارد عاشقان در تاریخ جایگاهی ندارند بلکه در قصهها جاری هستند ازآنرو که در تاریخ جنگ و ستیزه ، مبارزه و رویارویی به تصویر کشیده میشود اما قصهها صلح بدون جنگ را روایت میکند آنجایی که عشاق با اشتیاق خود را قربانی معشوق میسازند .
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.
دیدگاهتان را بنویسید