×
×
جدیدترین‌‌ها

نقد و بررسی فیلم سینمایی «آمونیت»؛
اجتماع ایده‌های دست‌خورده

  • کد نوشته: 2859
  • تیر 2, 1399
  • فیلم «آمونیت» قرار بود در فستیوال کن ۲۰۲۰ اکران شود اما پاندمی کرونا برگزاری این رویداد را لغو کرد و فقط به صورت خصوصی و آنلاین اکران شد.
    اجتماع ایده‌های دست‌خورده

    نخست نیوز – مصطفی مسگری: فیلم «آمونیت» قرار بود در فستیوال کن ۲۰۲۰ اکران شود اما پاندمی کرونا برگزاری این رویداد را لغو کرد و فقط به صورت خصوصی و آنلاین اکران شد.

    «آمونیت» نه فیلم کارگردان است و نه فیلمنامه‌نویس. فیلم کارگردان نیست؛ چرا که پر است از ایده‌های دست خورده و تصاویر بی‌روح و از لحاظ تماتیک هم بسیار عقب‌‌تر از هم عصرانش. فرصتی برای بروز فیلمنامه‌نویس هم نیست؛ فرانسیس لی نه قصه‌ی تازه‌ای دارد و نه توانسته با شیوه‌ای جدید آن را هدایت کند. فیلم آمونیت حتی نسبت به داستان Portrait of a Lady on Fire هم با ظرافت کم‌تری تعریف شده و غنای کافی برای یک داستان‌سرایی عاشقانه را ندارد. نمادین می‌ماند و قصه‌اش نه تنها از پس نمادسازی مفاهیم بر نمی‌آید که حتی نمی‌تواند درست آن‌ها را بیان کند. فیلم آمونیت هر ایرادی که دارد، که کم هم نیست، از وجود یک خطا عاری است؛ ضعف بازیگری. آمونیت فقط و فقط فیلم بازیگران‌ است.

    صدا و سکوت و پالت رنگی یکسان، سه رکن اساسی در کارگردانی اثر است که البته به درد روایت قصه نمی‌خورد
    فیلم آمونیت در ادامه‌ی راه باز شده توسط Blue Is Warmest Color شکل گرفته و ایده‌ی مرکزی‌اش چیزی بیشتر نمایش یک رابطه‌ی همجنس بازانه چیز دیگری نیست، فرانسیس لی به عنوان خالق اثر از پس دراماتیک کردن قصه بر نمی‌آید؛ این اتفاق در فصل جدایی به شدت مشهود است، جایی که باید احساسات ما در بیشترین حالت ممکن برانگیخته شود، انگار ما در حال تماشای یک صحنه‌ی معمولی از فیلمی ملودرام هستیم به جای سکانسی غم‌انگیز در اثری تراژیک. فیلم‌های مشابه‌ا‌ش Call Me By Your Name و Carol حداقل از نظر بصری و‌‌ زیباشناسی تصاویر غنی‌تری را به ما نشان می‌دهند و با نگاه از منظر شخصی کارگردانشان به مسئله ‌همجنس‌گرایی ابعاد جدیدی از پیچیدگی این اتفاق در جهان معاصر را تشریح می‌کنند، ویژگی که آمونیت از هر نظر فقدان آن را احساس می‌کند.

    داستان فیلم آمونیت جایی در سواحل لایم ریجس،‌ در جنوب انگستان، شروع می‌شود. تاکید فیلم از ابتدا روی دیرینه‌شناسی و کشف و شهود است که به تناسبش در داستان رویدادی دراماتیک نمی‌بینیم. آمونیت برگرفته از زندگی دیرینه‌شناس معروف، ماری آنینگ (کیت وینسلت) است که قبل‌تر بخاطر اکتشافات مهم‌اش مشهور شده و حالا با فروش فسیل‌های معمولی به گردشگران ثروتمند، همراه مادرش روزگار می‌گذارند. داستان با ورود شارلوت (سیروشا رونان) قرار است وارد اولین پیچ داستانی خود شود؛ آنینگ به خاطر مشکل مالی قبول می‌کند تا از شارلوت بیمار برای مدتی نگه‌داری کند که این رابطه‌ی بیمار و پرستار منجر به ایجاد روابط احساسی بین آنها می‌شود . داستان فیلم واقعا چیز بیشتری از چند خطی بالا برای تعریف کردن ندارد و خیلی زود ناتوانی خودش در قصه پردازی را عیان می‌کند.

    در چنین داستان‌هایی چیزی که مهم است همذات‌پنداریِ کمابیش آشکار با کاراکترها و درک درست یا غلطِ شرایط آنهاست، که در آمونیت اصلا اتفاق نمی‌افتد. اگر حضور کیت وینسلت و سورشا رونان در نقش‌ها اصلی و بازی غریزی‌شان با چشم‌ها، عضلات صورت و مکث‌ها و کلمات ضربتی‌شان نبود فیلم یه یک فاجعه‌ی تمام عیار (البته اکنون هم خیلی دور از آن نیست) تبدیل می‌شد. ما هیچ پیشینه‌ای از ماری آنینگ نمی‌بینیم، نه می‌فهمیم سردی‌اش برای چیست و نه متوجه چرایی احساساتش می‌شویم. (بر خلاف The Imitation Game که آن هم درباره شخصیتی واقعی است که با دقت ساخته و پردازش شده) حتی ارتباط او با کارش، یافتن و کاوش سنگ‌های آمونیت را نیز، بی‌ارتباط با جنبه‌های دیگر فیلم‌ می‌یابیم. شخصیت سورشا رونان حتی کمتر پرداخته شده؛ رابطه‌ی او با شوهرش هیچ بسط و گسترشی پیدا نمی‌کند، نمی‌فهمیم علت نشان دادن سکانس‌های او با شوهرش به خاطر اضافه‌های کردن سویه‌های فمینیستی است یا نه؟ که اگر هست به بدترین شکل تصویر شده و اگر نیست پس چرا گنجانده شده؟ همچنین فیلم حتی ما را درک کلیت شخصیت شارلوت در فیلم هم راهنمایی نمی‌کند، آیا او زنی محصول رفتارهای تحکم‌آمیز مرد است یا دختری رشدنیافته و در آستانه‌ی بلوغ؟ فیلم هیچ جوابی به سوالات ما نمی‌دهد.

    حضور کیت وینسلتِ قبل‌تر برنده جایزه اسکار شده (برای فیلم Reader محصول ۲۰۰۸) به قدری متعهدانه و باشکوه است که تا حدی می‌تواند ضعف‌های فیلم را پوشش دهد؛ اگر فیلم اندک ارزشی داشته باشد فقط به خاطر ارزش افزوده‌ای است که بازیگرانش به آن بخشیده‌اند. وینسلت پا به سن گذاشته در کنار رونان جوانِ با استعداد، ترکیب خوبی برای نمایش بود که البته در کلیت اثر به بار ننشست. تلاش بی‌باکانه‌ی هر دوی بازیگران اصلی، مخصوصا در سکانس‌های پایانی، نمیتواند اثر را از منجلاب بیرون بکشد و فیلم آمونیت منفعل باقی می‌ماند.

    در نهایت عشق بین ماری آنینگ و دختر جوان، شارلوت برای مخاطب کشف نشده باقی می‌ماند و هرگز نمی‌تواند اثری مطبوع روی بیننده بگذارد. فیلم آمونیت فیلمی جشنواره‌ای است که جای سوژه‌ی خود را با ابژه‌اش اشتباه می‌گیرد؛ فرانسیس لی درگیر نشان دادن موضوع (رابطه همجنسگرایی) می‌شود و داستان را از یاد می‌برد و ما را در دریای تصاویر سرد و صداهای به کارنیامده‌اش، دست و پازنان رها می‌کند.

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *