×
×
جدیدترین‌‌ها

مرثیه ای برای رستگار اداره کل ورزش و جوانان استان

  • کد نوشته: 17886
  • شهریور 5, 1400
  • نخست نیوز – مجید خروشی– اداره کل ورزش و جوانان یکی از دیگر از زحمت کشان خود را براثر ابتلا به کرونا از دست داد ،بانویی که همیشه خندان پاسخگوی مراجعین بود مدتی که در روابط عمومی اداره کل ورزش و جوانان با وی همکاری داشتم روزهای خوب خبری را طی کردم روزهایی که به […]

    مرثیه ای برای رستگار اداره کل ورزش و جوانان استان

    نخست نیوز مجید خروشی– اداره کل ورزش و جوانان یکی از دیگر از زحمت کشان خود را براثر ابتلا به کرونا از دست داد ،بانویی که همیشه خندان پاسخگوی مراجعین بود مدتی که در روابط عمومی اداره کل ورزش و جوانان با وی همکاری داشتم روزهای خوب خبری را طی کردم روزهایی که به دنبال گفت‌وگو با مرشدان و پیش‌کسوتان ورزش استان بودم از کمک‌ها و اطلاعات وی به‌خوبی استفاده کردم و روی خوش ایشان برای همکاری یکی از مهمترین مواردی بود که انگیزه خبری و گزارشگری را برای من فراهم کرد گفت‌وگو با ورزشکاران هاکی یکی از درخواست‌هایی بود که از ایشان به یادگار دارم امیدوارم روحش در بهشت آرام بگیرد آیناز(سمیه)رستگار از اهالی ورزش بود و در کنار پدرش که سال‌ها برای والیبال استان زحمت کشیده است دلسوخته ورزش استان بود و همیشه تلاش کرد خدمات و تلاش های ورزشکاران را در صحنه مطبوعات به نمایش بزارد ،خوش ذوق و خوش‌سلیقه به دنبال عکس های ناب خبری بود تا مطلب و گزارش با عکسی ناب و تاثیر گذار در مطبوعات به چاپ برسد.

    دختـر دردانـه خانـواده رسـتگار دربسـتر بیمـاری گرفتار ویروس منحوس کرونا شـده  است و در تمـام نفس‌هایش بی مهری‌هایی را مرور می‌کرد که ایـن اواخـر امـان گلایه اش را بریده بود. هوشـنگ رسـتگار، پیشکسـوت نامـی والیبـال خراسـان، کـه سـال گذشـته به عنـوان ناظـر لیگ دسـته یک روی سـکو می‌نشست و عشـقش والیبال را نظاره می‌کرد، حـالا در غـم از دست دادن دخترش آینـاز رسـتگار است. حمید جوانبخت، از اهالـی والیبـال، که بازنشسـته دانشـگاه علوم پزشـکی اسـت، (وی همچنین  خدمات ارزنده‌ای در زمان بستری مرحوم حسن شفیعی دیگر پیشکسوت ورزش استان در هنگام بستری به علت ابتلا به ویروس کرونا کشید) پیگیر کارهای درمـان فرزند دوسـت قدیمی‌اش شـده بود. او دربـاره آخریـن وضعیـت آینـاز پیـش از سفر به دیار باقـی می گویـد: سـاعت ۹صبح بـود کـه بـا خواهـرش بـالای سـرش رفتیـم. اکسـیژن خونش بـه ۶۰ رسـیده بود و دکتـرش می‌گفت بایـد بـه آی سـی یو منتقل شـود. به او گفتم صبور بـاش و نترس.پیشکسـوت والیبـال صدایـش می بـرد و بعد ادامـه می دهـد: سـاعت۱۱ بود که پزشـکش بـا مـن تمـاس گرفـت و درحالی‌که گریـه می‌کرد، گفـت قبـل از اینکـه بـه آی سـی یو منتقل شود در اثر سکته  به دیار باقی شتافت.

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *