به گزارش نخست نیوز، واقعگرایی و ایدهآلیسم دو دیدگاه فلسفی متضاد هستند. به بیان خیلی ساده، واقعگرایی بر این باور است که جهان همانگونه که ما تجربهاش میکنیم، به نحو عینی و مستقل از ادراک و شناخت ما وجود دارد. این همان دیدگاهی است که پایهٔ فلسفی علوم طبیعی را شکل میدهد.
اما ایدهآلیسم معتقد است که جهان به شکلی که ما آن را تجربه میکنیم، در حقیقت توسط ساختارهای شناختی درون ذهن خود ما شکل میگیرد. بر این اساس، میان «جهانِ تجربهشده توسط من» و «جهان بیرونی در ذات خودش» تمایزی وجود خواهد داشت. در فلسفهٔ کانت، به این دو مفهوم بهترتیب «پدیدار» (Phenomenon) و «ذات» (Noumenon) گفته میشود. از دیدگاه ایدهآلیستی، امر ایدهآل (یعنی آن چیزی که ما از جهان درک میکنیم) همان «پدیدار» است و امر واقعی (یعنی آن چیزی که جهان واقعا به خودی خودش هست) همان «ذات».
شوپنهاور میگوید: «هیچ چیزی به اندازهٔ ایدهآلیسم بهطور مداوم و پیوسته دچار سوءتفاهم نمیشود، چرا که تصور میکنند این دیدگاه وجود واقعی جهان بیرونی را انکار میکند.»، اما حقیقت این است که ایدهآلیسم به خود جهان تجربی نمیپردازد، بلکه به نحوهٔ تأثیرگذاری ذهن ما بر آن میپردازد.
به بیان دیگر، ایدهآلیسم نه به مطالعهٔ خود جهان، بلکه به مطالعۀ شرایط ذهنیای که تجربهٔ ما از جهان را ممکن میسازند، میپردازد. این دیدگاه به یک معنا وجود جهان واقعی را انکار نمیکند، بلکه آن را بهعنوان یک «واقعیت ذهنی یا ایدهآل» که در ذهن سوژه ظاهر میشود، بازتعریف میکند.
جهان همچون «تصور» و «رویا»
آرتور شوپنهاور در اثر برجسته خود، «جهان به مثابه اراده و تصور»، اینگونه آغاز میکند: «جهان تصور من است» (شوپنهاور، ۱۸۱۸). از نظر او جهان به دو صورت توسط سوژه (ذهن آگاه) شکل میگیرد. اولا هر شیء در جهان که ما آن را به عنوان موضوعی برای «شناسایی» بدانیم، تنها در رابطه با یک «شناسنده» میتواند وجود داشته باشد. او توضیح میدهد که: «هر آنچه برای “دانش” وجود دارد، و به همین ترتیب کل این جهان، تنها «موضوعی برای شناسایی یک شناسنده» است؛ یعنی ادراکی برای یک ادراککننده؛ یا به عبارت دیگر یک تصور».
دیدگاهتان را بنویسید