به گزارش نخست نیوز، دکتر حسین چناری_پژوهشگر و نظریهپرداز آموزش
اما واقعاً تفاوت مدیر و رهبر چیست؟ بهتر است بدانید تفاوت رهبری و مدیریت در سازمان مربوط به امروز و دیروز نیست. دهها سال قبل افراد کارآفرین و نوآور در نقش رهبر، شرکتها و کارخانههایی را ایجاد کردند و سپس عدهای را بهعنوان مدیر استخدام کردند تا بخشهای مختلف شرکت آنها را کنترل و هدایت کنند؛ بنابراین از همان ابتدا، فرق رهبر و مدیر بارز و آشکار بود.
لازم است بدانید هر مدیر الزاماً یک رهبر نیست و از سوی دیگر نیز ممکن است یکی از اعضای سازمان در میان سایرین نقش رهبری پیدا کند؛ درحالیکه مدیر سازمان نیست. برای اینکه بتوانید تفاوت رهبری و مدیریت در سازمان را بهخوبی متوجه شوید، در ادامه به تعریف رهبری و مدیریت، تفاوتهای کلیدی در عملکرد مدیران و رهبران و مهارتهای موردنیاز برای هر کدام از این دو نقش در سازمان میپردازیم.
تعریف رهبری
قدرت و جایگاه رهبری در سازمان حاصل یک سِمت یا جایگاه سازمانی نیست. یک رهبر، قدرت و جایگاه خودش را از نفوذ اجتماعی کسب میکند که در میان سایر اعضای سازمان دارد و از این نفوذ استفاده میکند تا مشارکت سایر اعضا را برای دستیابی به اهداف مشترک افزایش دهد. رهبر کسی است که ابتکار عمل را به دست میگیرد و بیش از هر کسی برای تحقق اهداف سازمانی تلاش میکند؛ همین ویژگی، سایر اعضای سازمان را ترغیب به پیروی از رهبران میکند.
توانمندسازی منابع انسانی و تصمیمگیریهای منطبق با شرایط گوناگون جزو مهمترین ویژگیهای یک رهبر در سازمان هستند. رهبران به کمک برنامهریزی دقیق و شفافسازیِ چشماندازها و استراتژی سازمان برای اعضای آن، موفق به ایجاد تغییرات مثبت و غیرمنتظره در سازمان میشوند.
تعریف مدیریت
مدیریت، گرد هم آوردن افراد برای دستیابی به اهداف و مقاصد موردنظر، به کمک استفاده بهینه از ابزار و منابع موجود است. وظیفه یک مدیر انجام فعالیتهای از پیش برنامهریزیشده جهت دستیابی به اهداف سازمان است. مدیر اعضای سازمان را در جهت دستیابی به این اهداف هدایت و کنترل میکند. اما آیا یک مدیر میتواند رهبر هم باشد؟ بله. مدیر سازمان میتواند نقش رهبری نیز پیدا کند؛ البته نه هر مدیری. مدیر زمانی میتواند رهبر شود که عملکرد خودش را تا حدود زیادی به عملکرد رهبران نزدیک کند؛ یعنی ارتباطی خوب و مؤثر با کارکنان برقرار کرده و با تقویت و با ارائه راهنمایی و الهامبخشی به اعضای سازمان، آنها را تشویق کند تا بهرهوری خود را به سطح بالاتری ارتقا دهند.
مدیرانی که به سطح رهبری ارتقا پیدا نمیکنند، افرادی هستند که همه قدرتشان را از سلسلهمراتب سازمانی و اهرمهای جریمه و پاداش کسب میکنند؛ اما در اثرگذاری بر تکتک افراد سازمان موفقیت زیادی کسب نمیکنند.
تفاوتهای یازده گانه
در این بخش به تفاوت مدیریت و رهبری به زبان ساده اشاره میکنیم. مطالعه این یازده مورد به شما کمک میکند تا دید شفافی نسبت به عملکرد رهبران و مدیران پیدا کنید.
- خلق ارزش در مقابل محاسبه آن
یکی از تفاوتهای رهبر با مدیر در خلق ارزش است. یک مدیر موظف است ارزش هر یک از فعالیتهایی که کارمندان در سازمان انجام میدهند را محاسبه کند و مطمئن شود که این عملکرد کارکنان، ارزشآفرینی لازم را دارد و هزینه حقوق پرداختی به کارمندان درنهایت به بهرهوری سازمان منجر میشود. در اینجا عملکرد مدیر میتواند به کاهش بهرهوری نیز منجر شود. بهعنوان مثال، مدیری که هر روز چندین بار از کارمندان خودش تقاضای گزارش لحظهای از پیشرفت کار میکند، تمرکز آنها را مختل کرده و میزان ارزشآفرینی آنها را کاهش میدهد.
اما تمرکز رهبران بهجای محاسبه میزان ارزشآفرینی عملکرد افراد، تلاش جهت افزایش ارزشآفرینی آنهاست. رهبران تلاش میکنند هر یک از اعضای تیم را تشویق کنند تا بهرهوری و ارزشآفرینی بیشتری را از خود به نمایش بگذارند.
- چشمانداز در مقابل اجرا
رهبران، مسئول ترسیم چشمانداز سازمان هستند؛ درحالیکه مدیران مسئول اجرای این چشمانداز در سازمان هستند. رهبران از زمان خودشان جلوتر هستند. آنها تصویر کلی سازمان در آینده را میبینند و یک استراتژی کلی برای رسیدن به آن طراحی میکنند. از طرفی مدیران این استراتژی را به اقدامات عملیاتی کوچک و قابل اجرا تقسیم میکنند.
۳. ایجاد نفوذ در مقابل اعمال قدرت
سومین تفاوت رهبری با مدیریت به نوع اعمال قدرت آنها روی اعضای سازمان برمیگردد. همانطور که گفتیم، مدیران قدرت خود را از سلسلهمراتب سازمانی میگیرند؛ بنابراین اعضای سازمان در مواجهه با این افراد به زیردست تبدیل میشوند. این در حالی است که رهبران قدرت خود را از نفوذی کسب میکنند که در میان اعضای تیم دارند؛ بنابراین، رهبران بهجای زیردست دارای پیرو هستند.
اگر بخشی از اعضای سازمان، خارج از چارچوب رایج سلسلهمراتب گزارشدهی به مدیر سازمان مراجعه کنند و از او برای انجام امور مختلف مشاوره بگیرند، میتوان دریافت که این مدیر در سازمان خودش نقش رهبری پیدا کرده است.
- الهام بخشیدن در مقابل مدیریت کار
مدیر، مجموعهای از افراد یا مجموعهای از سازمانها را کنترل میکند تا یک هدف سازمانی را محقق کند؛ درحالیکه رهبران از تواناییهایی نظیر انگیزهبخشی و توانمندسازی استفاده میکنند تا مشارکت افراد را در موفقیت سازمانی افزایش دهند.
نکته مهم اینجاست که رهبران افرادی پیشرو هستند که برای سایر افراد به شخصیتی الهامبخش تبدیل میشوند. شاید بتوان گفت که الهامبخشی، نقطه تمایز و فرق مدیریت و رهبری است. بهعنوان مثال، گاندی یکی از بزرگترین رهبران جهان بود که توانست به شخصیتی الهامبخش برای میلیونها نفر تبدیل شود. او شانهبهشانه این افراد قدم برداشت و به آنها کمک کرد تا چشمانداز روشنی از فعالیت اعتراضی خودشان داشته باشند و بتوانند چالشها را به فرصت تبدیل کنند.
یکی از نشانههای اینکه یک مدیر به رهبر تبدیل شده است این است که صحبت از وظایف هر یک از افراد را متوقف کند و در عوض از اهداف و چشماندازهای سازمان صحبت کند.
- اختراع و نوآوری در مقابل سازماندهی
رهبر کسی است که رشد و تغییر ایجاد میکند. نگاه رهبر همیشه به افقهای دور است. رهبر از تمام گرایشها، پیشرفتها و مهارتهای جاری دانش بالایی دارد. او ایدههای جدیدی را ارائه میدهد و آینده سازمان را ترسیم میکند و درنهایت به کمک شفافسازی چشماندازهای سازمان برای اعضای تیم، آنها را تشویق میکند تا در راستای دستیابی به این اهداف گام بردارند.
مدیران عموماً آنچه از قبل ایجاد شده است را حفظ و کنترل میکنند. مدیر کارمندان و روندها را کنترل میکند، از وقوع هرجومرج جلوگیری و از حرکت در مسیر دستیابی به اهداف سازمانی اطمینان حاصل میکند. بهصورت خلاصه میتوان گفت که رهبران اختراع یا نوآوری میکنند؛ درحالیکه مدیران سازماندهی میکنند.
- اعتماد در مقابل کنترل
ششمین تفاوت رهبر و مدیر به نحوه کنترل کارمندان مربوط است. کارمندان موظف هستند بهصورت مرتب روند انجام وظایف خودشان را به مدیر گزارش دهند تا مدیر بتواند بازدهی سازمان
را برآورد کند و مطمئن شود که این سازمان در مسیر درستی حرکت میکند.
در حالی که رهبر چندان به دریافت گزارش متکی نیست. رهبران سعی میکنند این حس را به اعضای تیم القا کنند که به آنها اعتماد دارند. سپس با استفاده از روشهای مختلف اعضای تیم را ترغیب میکنند تا بهترین عملکرد خودشان را به نمایش بگذارند.
- اهمیت به افراد در مقابل اهمیت به فرایندها
رهبران روی افراد تمرکز میکنند؛ درحالیکه مدیران بیشترِ تمرکزشان روی فرایندهاست. رهبران تلاش میکنند افراد را با اهداف سازمانی همسو کنند؛ بنابراین آنها برای انگیزهبخشی و آموزش به اعضای تیم وقت زیادی را صرف میکنند.
شاید بتوان گفت رهبران به مربی اعضای تیم تبدیل میشوند. استفاده از کوچینگ یا مربیگری در سازمان پدیدهای بسیار جدید است. مدیران نیز به افراد توجه میکنند؛ اما تمرکز آنها روی درست انجام شدن فرایندهایی است که اهداف سازمانی را محقق میکنند.
- چرا در مقابل چگونه
یک تفاوت مهم رهبر با مدیر در نوع سؤالاتی است که میپرسد یا در ذهن او قرار دارد. رهبران بیشتر تمایل به پرسیدن سؤالات «چی» و «چرا» دارند؛ در حالی که مدیران اغلب از سؤالات «چگونه» و «چه زمانی» استفاده میکنند.
رهبران نگاهی عمیقتر از سایرین به مسائل دارند؛ آنها بهدنبال ایجاد تغییرات ریشهای میگردند و به شفاف شدن چشمانداز انجام هر کار تمایل دارند. به همین دلیل، بیشتر از سؤالات «چی» و «چرا» استفاده میکنند؛ درحالیکه مدیران سعی در ایجاد تغییرات بنیادین در شرایط موجود ندارند و با پرسیدن سؤالات «چگونه» و «چه زمانی» سعی میکنند از حرکت سازمان و افراد مطابق فرایند برنامهریزی شده مطمئن شوند.
- مهارتهای نرم در مقابل مهارتهای سخت
برای درک بهتر تفاوت بین مدیریت و رهبری سازمانی میتوانیم به مهارتهای موردنیاز هر کدام از این دو گروه توجه کنیم. مهارتهای موردنیاز رهبران بیشتر مبتنی بر مهارتهای نرم هستند؛ درحالیکه مهارتهای موردنیاز مدیران اغلب مهارتهای فنی یا سخت هستند.
ازجمله مهارتهای مورد نیاز رهبران میتوانیم به این موارد اشاره کنیم: تصمیمگیری، ارتباط مؤثر و تفکر استراتژیک. ازجمله مهارتهای موردنیاز مدیران هم میتوانیم به برنامهریزی و بودجهبندی، تخصیص وظایف، خلاقیت و حل مسئله اشاره کنیم.
- خلق فرهنگ سازمانی در مقابل تایید آن
یکی دیگر از موارد مهم تفاوت میان رهبری و مدیریت مربوط به فرهنگ سازمانی است. رهبران فرهنگ سازمانی را شکل میدهند؛ درحالیکه مدیران موظفند کارمندان خود را بهگونهای هدایت کنند که به این فرهنگ سازمانی عمل کنند.
ایجاد فرهنگ سازمانی یکی از کارهایی است که رهبر انجام میدهد. رهبران موفق کسانی هستند که به خوبی میتوانند فرهنگ سازمانی را به سطح عملکرد کارکنان وارد کنند و عملکرد آنها را مطابق این فرهنگ تغییر دهند. البته ترغیب اعضای تیم به پیروی از این فرهنگ بدون وجود یک همکاری سازنده میان رهبری و مدیریت تقریباً غیرممکن است.
- نگاه به آینده در مقابل تمرکز بر حال
آخرین تفاوت رهبری و مدیریت در این است که رهبران بیشتر بر آینده تمرکز میکنند؛ درحالیکه مدیران بر زمان حال و شرایط کنونی متمرکز هستند.
مهمترین دغدغه مدیران، حل چالشهای کنونی و اجرای فرایندهای کنونی سازمان مطابق برنامه از پیش تعیینشده است؛ درحالیکه رهبران تمایل دارند به فرصتها و چالشهای پیش روی سازمان فکر کنند و از اکنون برای آنها آماده شوند.
ترسیم چشمانداز برای سازمان توسط رهبر اقدام ارزشمندی است؛ اما اگر آنها نتوانند مختصات این چشمانداز را بهصورت واضح و شفاف به مدیران و کارمندان منتقل کنند، ترسیم این چشمانداز عملاً بدون فایده خواهد بود.
دیدگاهتان را بنویسید