پایان تلخ روزهای دودی
به گزارش نخست نیوز ، عقرب گزیدگی، کمبود امکانات روستایی و مرگ، همین سه عبارت، سناریوی تلخ و دردناکی است که قصه خیلی از زندگی‌ها را تابه‌حال در ایران با تلخ کامی و سوگ رقم زده است.
کارکتر این بار در این قصه تلخ و دردناک، دخترک 3 ساله‌ای به نام نیلسا است.نیلسا پور محمود هنوز هیچ‌چیز از حقیقت زندگی نمی‌دانست.نه از زهر مرگبار عقرب چیزی نمی‌دانست و نه از گرد مرگ که چقدر راحت بر زندگی‌اش پاشیده شد.جهان او تنها یک عروسک بود.عروسکی که از آغوشش زمین نمی‌افتاد و تصویر نیلسا و عروسکش در قاب خاطرات پدر و مادرش،داغی جاودانه است که بر قلب آن‌ها گذاشته شد.
عموی نیلسا در توضیح جزییات حادثه می گوید:«حدود دو هفته قبل بود که مادر نیلسا متوجه شد دخترش دچار عقرب گزیدگی شده است.بعد به همراه برادرم خیلی سریع نیلسا را به درمانگاه روستای مصرکانلو در محل زندگی‌شان بردند.آنجا مقداری دارو به نیلسا داده و گفته بودند اگر حال او بهتر نشد،باید دوباره به پزشک مراجعه کند.ساعتی بعد حال نیلسا بدتر شد و چون درمانگاه در روستا تنها تا ساعت 2 بعدازظهر کار می کند،برادرم نیلسا را به یک درمانگاه در پلدشت واقع در نزدیکی شهر ماکو برده بود.اما آنجا هم امکانات زیادی نداشت و گفته بودند که نیلسا باید به بیمارستان ارومیه منتقل شود.اما حدود دو ساعت بعدازاینکه نیلسا به بیمارستان ارومیه منتقل شد به حالت مرگ مغزی رفت.»
عموی نیلسا در ادامه گفت:«برادرم چوپان است و با زحمت چهار فرزندش را بزرگ کرده است.نیلسا فرزند چهارم او بود.چند روزی برای نجات جان نیلسا تلاش کردیم اما بالاخره پزشکان با من تماس گرفتند و پیشنهاد اعدای عضو دادند.من خودم پزشک هستم و در جریان پرونده پزشکی نیلسا قرار گرفتم.دیگر امیدی به زنده ماندن نیلسا نبود و برای همین برادرم تصمیم گرفت اعضای بدن فرزندش را اهدا کند.»
با تصمیم پدر و مادر نیلسا، اعضای بدن دختر 3 ساله اهدا شد.روز گذشته تشییع جنازه نیلسا در روستای محل زندگی‌شان انجام شد.
دیدگاهتان را بنویسید