به گزارش نخست نیوز،
اما آیا این خشونت، صرفاً به خاطر مشکلات اقتصادی قابل توجیه است؟ به نظر میرسد که بحران سلامت روان، اختلالات شخصیتی شناسایینشده و نبود سیستمهای نظارتی مؤثر بر مشاغل مرتبط با امنیت شهروندان، چالشهایی است که اگر به جد به آن پرداخته نشود «الهه»، آخرین قربانی نخواهد بود.
هنوز زمان زیادی از قتل الهه حسیننژاد که گفته شده در یک خودروی «عبوری» که بر اساس برخی گزارشها پیشتر، عضو یکی از شرکتهای مسافربری اینترنتی نیز بود، نگذشته است، حادثهای دردناک که واکنشهای بسیاری به دنبال داشت و همانند بسیاری از حوادث پیشین از جمله قتل امیر حسین خالقی دانشجوی دانشگاه تهران عواطف عمومی را برانگیخت. اما آنچه در این میان شاید کمتر شنیده میشود، صدای کارشناسانی است که بارها درباره وضعیت بهداشت روانی، نظارت بر مشاغل حساس و رواج خشونتهای شهری هشدار دادهاند.
خشونت یک معضل جهانی است و سازمان جهانی بهداشت بارها درباره وضعیت بهداشت روان و افزایش اختلالات روانی در کشورهای مختلف هشدار داده است و از مقامات کشورها خواسته با توجه به افزایش این مشکل، سرمایهگذاری بیشتری در زمینه ارتقای سلامت روان انجام دهند. در ایران نیز خشونتها به اشکال مختلف دیده میشود از خشونتهای کلامی و متلک گفتن تا خشونتی که به مرگ یک جوان به خاطر یک لبتاپ و موبایل منجر میشود.
امنیت روانی، بزرگترین بحران پنهان کلانشهرها
با هر قتل و حادثه، یک بار دیگر زخم کهنه ناامنی روانی و اجتماعی سر باز میکند و آنچه کمتر به آن پرداخته میشود، ریشههایی است که این خشونتها را میپروراند؛ بحران سلامت روان در جامعه، اختلالات شخصیتی شناسایینشده و نبود سیستمهای نظارتی مؤثر بر مشاغلی که مستقیماً با امنیت شهروندان در ارتباطند؛ همه اینها دست به دست هم دادهاند تا امنیت روانی، به یکی از بزرگترین بحرانهای پنهان در کلانشهرها به ویژه تهران بدل شود.
کجای مسیر را اشتباه رفتهایم؟
زهرا بهروزآذر، معاون امور زنان و خانواده رییس جمهور روز گذشته در نشستی با اشاره به قتل اخیر اتفاق افتاده (الهه حسیننژاد) تصریح کرد: «در اتفاق اخیری که چند روز گذشته رخ داد و همه ما را رنجور کرد، مصاحبهای از همسر ایشان دیدم که این مرد، همسرآزاری و ضرب و شتم داشته و شکایتهای مختلفی علیه او ثبت شده است. این نشان میدهد که جایی از مسیر را اشتباه رفتیم؟ چرا زمانی که این خشونت اعلام شده، پرونده او را به حوزه مددکاری نبردیم؟ چرا او را وارد چرخه سلامت روان نکردیم؟ چرا با ارائه مشاوره به طور ویژه بررسی و با او گفتگو نکردیم؟ مرحله به مرحله و این خشم در او گستردهتر شده و فاجعه را به بار آورده است. اینها موضوعات مهمی است که باید اورژانس اجتماعی را جدیتر بررسی کنیم. پروندهها را جدی بررسی کنیم. در این مسئله جنسیت مهم نیست، مهم این است که وقتی نشانهای ایجاد میشود، آن را جدی بگیریم و فرآیندهای درمان را شروع کنیم و مطمئن شویم که به نتیجه میرسد. اگر کسی قرار است در موقعیتهایی قرار گیرد که به صورت مستقیم در مقام پزشک، پرستار، راننده و … خدماتی به شهروندان ارائه دهد، باید گواهی سلامت روان را به شکلی در امور وارد کنیم که این آسیبها کمتر از آن فرد به جامعه وارد شود و اینجا محلی است که میتوان به راحتی راجع به آن صحبت و این موضوعات را به راهبردهای کلان تبدیل کنیم.»
زنگ خطر خشونتهای شهری
«فقر» و «سلامت روان» بهانه و توجیهی برای انجام جرم نیست
در همین راستا برای واکاوی ابعاد روانی و اجتماعی این حادثه و بحران امنیت روانی در کلانشهرها، سیدحسن موسوی چلک، معاون امور سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور و رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران به ایسنا میگوید: فقر و سلامت روان بهانه جرم نیست؛ عادی شدن خشونتهای شهری زنگ خطر جدی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. چراکه وقتی امنیت فردی در بسترهای عمومی و شبهعمومی تهدید میشود، نه فقط جان یک نفر که اعتماد و آرامش یک جامعه به خطر میافتد.
معاون امور سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور با اشاره به ابعاد اجتماعی قتل الهه حسینی اظهار میکند: براساس گزارشات عنوان شده، فردی که مرتکب این جنایت شد، قصد سرقت گوشی تلفن همراه او را داشت، اما این اتفاق ساده بهواسطه مجموعهای از عوامل اجتماعی و اقتصادی به یک جنایت هولناک ختم شد. موضوعی که متأسفانه در جامعه ما تکرار میشود و شبیه آن را بارها در ماجرای قتل رومینا به دست پدر یا مونا که به دست همسرش سرش بریده شد، هم شاهد بودهایم. این حوادث تبدیل به رخدادهایی میشوند که چند روزی در جامعه و رسانهها میچرخند و بعد فراموش میشوند.
این مددکار اجتماعی ادامه میدهد: در مقام یک عضو خانواده، یک پدر، یا یک شهروند، ما از آنچه در جامعه میگذرد، نگران و مضطرب هستیم. البته همه این جرایم را نمیتوان فقط به فقر و مشکلات اقتصادی گره زد. همسر سابق قاتل الهه حسینی روایت کرده که فرد قاتل از سلامت روانی مناسبی برخوردار نبوده و پیش از این نیز رفتارهای خشونتآمیز داشته است. بنابراین مسئله سلامت روان در جامعه و بهویژه در مشاغلی که ارتباط مستقیم با امنیت و جان مردم دارند، اهمیتی مضاعف دارد.
وقوع جنایت در سایه خلاء نظارت و بیتوجهی به سلامت روان
معاون امور سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی با تاکید بر اینکه مشکلات اقتصادی بهانه جرم نیست، خاطرنشان میکند: اگرچه فقر، در بروز جرائم اثر میگذارد، اما نمیتوان و نباید از آن بهعنوان بهانه و توجیه برای جنایت استفاده کرد. فقیرهراسی به مراتب خطرناکتر است. خیلی از افراد با وجود محرومیت و دشواریهای معیشتی، در عین سلامت روانی و اجتماعی، حتی به دیگران کمک میکنند. بنابراین نباید فقر را بهانهگاه جرم و جنایت معرفی و مشکلات اقتصادی را بهانه یا توجیه جرم و جنایت کرد.
موسوی چلک در ادامه به موضوع سلامت روان به عنوان حلقه مفقوده در نظارت بر مشاغل حساس از جمله تاکسیهای اینترنتی میپردازد و با اشاره به ضعف نظارت بر بخش خصوصی و پلتفرمهای مسافربری میگوید: وقتی از نظارت حرف میزنیم، این نظارت باید از ابتدای فرایند، شروع کار تا جذب نیروی انسانی و در طول فعالیت ادامه داشته باشد. متأسفانه در ایران، این نظارتها مقطعی و پس از حادثه صورت میگیرد. فردی که سابقه رفتارهای پرخطر دارد و اطرافیانش از عدم سلامت روان او خبر دارند، چرا باید بدون ارزیابی صلاحیت روانی در جایگاهی قرار گیرد که امنیت دیگران را تهدید کند؟.
این مددکار اجتماعی تصریح میکند: سازوکار مشخصی در مورد تاکسیهای اینترنتی وجود ندارد. در حال حاضر هر فردی میتواند خودرو تهیه کند و بدون بررسی سلامت روان، وارد عرصه مسافربری شود. این درحالیست که سازمان بهزیستی آمادگی دارد با برگزاری جلسات مشترکی با سازمانهای مرتبط، گواهی سلامت روان بهعنوان شرط ورود به چنین مشاغلی را تعریف کند.
موسوی چلک ضمن تاکید بر لزوم بازنگری در سیاستهای نظارتی بیان میکند: امیدوارم این حادثه، تلنگری برای بازنگری در نظام نظارت بر مشاغل حساس و افزایش اهمیت سلامت روان در سیاستگذاریهای اجتماعی باشد، پیش از آنکه قربانی بعدی، دوباره نام دیگری در فهرست فراموششدگان باشد
منبع ایسنا
دیدگاهتان را بنویسید