به گزارش نخست نیوز؛ علی خسروشاهی_
یکی از اشکالات رایج در امر تحلیل تکیه صرف بر خبر است، بدون شک خبر نقش مهمی دارد، اما بیتوجهی به دیگر ارکان تحلیل و شناخت عمیق پیشینی -که آن هم ساز و کار اصولی و علمی خود را دارد- باعث میشود تحلیلگر هر لحظه متناسب با اخبار که بعضا هم حتی از یک منبع ضد و نقیض هستند، تحلیلی ارایه دهد و مکررا مبتلا به تناقضگویی و پیشبینیهای اشتباه شود. مثلا بدون شناختی کلی، اگر امروز ترامپ تهدید نظامی کند، آن را حمل بر قطعیت وقوع جنگ کند و وقتی ترامپ ساعتی بعد یا چند روز بعد از توافق نزدیک سخن بگوید، آن را نویدبخش صلح و آشتی بپندارد.
البته جدا از این که این رفتار بخشی از ذات اوست، تا حدود زیادی هم در این کار تعمد دارد. از این رو، نباید سخنان و مواضع او را، چون گزارهای قطعی پنداشت.
اگر شناختی کلی از کلیات رفتار و طرز فکر او نداشته باشیم، هر لحظه و هر روز با هر اظهارنظر جدید او درباره یک موضوع باید به شکلی متفاوت تفسیر و تحلیل کنیم و دچار تناقض شویم. تا این لحظه میتوان گفت که سه امرِ کلیِ جهت دهنده سیاست کلان ترامپ در قبال ایران تا حدودی روشن است:
نخست آنکه به دنبال جنگ نیست؛ اما این بدان معنا نیست که هر گونه حملهای منتفی است؛ بلکه تحت شرایطی ممکن است برای بالا بردن در فشار به اسراییل چراغ سبزی نشان دهد که حملات ایذایی محدودی انجام گیرد، البته اگر قبلش مطمین باشد که منجر به جنگ نخواهد شد.
دوم اینکه به دنبال توافق به عنوان یک اولویت است؛ این هم بدان معنا نیست که هر توافقی را میپذیرد و یا به توافق احتمالی تمام و کمال عمل خواهد کرد.
همچنین در رویکرد خود در قبال تهران چندان در گیر و دار مشکلات و مسایل تاریخی فیما بین نیست.
تا اینجا، صرف شروع دیپلماسی با ایران یک امر و پالس مثبت است و در راستای همان اولویت او برای توافق است. اما مساله کلیدی این است که چه توافقی میخواهد. این را هم باید درک کرد که تصویر و روایت برای او بسیار حایز اهمیت است و به همین خاطر میخواهد با اعمال مستمر تحریمها، تهدیدها و مواضعی حداکثری فضای بیرونی مذاکرات و نه لزوما فقط فضای میز مذاکره را تحت الشعاع قرار دهد که البته این رفتار او جدا از این که تلاشی برای به تصویر کشیدن مذاکره با ایران از موضع قدرت است، بلکه این رفتار او نوعی چانه زنی مذاکراتی نیز هست.
اما در عین حال هم نباید فراموش کرد که ترامپ دوست دارد از کاه، کوه و از هیچ، دستاوردی بزرگ بسازد؛ نمونه آن کارنامه صد روز نخست ریاست جمهوری دوم اوست. در حالی که در هر دو عرصه اقتصادی و پروندههای سیاست خارجی دستاورد خاصی نداشته و در پسرفت هم بوده است، اما با آب و تاب تبلیغ میکند و میگوید که در این صد روز به اندازه صد سال و دهها رییس جمهور کار کرده است!
دیدگاهتان را بنویسید