نخست نیوز : دقیق به یاد دارم که فرمانده گفت: جنگ است. تعارف برنمیدارد. هرکس حاضر است روی مین بروده بیاید این سمت. هرکس هم ماند برایش در واحدهای دیگر، برنامه داریم. کسانی که میخواهند با ما بمانند باید آمادگی رفتن روی مین را هم داشته باشند! آن روز رزمندگانی که آمده بودند به همانجایی رفتند که فرمانده اشاره کرد. فقط چندنفری کمتر از انگشتان دودست روی زمین ماندند که با همان ماشینی که آمده بودند، راهی واحدهای غیرعملیاتی شدند. آنان که ماندند یعنی آماده سختترین عملیاتها بودند. در عمل هم ثابت کردند بسیجی مرد میدانهای سخت و معرکههای مردافکن است. البته یک نفر همروی مین نرفت. فکر هم نمیکنم در جنگ هم چندان نفراتی این کار را کرده باشند. مهم این بود که آمادگی جانفشانی در رزمندگان باشد که بود. بسیجیها آن روزها تا اینجا پایکار بودند. تا پای جان. راز موفقیت این فرهنگ هم در همین است. اینکه چشم بر خود ببندند و برای خدا در دفاع از خلق او به قیمت نثار جان برخیزند. آن روز، بسیجی بودن چنان اقتضایی داشت و امروز چنین است که باید در دفاع از امنیت مردم ، آرامش جامعه و حفظ مرزهای کشور، تام قد بایستند و در توسعه مهربانی و گذشت نیز پرچمدار باشند. مدارا را به مروت ارتقا دهند و اخم را با لبخند و ترش گویی را با حلاوت کلام پاسخگویند. در برابر دشمن چنین بودیم. این جماعت آسیمهسر که زادگان همین خاکاند و هموطن ما. بسیجی اهل احیا و احقاق حق است و بر این امر غیور. آنان که مرز اعتراض را میشکنند و آتش اغتشاش برپا میکنند، قطعا بسیجی را در برابر خود خواهند دید. طعم دستوپنجه نرم کردن با بسیجی را هم باید از صدامیان بپرسند آنانی که دستشان بوی آتش میدهد!
دیدگاهتان را بنویسید