بنده خدایی توییت کرده بود: هر ته سیگار بعد از بارش باران، یک متر از خاک اطرافش را آلوده می کند و بعد از سال ها در آن خاک، دیگر گیاهی رشد نمی کند. ته سیگار را به امید تجزیه شدن پرت نکنیم. این روزنامه نگار که گویا در شرق/ روزنامه صبح کشور، قلم می زند ما را به نکته ای ظریف توجه داده بود که بی توجهی به آن می تواند مصائب بزرگ زیست محیطی به دنبال داشته باشد چنان که امروز خود ما تحمل کنندگان دنباله عملکرد غلط دیگرانیم. اگر به اطراف مان نگاه کنیم در کوچه و خیابان افرادی هستند که سیگار خود را ، خاموش نکرده، به بیرون پرت می کنند از پنجره خودری شان یا در حال پیاده روی روی رها می کنند بی آنکه فکر کنند شاید، خیابان زیر پا و زیر چرخ خودرو شان بنزینی باشد. شاید سبب حادثه شود. انگار یاد نگرفته ایم که جای ته سیگار نه خیابان و پیاده روست و نه دل طبیعت. یاد نگرفته ایم به خودمان احترام بگذاریم تا در نگاه مردمان به عنوان یک شهروند صاحب حرمت به نظر آییم.آسان ترین کار و کوتاه ترین راه را انتخاب می کنیم اما بیشترین آسیبِ آن را نمی بینیم. دریغا که در همین حد هم نمی ماند و کلمات بدتر از فیلتر سیگار را در روح و روان همدیگر خالی می کنیم حال آنکه برای گفته های معمولی مان هم باید فیلتر داشته باشیم. هر حرفی را نباید به زبان بیاوریم. زبان را به هر کلمه نشسته ای نباید بیالاییم. هم دیده را باید شست و جور دیگر باید دید و هم کلمات را باید مومنانه انتخاب و برجا گزینی کرد تا نتیجه اش نه دلی شکسته که شخصیتی قوام یافته باشد. ما نسبت به هر دو محیط زیست خود مسوولیم هم محیط زیست طبیعی و آب و خاک و درخت و هم نسبت به محیط زیست فکری و معنوی و اخلاقی و معرفتی خود. نا آب را باید گل آلود کرد و نه روح و روان مردم را باید آلود پس مراقب فیلتر سیگار و کلماتی که باید فیلتر شوند باشیم.
دیدگاهتان را بنویسید