به گزارش نخست نیوز،
غلامرضا بنی اسدی
نه پای علم شرق میایستیم و نه پایه میشویم برای پرچم غرب. این موازه را البته هم باید در شکل عدمی به جد رعایت کرد و هم در شکل وجودی توجه داشت که هیچ فرصتی برای رسیدن به منافع ملی، در کوچههای غفلت و تردید هدر نرود. چه غرب باشد و چه شرق. منطق رهبران انقلاب بر این استوار بوده است تسلیم بلوکهای قدرت نمیشویم اما در دکترین منافع ملی، بهجز رژیم غاصب صهیونیستی، که وجودش را نامشروع میدانیم، با همه کشورها در شرایط برابر گفتگو و همکاری میکنیم. در این میان البته برخی سیاستمداران و کارگزاران سیاست اما گاه به اینسو و آنسو غش میکنند اما منطق کلان سیاست خارجی ایران همچنان بر حفظ موازنه نه شرقی و نه غربی است. البته تکلیف با غرب بسیار مشخص است و اگر کسی اندک گوشه چشمی به آن داشته باشد هزار انگشت برای فرورفتن در چشمش بیتابی میکنند اما همان انگشتها شانه به مژهای میزنند که بهسوی شرق باز شود! روسیه را شریک راهبردی میدانند بااینکه نیست. فهم ما مردم عادی و عامی از شریک راهبردی در نمونه آمریکا و رژیم جعلی صهیونیستی، قاب شده و فرادید قرار میگیرد که نهفقط جهان که جانشان هم به هم گرهخورده است. حتی یک مورد نمیتوان یافت که در شورای امنیت بخواهد چشمزخمی به صهیون بزند اما توسط آمریکا وتو نشود. هیچگاه نبوده است که آمریکا آنان را در هیچ نبرد و حتی چالشی تنها بگذارد حتی اگر حریف، نوجوانان سنگ به دست فلان محله باشند. اما ما هیچگاه چنین حمایتی از سوی شرق ندیدهایم. همین 6 قطعنامهای که با فعال شدن مکانیسم ماشه برمیگردد، با رای توامان شرق و غرب علیه ما صادرشده است. پس شراکتمان راهبردی نیست. باید بپذیریم که ماهیت رابطه ایران و شرق و خاصه روسیه چندلایه و متناقض است.همکاری و رقابت، فرصت و تضاد منافع، همزیستی و اختلاف، همزمان جریان دارد. سیاست خارجی ایران در این قلمرو، باید مبتنی بر درکی عمیق از تاریخ، منافع و توازن قدرت باشد. هرگز نه باید آن را در قابِ خیر مطلق، بر دیوار نصب کرد و نه بهعنوان شر مطلق از آن دست کشید. رابطه با غرب هم باید از قالب سیاهوسفید خارج و در طیف گسترده رنگها دستهبندی شود. دقیقا بر اساس منافع ملی.
چرا هیچ کشوری در ایران سرمایهگذاری نمیکند؟






دیدگاهتان را بنویسید